اخبار از ضماير و تعليم اخلاقي


يكي ديگر از كرامات و خوارق عادات امام ششم اين بود كه گاهي از ضماير اصحاب خود خبر مي داد و آنها را از كيفيت افكار و انديشه خودشان مطلع مي ساخت و اين حقيقتي بود غير قابل انكار زيرا فكر و عمل سري ديگري را كسي بگويد مستلزم صفاي نفس و احاطه و سلطه و تصرف در نفوس ديگران است مربوط به اعمال مادي و آلات و اسباب مادي نيست و اين خاندان در مقام تهذيب نفوس زكيه بودند تا همه را به اين فضيلت بيارايند.

شكي نيست كه چون انسان از رذائل امساك و خودداري كرد و به معاصي اصراري نداشت و در راه تكامل نفساني و ارتقاء روحاني پيش رفت خاطرش چون آئينه صاف مي گردد و مي تواند تمام ادراكات مجرده را هم در آئينه خاطر خويش ببيند و بدان نور كمال جمال طبيعت را دريابد و با صفاي خود وفاي عالم را مشاهده كند و لذا پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده:

اتقوا فراسة المؤمن فانه ينظر بنور الله و در جاي ديگر مي فرمايد ان الاولياء ينظرون بنور الله پس مؤمن كه سرحلقه آن ولي خدا و شاه ولايت و خاندان رسالت مي باشند همه جا و همه كس را به نور خدا مي بيند.

همان طور كه چشم ما در اين محيط بدون كمك نور خارجي ماه و خورشيد و برق و الكتريسيته و روشني چراغ و غيره نمي بيند - ديده دل هم محتاج نور خارجي است و آن نور الهي است كه مي توان اشياء و عناصر لطيفه و مجردات رقيقه را با آن ديد - زيرا در اين عالم ماده نوري كه به وسيله آن ديده شود نور مادي است تا صورت ماده را روشن سازد در عالم روحانيت و مجردات نيز بايد نوري باشد كه صورت نوعيه اشباح و مجردات را بنمايد و آن نور عالم ربوبي است و لذا مؤمن را در شرايط ايمان به نور آسماني هدايت مي فرمايد - تا عوالم ديگر ماوراء اين نشئه طبيعت را هم بيند.


اين همان نوري بود كه راهنماي انبياء و اولياء و تربيت شدگان مكتب ربوبي قرار داده و مانند ابراهيم و موسي و خضر و خاتم النبيين عليهم السلام به همه اسرار و رموز غير قابل اشاره حسيه واقف مي گرديدند.

حضرت امام جعفرصادق عليه السلام هم بدون شك از آن مردان عالم و متقي و از سرحلقه مؤمنين و پارسايان بود كه به نور الهي هدايت مي شد - و با همان نور از اسرار دروني مردم و افكار و انديشه اصحاب و شاگردانش خبر مي داد.

خلجان افكار و انديشه هاي قلوب در آئينه دل او هويدا و آشكار بود - هر موقع لازم مي شد براي تربيت و تنوير افكار از مافي الضمير خبر مي داد - و اين كرامت در نظر اهل بصيرت تجلي بسيار مؤثري داشت.

عمر بن يزيد كه از اصحاب ثقاة آن حضرت بود وارد شد پشتش درد مي كرد و بر خود مي پيچيد و ظاهر نمي ساخت - پيش خود مي گفت نمي دانم دواي اين درد چيست؟

در همان وقت مردي سؤال از امام پس از او كرد حضرت صادق عليه السلام فرمود از آن كس بپرس كه در فشار درد پشتش قرار گرفته و داروي خود را نمي داند. [1] .

حسن بن موسي حناط كه از شاگردان او بود جميل بن دراج و عائذ احمسي آمدند حضور امام ششم - عائذ گفت من حاجتي دارم از آن حضرت مي پرسم چون وارد اطاق شدند و نشستند امام صادق عليه السلام رو به او فرمود فقال عليه السلام من اتي الله بما افترض عليه لم يسأله عما سوي ذلك.

فرمود وقتي انسان بر اطاعت خود پرداخت از غير خدا چيزي نمي خواهد چون برخاستند بروند فرمود اكنون حاجت تو چيست؟ گفت از همان بيان اول درس خود را گرفتم زيرا من شبها طاقت بيداري ندارم و لذا از شما حاجت خود را خواستم - فرمود من حاجت تو را كه چنين است برآوردم.

شهاب بن عبدربه كوفي از اصحاب صادق عليه السلام بود آمد حضور آن حضرت كه بپرسد آيا در حال جنابت مي تواند از آب «حب» كوزه آب كنار منزل غسل كند كه آب بردارد بر سر بريزد وقتي شرفياب شد يادش رفت مسئله خود را بپرسد امام صادق فرمود يا شهاب لا بأس ان يغرف الجنب من الحب.


جعفر بن هارون زيات طواف كعبه مي كرد كه امام صادق عليه السلام هم در طواف بودند چون با او مواجه گرديد كه او در فكر اين بود مي گويد هذا حجة الله و هذا الذي لا يقبل الله شيئا الا بمعرفته در اين انديشه بود كه حضرت صادق عليه السلام دست به شانه او زد فرمود

ابشرا واحدا منانتبعه انا اذن لفي ضلال وسعر [2] اين بگفت و عبور فرمود.

حكايت قوم ثمود و صالح است كه با آنكه از او مكارم اخلاقي و صفات بارز آسماني ديدند گفتند آيا انساني كه از ما و مثل ما است و يك نفر است و بدون حشمت است ما متابعت كنيم او را ما در گمراهي و آتش سوزان مي باشيم.

مدلول اين آيه هارون زيات را تكاني داد و بر خود آمد و علم پيدا كرد كه راستي اطاعت و عبادت بدون معرفت اولياء خدا مقبول نيست!


پاورقي

[1] بصائر الدرجات به نقل الامام الصادق ص 294 ج 1.

[2] سوره قمر.