در حسن سيرت و نيكوئي سريرت


يك روز ابن ابي العوجا با مفضل بن عمر در مسجد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به هم برخوردند ابن ابي العوجا از كلمات كفرآميز و الحاد و شرك مي گفت مفضل سخت با او برآشفت گفت يا عدو الله الحدت في دين الله و انكرت الباري جل قدسه اي زنديق در دين خدا الحاد مي كني.

ابن ابي العوجا با كمال خونسردي گفت اي مفضل اگر اهل بحث هستي بيا با هم مناظره كنيم اين سخنان تو بي جا است اگر هم اصحاب جعفر بن محمد هستي او هيچ وقت با من تندي نكرده و با آنكه اين سخنان را بسيار از من شنيده با كمال متانت سخن گفته از تعدي و افراط خودداري كرده او مرد حليم و باوقار و عاقل و محكم و ثابت قدم است از جاي خود
بدر نرود هميشه از طريق رفق و مدارا با ما سخن مي گويد - هيچ وقت غضب نمي كند سخن او به دليل و برهان است ما هر وقت با او بحث كنيم خوب به سخنان ما گوش مي دهد بعد پاسخ مي دهد تو اگر از اصحاب او هستي مانند او با ما سخن بگوي.