صورت و سيرت امام ششم


حضرت جعفر بن محمد عليه السلام از ارواح عاليه آسماني بود و جان و تنش ز آب و خاك دگر و شهر و ديار روحانيت بودند.

ابن شهرآشوب مي نويسند:

و كان (ع) ربع القامه - از هر الوجه حالك - الشعر جعدا - اشم الانف انزع - رقيق البشرة - علي خده خال اسود دعلي جسده حبلان حمره [1] .

آن حضرت متوسط القامه ميانه بالا - افروخته رو - داراي بدني سفيد و بيني كشيده و موهاي سياه و مجعد بود بر صورت زيبايش خال سياه هاشمي بود كه بر ملاحتش افزوده بود.

امام صادق عليه السلام داراي هيئتي باسطوت و بدني سيمين و لباس فاخر و شخصيتي باعاطفه و مهربان بود.

امام صادق عليه السلام هميشه مسواك مي كرد و تا پنج سال قبل از رحلت كه دندانهاي او ريخت مسواك از او جدا نمي شد.


در حلم و علم و صبر و حسن خلق و تحمل و بردباري در مصائب ماه آسمان فضيلت بود او مظهر تقوي و پارسائي و مجسمه زهد و پرهيزكاري و معدن علم و حكمت و داراي قدرت و قوت نطق و فصاحت و ملكه تربيت و تعليم بود.



مناقب الصادق مشهورة

بنقلها عن صادق صادق



سما الي نيل العلي وادعا

و كل عن ادراكه اللاحق



جري الي المجد كآبائه

كماجري في الحلة السابق



وفاق اهل الارض في عصره

و هو علي حالاته فايق



و كل ذي فضل بافضاله

و فضله معترف ناطق



له مكان في العلي شامخ

و طود مجد صاعد شاهق



من دوحة العزالتي فرعها

سام علي اوج السها سامق



كانما طلعته ما بدا

لناظريه القمر الشارق



مولاي اني فيكم مخلص

ان شاب بالحب لكم ماذق



لكم موال والي بابكم

انضي المطايا وبكم واثق



ارجوبكم نيل الاماني اذا

نجا مطيع و هوي مارق [2] .



هر كسي را تن و اندام جمالست و جواني

اين همه لطف ندارند مگر سرو رواني



نظر آوردم و بردم كه وجودي به تو ماند

همه اسمند و تو جسمي همه جسمند تو جاني



تو اگر روي بپوشي و كست روي نبيند

در همين پرده زني پرده ي خلقي بدراني



تو نداني كه كسي در تو چرا خيره بماند

تا كسي همچو تو باشد كه در او خيره بماني



هر چه در حسن تو گويند چناني به حقيقت

علت آنست كه با ما به عنايت نه چناني



رمقي بيش نمانده است گرفتار غمت را

چشم مجروح توان داشت به كس تا برهاني



گر نميرد عجب! آن شخص دگر زنده نباشد

كه براني ز بر خويش و دگرباره بخواني



سعديا گر قدمت راه بيابان نرساند

ياري اندر طلبش عمر به پايان برساني




پاورقي

[1] مناقب ابن شهرآشوب ص 351 ج 2.

[2] كشف الغمه ص 241.