گذشت و بخشش


يك روز مردي از حاجيان مدينه هميانش مفقود شده بود با نگراني تمام در جستجوي آن برآمد رسيد به امام صادق عليه السلام ديد مشغول نماز است او را نشناخت گفت اي مرد هميان مرا تو نيافتي - امام فرمود ما ان فيه در هميان تو چيست قال الف دينار گفت هزار دينار در آن بود حضرت او را به منزل برد و هزار دينار به او داد - آن مرد حاجي دينارها را گرفت به منزل برگشت در بين راه هميان خود را يافت برگشت خدمت امام صادق عليه السلام هنوز هم او را نشناخته بود عذرخواهي كرد و هزار دينار را تقديم نمود حضرت ابوعبدالله ديگر قبول نكرد فرمود شي ء خرج من يدي لا يعود الي چيزي را كه از مال خود خارج كرديم ديگر قبول نمي كنم - آن مرد حاجي بسيار تعجب كرد پرسيد اين بزرگ كيست گفته شد ابوعبدالله جعفرالصادق است آن مرد گفت از او اين كارها بعيد نيست زيرا گذشت و بخشش جزو غرائز طبيعي آنها مي باشد - آنها اهل بيت عترت و رسالت هستند.

دست كرم و بخشش آنها هميشه گشاده بود و سفره او گسترده و خوان احسانش منبسط بود - دست و دلش دريائي بود كه بر خود مي لرزيد و در و گوهر بيرون مي ريخت و سالكان راه سير و سلوك را متمتع و متمكن مي ساخت آنقدر بخشش و جود و سخاوت نمود كه به اين صفت شهره ي حجاز و عراق و ايران گرديد.