مولا رسول الله


شقرائي نام شاعري است كه جدش برده و بنده بوده و پيغمبر او را آزاد ساخت و او هم به نام آزاد شده رسول خدا افتخار مي كرد.

يك روز منصور صندوق بيت المال مسلمين را گشود بين مستمندان تقسيم كند. شقرائي هم آمد چيزي مي خواست ولي كسي او را نمي شناخت چشم به اطراف انداخت آشنائي پيدا كند نظرش به امام صادق عليه السلام افتاد او را شناخت پيش رفت و حاجت خود را گفت امام عليه السلام نزديك بيت المال رفت و طول نكشيد برگشت و سهمي براي شقرائي گرفت به او داد و آهسته به گوش او سخني گفت كه اثر عميقي نمود فرمود كار خوب از هر كس خوب است ولي از تو به سبب انتسابي كه به ما داري خوب تر و زيباتر است و كار بد از هر كس بد است ولي از تو به جهت همين انتساب زشت تر و قبيح تر است!

اين سخن را فرمود و گذشت - شقرائي دانست كه امام از سر او كه شرابخواري بود آگاه است و با آنكه مي دانست شرابخوار است به او كمك كرد پيش وجدان خود شرمسار گشت و خود را ملامت نمود ديگر ترك آن عمل زشت كرد اين سبك تربيت امام صادق عليه السلام بوده است. [1] .


پاورقي

[1] انوار البيهيه ص 76 به نقل ربيع الابرار زمخشري.