نتيجه امر


از اين رسائل سه نتيجه گرفته مي شود:

اول - اينكه اين رسائل بدون ترديد از جابر است و اينكه امام صادق عليه السلام به اين علوم و فنون جابر واقف بود و تأليفات و تصنيفات او را مي دانست و گاه و بيگاه كتب خود را بر امام قرائت مي كرد و امام عليه السلام حل و عقد و رتق و فتق مي فرمود و مسلم است كه اين كتب از املاء و قلم امام عليه السلام نيست بلكه انشاء و الهام آن حضرت است ولي عمل عمل خود جابر بود و جابر بسيار مي شد كه به امام التماس مي كرد كه موافقت فرمايد در تدوين و تنظيم كتب خود و لذا بدون شك امام ملهم و منشي و مدرس و مقرر اين علوم بوده اند.

دوم - اينكه امام صادق عليه السلام احاطه به علوم كونيه و طبيعيه كه جامع علوم طبيعي و رياضي و مكانيك و غيره است داشته زيرا در كلمات آن حضرت ديده مي شود كه برخي را با كمال وضوح به جابر تعليم فرموده و برخي را با اشاره و ايماء و كنايه و رمز اين وضوح و غموض كه ديده مي شود معلوم مي شود از تصرف عارف است كه در مواردي طرف را شايسته و لايق مي دانسته مطالب را به نحو هضم و تحليل تعليم فرموده و مواردي كه را كه درخور تفهم او نبوده با جمال و اغماض آموخته و فرمود از اين درگذر در حالي كه يكي به او فرمود مطلب را روشن و واضح بدون ابهام و رموز بنويس و اين معلوم مي شود كه امام عليه السلام برخي از علوم را مانند علوم طبيعي طب و مكانيك فيزيك و شيمي كه مفيدتر بحال آن مردم بود آن را دستور داده بطور وضوح و روشن بنويسد و آنچه كه قابل فهم همه نبود مانند اعداد و ارقام و حروف كه مخصوصا بگذشته مانند خود جابر يا ابوعلي سينا يا زكرياي رازي و خواجه نصيرالدين طوسي و شيخ بهائي و غيره آنها را دستور به ابهام و اغماض و اجمال داده كه از نشر آن درگذر و شكي نيست كه اين كار تصرف جاهل نيست - بلكه تعليم عالم است.

سوم - آنكه اين علوم از ترجمه علوم يونان و هند به دست جابر افتاده و آنچه را كه نفهميده است از عبارات و كلمات و معاني از استاد خود امام صادق عليه السلام فراگرفته و بعد از او هم حكماء و اطباء و فلاسفه ترجمه هاي او را تكميل نموده اند مانند كتاب كليله و دمنه كه از كتب هند از زبان طيور تعليماتي تنظيم گرديده است و بعد در تحول ادوار مختلف تكامل يافته است.

آنچه كه مورد اتفاق است اين است كه رسائل منسوب به جابر است و مسلمين در شاگردي او نسبت به امام صادق و داشتن اين رسائل و علوم ترديدي ندارند و يقين دارند كه اين علوم الهام و انشاء امام است كه از چشمه سار نبوت اقتباس نموده و آنچه كه قابل نشر بوده آموخته است.