امام صادق و سبقت در خيرات


در نشئه زندگي اين عالم طبع هزارها وسائل براي تكامل نفساني بشر آفريده شده كه البته همه آنها در حيطه قدرت و سلطه بشر نيست ولي آدمي بايد تا آنجا كه ميسر است از عوامل ترقي و تكامل استفاده كند تا به كمال مطلوب برسد - يكي از عوامل سير كمالي انسان مبادرت به نيكوكاري و خيرات است كه در هر حال باشد بايد به قدر استطاعت مالي و جاني در كار خير مبادرت ورزد تا به نتيجه آن برسد.

اين استفاده مبتني بر انتهاز فرصت است كه موقع شناس باشد و از فرصت استفاده كند و كار خيري كه از او ساخته نگذارد فوت شود.

حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام به يكي از دوستان خود فرمود عليكم «باغتنام» بانتهاز الفرص بر تو باد كه از فرصت استفاده كني فرصت را از دست ندهي اغتنام فرصت يك نعمتي است كه مانند برق مي جهد و اگر از آن استفاده نشد مي گذرد ديگر بازگشت ندارد آن زمان و مكان كه ظرف عمل خير بوده فوت مي گردد.

حضرت امام جعفرصادق (ع) هم اين نكته لطيف را مورد توجه داشته مي فرمايد

اذا اهمت بشي ء من الخير فلا تؤخره فان الله عزوجل ربما اطلع علي العبد و هو علي شي ء من الطاعه و يقول و عزتي و جلالي لا اعذبك بعدها ابدا

فرمود وقتي همت مصروف انجام كار خيري كردي تعلل نكن با مجامله و باري به هر جهت گفتن و تنبلي كار خير را به تأخير نيفكن كه خداوند تعالي بر بندگان خود سعادتي مي فرستد و آن تمايل به طاعت است كه اگر مبادرت كرد و از فرصت استفاده نمود مي فرمايد به عزت و جلال خودم هيچ گاه تو را عذاب نخواهم كرد.

امام صادق عليه السلام عملا خود ترجمان اين حقيقت بوده زيرا به محض آنكه اختلاف افكار سياسي در ضعف بني اميه ظاهر شد و امام هم نظر به مقام خلافت نداشت از فرصت استفاده كرد بساط علم و دانش را گشود و مكتب جعفري را افتتاح فرمود و در طول سي و پنج سال حداكثر آنچه
ممكن بود در نشر معارف دين و اشاعه فرهنگ بذل سعي فرمود و از فرصت چيزي را از دست نداد و در نتيجه قرن دوم اسلامي منبع علوم و معارف عالم بشريت گرديد و مبدأ پايه گذاري يك تمدن پهناور عميقي شد كه در جهان سياست و مدنيت نظير نداشته و سرمايه تمدن كنوني دنيا گرديد.

امام صادق (ع) فرمود از فرصت براي سبقت در خير استفاده كنيد نيت پاك و انديشه تابناك را در نيكوكاري و كردار و گفتار شايسته به كار بريد تا موفق و سعادتمند گرديد اما اگر نيت سوئي رخ داد به عكس تعلل و تسامح مفيد است كه عمل خلاف عقل و منطق رخ ندهد.

فقال عليه السلام و اذ اهممت بسيئة فلا تعملها فانه ربما اطلع علي العبد و هو علي شي ء من المعصية فيقول و عزتي و جلالي لا اغفر لك بعدها ابدا. [1] .

فرمود وقتي همت كردي و تصميم گرفتي به كاري عمل نكن شايد در آن معصيت غضب خدا قاهر شود و آن وقت است كه مي فرمايد به عزت و جلال خودم كه ديگر تو را نخواهم آمرزيد.

پس سبقت در خيرات خودش موجب فوت و محو سيئات مي گردد و چه بسا كه نيكوئي ها بدي ها را محو نمايد كه ان الحسنات يذهبن السيئات نيكوكاري كه اصل و هدف تكامل انساني است بدي را نابود مي سازد و اين سنت اجتماع بشر است هر كس به فضيلت و خيرات و مبرات شهرت گرفت اگر لغزش و هفواتي و خطايائي هم از او ديدند مي گذرند و صرف نظر مي كنند بزرگ منشي و بزرگ نفسي و مناعت طبع او سبب تكريم مي گردد و چه صفت بالاتر از اينكه بشر بتواند هر نعمتي بدو رسيد شكر آن را بنمايد.

بديهي است شكر نعمت فرع معرفت و شناسائي نعمت است كه انسان نعمت را بشناسد و منعم را در حد امكان دريابد و به او معرفت پيدا كند آنگاه هر كه و هر جا باشد خواه ناخواه به حكم وجدان و معرفت و به امر غريزه طبيعي شكر منعم را خواهد كرد و شكر نعمت سبب تقرب به حق مي گردد و كسي كه اين معني را درك كرد مي كوشد كه در خيرات و مبرات و خدمات اجتماعي سبقت مي گيرد تا تقرب بيشتري به منعم حقيقي پيدا كند و لذا ما در سيره ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين مي بينيم آنها در امور اجتماعي و مبادرت به خدمات
عمومي و سبقت در خيرات و صلات و مبرات بر همه مقدم بوده اند - و بسيار شده است كه آنها مصالح نوع را بر منافع شخصي و خانوادگي ترجيح داده و ايثار كرده اند بدون آنكه ريا و شيبه اي رخ دهد - در دلهاي تاريك شبها درب خانه ضعفا رفته و امر معيشت آنها را مرتب به عهده گرفته اند و تصور اين كار خيلي مشكل است.


پاورقي

[1] وسايل الشيعه ص 18 ج 1.