شعراي امام صادق


از جمله ي شعراء و مداحان آن حضرت اشجع سلمي است كه به نقل رجال كبير از شعراي اهل بيت است شيخ طوسي در امالي از حضرت امام موسي كاظم روايت مي كند كه فرمود اشجع سلمي مي آمد حضور پدرم و در مدح آن حضرت اشعاري مي سرود و مي خواند يك روز وقتي كه داخل شد پدرم مريض بود نشست و از خواندن اشعار خودداري كرد و از علت مرض پرسيد امام صادق عليه السلام فرمود عدمن العله و اذكر ما جئت له يعني برگرد به شعر خواندن از علت مرض من نپرس - گويا مرض علتش همان سمي بود كه به آن حضرت خورانيده بودند - اشجع اين ابيات را در مديحه آن امام خواند.



البسك الله ثوب العافيه

في نومك المعتري و في ارقك



تخرج من جسمك السقام كما

اخرج ذل السؤال من عنقك



يعني خداوند بپوشاند به شما لباس عافيت و صحت را در خوابي كه فروگيرد تو را و همچنين در بيداري تو و خداوند بيرون برد از جسم تو مرض را همچنانكه بيرون آورد طول ذلت سئوال را از اين ذل سئوال لطيفه اي در حسن طلب به كار برده كه امام عليه السلام غلام خود را صدا كرد فرمود موجودي تو چه قدر است گفت چهارصد درهم فرمود آن را به اشجع سلمي بده - اشجع آن چهارصد درهم را گرفت و شكر كرد امام فرمود او را برگردانيد اشجع گفت اي سيد من بي نياز شدم از عطاي تو فرمود از پدرم تا جدم شنيدم كه فرمود بهترين عطا آن است كه نعمت آن باقي باشد و آنچه به تو دادم باقي نخواهد ماند آنگاه انگشتر خود
را به او داد فرمود اگر ده هزار درهم خريدند بفروش وگرنه در فلان وقت نزد من بيا و ده هزار درهم را بگير - اشجع عرض كرد تو مرا غني ساختي مرا و من كثير السفرم دعائي به من تعليم فرما كه در تصادف با مخاطرات و راه صعب العبور و مخوف بخوانم و ايمن گردم اما جعفرصادق (ع) فرمود هر وقت ترسيدي دست راست خود را بالاي سر خويش بگذار و اين آيه را بلند تلاوت كن.

افغير دين الله يبغون وله اسلم من في السموات و الارض طوعا او كرها و اليه ترجعون

يعني آيا به دين خدا ظلم و ستم مي كنيد يا آنكه طلب مي كنيد و حال آنكه هر چه هست در آسمانها و زمين منقاد و تسليم خداوند است و خواه و نخواه به سوي خداوند برمي گردد - اشجع گفت من رفتم و سفري پيش آمد در يك وادي مخوف رسيدم كه جنيان در آنجا بودند ترسيدم و شنيدم كه يكي مي گفت او را بگيريد من اين آيه را خواندم كه ديگري گفت چگونه او را بگيريم كه پناه به قرآن دارد و از آن پس هميشه در پناه اين آيه بودم.