لغت در عصر امام صادق


در كتاب جهان اسلام ما بحثي درباره لغات عالم و اينكه بسيطترين لغت معمول و زنده جهان لغت عرب است نوشتيم يك دوازدهم از لغات جهان را تشكيل مي دهد و قريب هفتاد ميليون بشر دنيا به لغت عرب تكلم مي كنند در حالي كه هفتصد ميليون تقريبا قرآن كه عربي است مي خوانند و نماز و آيات احكام را كه به لغت عربي است كم و بيش بحث مي كنند.

حافظ لغت عرب قرآن است كه مجموعه كامل لغات عربي در هر عصر مي باشد و به منطوق انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون خداي عالم حافظ اين كتاب است كه متضمن لغت عرب است.



مصطفي را وعده داد الطاف حق

تو بميري و نميرد اين سبق



من كتاب و سنتت را حافظم

بيش و كم كن را ز قرآن رافضم



قرآن جامعه معالم و معارف دين است كه مشحون بر تمام لغات مستعمله اقوام و قبايل و عشاير مختلف اعراب قديم و جديد مي باشد و هر حديث و شعر و نثري فصيح و بليغ از قرآن سرچشمه گرفته.

قرآن كتابي است آسماني كه يك سلسله معاني روشني را متضمن است و كساني كه در پرورش معاني قدم برمي دارند ناچارند سر در پيشگاه قرآن فرود آورند.

قرآن با فتوحات و جنگهاي سرد و گرم به همه دنيا پيشرفت و ترجمه شد و به زبان آن ملت درآمد و همه مسلمين و معارف پژوهان غير مسلمان به نظر تقديس و تكريم بدان مي نگرند - و احاديث نبوي نيز از آن معاني و مفاهيم قرآن صدور يافته كه شامل الفاظ مستعمل قديم و جديد است كه مستجمع جوامع كلم در فصاحت و بلاغت و مكارم اخلاق مي باشد.

قرآن همانطور كه بر سينه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نازل شد پس از ابلاغ در سينه هاي مردم جاي گرفت و مسلمين قرآن را حفظ كردند و سالها سينه به سينه از لحاظ سمع و بصر انتقال
مي گرفت قرآن از دو جهت در حافظه مردم جا گرفته يكي از نظر خواندن و ثواب آن و ديگر از اين جهت كه منشأ احكام فقهي است و هر مسئله و حكمي مستند به قرآن است و لذا اكثر فقها آيات قرآن را به جهت سنديت در حفظ دارند - و متكلمين و اخباريين و دانشمندان و ادباء و شعراء و لغويين هر يك به استناد آيات قرآن در فن خود استشهاد مي كنند - و همچنين مورخين و ملل و نحل از لحاظ قصص گذشتگان و نتيجه نهائي استشهاد قرآن به عواتب كار آنها در ايمان و كفر آيات را در نظر گرفته مي خوانند و از همه مهمتر سالكين راه تكامل نفساني در سير و سلوك كمالي خود را از مكارم اخلاق تعليمي قرآن استفاده نموده و از مفاد كليات نزول قرآن در مكه و مدينه و لغات ادبي آن كه در كوفه و بصره به قوت و قدرت رسيد بهره مند مي شوند.

هر كس قرآن را نداند و نخواند از فضايل علمي محروم است و در عجز بيان گرفتار است و اكثر اوقات در خطا و لغزش مي افتد - و قدرت بر ادراكات و احساسات و بيان آن را ندارد.

يك مرد حافظ و آشناي به قرآن اعم از مسلمان يا غير مسلمان با يك مردي كه از قرآن بيگانه باشد از نظر قدرت بر بيان ادراكات و احساسات بسيار فرق و امتياز دارد.

يك شاعر حافظ آيات و امثال سايره قرآن نبوغ و تجلي ادبي و شعري او چند برابر بيشتر از يك شاعر محروم از اين فضيلت است.

لغاتي كه در قرآن استعمال شده لطيفترين لغات علمي و ادبي است كه با آن مي توان به قدرت فصاحت و بلاغت افزود.

مثلا كلمه سر در معاني مختلفه مخصوصا در نكاح چنانچه مي فرمايد قوله تعالي ولكن لا تواعدوهن سرا مورد استفاده شعراء شده كه امرأي القيس گويد:



الا زعمت لسياسة اليوم انني

كبرت و ان لا يحسن السر امثالي [1] .



شعر موزون و مقفي از نثر موزون و مقفي قرآن اتخاذ سند نموده - و به حور و اوزان را در سخن منثور مانند كلام منظوم شيرين و دلچسب گردانيده است.

الفاظ قرآن متضمن معاني متعدد و منبسط است به طوري كه هيچ لغتي به اين بسط معاني نيامده و هر كس مي تواند با توجه به معاني لغات آن استفاده و استعاره كند -
چنانچه خود پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بسياري از احاديث صادره را از مضامين و مدلول و معاني قرآن اتخاذ فرموده و اكثر احاديث نبوي داراي همان جزالت طبيعي و رواني و شيريني الفاظ و متضمن فصاحت و بلاغت قرآن است كه در يك عبارت كوتاه شيرين محكم و متقن بدون ركاكت الفاظ و بدون از دست دادن معاني منظوره ترجمه شده و روح آن آيات و معاني لغات به قالب ديگر الفاظي كه تالي تلوقر آن است ريخته شده.


پاورقي

[1] به نقل ديوان ابي زيد محمد بن ابي الخطاب القرشي ص 6 چاپ اتحاد مصري.