امام صادق و غلام


نقل كرده اند كه امام صادق عليه السلام غلامي داشت كه در موقع سواري مهار مركب را مي گرفت و تا امام در مسجد بود او مركب را نگاه مي داشت - كه به وقت مراجعت سوار شود - گويا سابقه خدمت او از سي سال مي گذشت و همه او را به خدمتگزاري و خادم امام عليه السلام مي شناختند - در يكي از روزها كه غلام درب مسجد نشسته بود و لگام استر امام را در دست داشت جمعي از مردم خراسان به مدينه آمدند يكي از آنها كه توانگر و با ارادت بود گفت اي غلام حاضري با تو يك معامله اي بكنم؟

غلام گفت آن معامله چيست؟

بازرگان گفت من در خراسان املاك و ضياع و عقار فراوان دارم تو حاضر نيستي كه از آقاي خود خواهشي كني من به جاي تو باشم منصب لگام داري را به عهده بگيرم و به خدمت آن حضرت مفتخر شوم و تو تمام دارائي و هستي مرا تصاحب كني و تملك نمائي؟!

غلام كه سابقه خدمتش زياد و به اين وعده خرسند شد كه مالي فراوان به دست خواهد آورد حضور امام صادق عرض كرد يابن رسول الله جريان اين است كه مردي خراساني مي خواهد چنين معامله اي با من بنمايد - و من خدمت زياد به شما كردم اكنون خداي تعالي براي من خيري رسانده البته شما مانع آن خير نمي شويد اگر اجازه فرمائيد من پست و محل خدمت خود را به او محول و در خراسان اموال او را تملك نمايم.

امام جعفر صادق (ع) فرمود اي غلام اگر تو بي ميل شده اي از خدمت ما قبول مي كنيم و او را به جاي تو مي پذيريم غلام كه آماده رفتن شد حضرت امام ششم عليه السلام فرمود به پاس
خدماتي كه به ما كردي يك نصيحتي به تو مي كنم كه جزاي اعمال خير تو باشد آن را بشنو و بعد مختاري كه بروي يا بماني.

امام ششم فرمود غلام روز قيامت كه مي شود يك پرچمي از نور نصب مي كنند كه جدم رسول خدا (ص) و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع) در زير آن قرار دارند آنگاه شيعيان و دوستان و بستگان و پيوستگان و وابستگان اين خاندان همه به آنها ملحق مي گردند و هر كجا ما باشيم آنها هم خواهند بود.

غلام تا اين سخن را شنيد عرض كرد يابن رسول الله من از خدمت شما جائي نخواهم رفت و محضر تو را به تمام دنيا نخواهم فروخت.

چون غلام برگشت آن مرد خراساني كه منتظر به اين خدمت بود قيافه اش با قيافه سابق فرق كرد گفت با حال دگرگوني برگشتي - پاسخ داد من محضر سيد و مولاي خود را به تمام مقامات و مال دنيا نمي فروشم ولي امام عليه السلام تو را هم به خدمت خود پذيرفتند او را به خدمت امام عليه السلام برد و حضرت هزار اشرفي به غلام عنايت فرمود و آن مرد خراساني را هم به خدمت پذيرفت.