عاطفه


حضرت صادق عليه السلام در عاطفه و احسان بين همه يكسان بود دور و نزديك نسبت به عواطف او مساوي بودند همه را يكسان صله و انعام مي داد عربي آمد نزد او سرمايه خواست به كسب پردازد هزار دينار به او داده تا به مصر رفت و تجارت كرد و با چندين هزار دينار برگشت حضور حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: از بركت سرمايه اي است كه شما داديد و نفع آن متعلق به شما مي باشد حضرت فرمود آن كيسه اولي مرا كافي است و بقيه از آن تست و درباره ربح حلال و حرام به او تعليماتي داد.


امام ششم هيبتي گيرنده داشت كه هر گاه لباس مستعار هم مي پوشيد با همان هيبت و سطوت مخاطب را مرعوب قدرت علمي مي نمود و در عين حال اين سطوت و هيبت بشاشت و انبساطي مخصوص داشت.

مي نويسند منصور داراي هيبت و سطوتي بود كه هر بيننده را بر خود مي لرزانيد ولي چون با حضرت صادق عليه السلام روبرو مي شد از هيبت امام فروتن و خاضع مي شد و هر چه در دل داشت فراموش مي كرد.

ابن ابي العوجاء با كمال الحاد و جحود خود در مناظرات با حضرت صادق عليه السلام خاشع مي شد و از هيبت آن حضرت فروتني مي كرد و پس از سخن گفتن امام عاجز و ساكت مي شد امام مي فرمود ما يمنعك من الكلام؟ قال الجلال لك و جهاته ما ينطق بين يديك چرا سخن نمي گوئي گفت از هيبت تو مرا ياراي سخن گفتن نيست. [1] .


پاورقي

[1] كتاب التوحيد باب اثبات حدوث العالم - حيات الصادق ص 266 ج 1.