امام صادق و طبابت روحاني


حساس ترين نقطه علمي امام عليه السلام اينجا است كه آن همه مقدمه در اين ذي المقدمه است امام جعفرصادق عليه السلام علم ابدان را از تشريح بدق و خواص نباتات و ارتباط عالم انسانيت با نبات و حيوان براي زيست كردن و استفاده از ميوه جات و سبزيجات و بقولات و غيره در بروز امراض جسماني همه را راهنمائي فرموده براي اين حقيقت كه مقدمه قرار دهد روح و نفوس زكيه را از لوث كدورات عالم طبع منزه و مهذب فرمايد و آلودگي هاي نفساني و روحاني را بزدايد و اين همان وظيفه اي بوده كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم علت بعثت خود را بر مدار آن معرفي فرموده اني بعثت لا تمم مكارم الاخلاق من براي تتميم مكارم اخلاق برانگيخته شدم امام ششم هم در مدرسه جعفري هدف اصلي او از تلقين توحيد و مراتب اصول عقايد و ترجمان عملي حكمت همين تحكيم مباني مكارم اخلاقي بوده كه خود در مدت متناسبي به مردم تعليم فرموده و شخصا ترجمان عملي سجايا گرديده تا به او اقتداء كنند در عبادت و سخاوت - گذشت - خشوع و خضوع - معاشرت نيكو احسان و بر و نيكوئي - انفاق و ايثار و ساير فضايل نفساني خود طوري عمل مي كرد كه تمام دانشمندان آن عصر حتي مخالفين سياسي در پيشگاه فضيلت نفساني او سر تعظيم و تكريم فرود آورده و او را به عظمت و جلالت مي ستودند.

طبابت روحي امام صادق كه امروز شمه اي از آن را به نام روانشناسي در دنياي متمدن مورد بحث در رشته هاي عالي اختصاصي مافوق ليسانس قرار داده اند از وظايف اوليه و حتمي و مواد مورد توجه مدرسه جعفري بوده كه با يك بيان بسيار جذاب و شيرين و با يك عمل بسيار جالب و پسنديده انظار و افكار عمومي را بدين رشته نفسانيات و وجدانيات جلب فرموده و بدين ترتيب طب روحاني را شروع كرد.

مي فرمود همين طور كه اجسام مريض مي شوند و در حالات مختلفه فقر و غني و مرض و صحت و عسرت و يسرت و كوچكي و بزرگي و ساير تحولات و تطورات قرار مي گيرند و در اين تحولات مزاج تركيبي جسماني محتاج به علاج و مداوا مي گردند تا آن بهبودي و صحت و سلامت از دست رفته را به دست آورند نفوس و ارواح هم داراي تطورات و تحولاتي مي باشند كه در آن حالات مبتلا به امراض مي گردند و بايد آن امراض را از مزاج نفس مجرد يا روح برطرف نموده و صحت آن را تجديد كرد و به دست آورد تا در سير تكامل روحاني خود منصف به صفات حميده گشته به كمال مطلوب خود برسد.

بدون ترديد نفوس مجرد يا ارواح در مراتب و درجات مختلفه خود از مصاحبت هيئت تركيبي بدن عنصري كه به شهوات و غضب آميخته است آلوده مي گردد و چون شهوات و غضب غلبه كرد دامن عفاف آن را ملوث و مكدر مي سازد و در نتيجه از سعادت كمال مطلوبي كه در پيش دارد باز خواهد ماند.

همانطور كه آدم مريض با جسم عليل نمي تواند از مزاياي زندگي حتي در شهوات و تمايلات جسمي حداكثر استفاده را بنمايد و از قافله اي كه با آنها در سير و حركت بوده عقب خواهد ماند نفوس و ارواح هم در آلودگي هاي به امراض روحاني از سعادات لايق خود محروم مي گردند و از نيل به مقام انسانيت كه علت العلل بيان اني اعلم ما لا تعلمون است محروم خواهند ماند.

و اگر اين امراض معالجه نشود گاهي در صف نباتات و زماني در صفوف حيوانات به فناي آنها متصل گرديده از بقاء و حيات جاوداني باز مي مانند و آن لطيفه روحاني كه در اين هيكل جسماني به وديعت سپرده شده ضايع و عاطل و باطل و مانند نطفه ي كه در رحم مي ميرد خمود و خاموش مي گردد.



پير شدم من به زندگي عجب نيست

پير شود نطفه در مشيمه مادر



اگر عوامل پرورش و نشاط و رشد و نمو از بين برود علفهاي هرزه اطراف نهال درختي را مي گيرند و آنقدر بر آن مي پيچند تا خشك شود و از بين برود و خود منزلت آن را احراز كنند آن هم پس از صباحي چند خشك مي گردد.

انسان در سايه پرورش روح انسانيت داراي وجدانيات و عواطف و صفات جمال و جلالي مي گردد كه با آن سجايا و خصال مي تواند بر تمام عوالم ملك و ملكوت سيطره و تسلط يابد و استعداد و لياقت خود را در آن زمان به منصه ظهور و بروز برساند - و امتياز انسانيت از ساير مخلوق همين مزاياي روحاني است كه حكماء و فلاسفه براي اين منظور قد علم نموده و انبياء و اوليا را خداوند بدين قصد فرستاده كه انسان را به شخصيت خويش آشنا سازد و اگر در دوران تكامل از عالم نشئه طبع به امراض برخورد نموده و ابتلا يافت آن را علاج نمايند كه نسخه دردهاي روحاني دست اطباي روحاني است نه اطباي جسماني و بدون شك انبياء و اولياء اطباي نفوس بشري و معالجين امراض روحاني انساني بوده اند كه با تعليمات عاليه خويش مداواي كسالت هاي عارضه را نموده و با قوانين محكم و متقن آسماني به رهبري قرآن مجيد آن چه بشر براي مداواي عوارض فاسد روحي لازم داشت از زبان وحي گرفته به آنها مي آموختند و غير از نسخه هاي آسماني براي دردهاي دروني علاجي صحيح يافت نشد.

آنچه حكماء و اطباي غير آسماني با تمام وقتي كه صرف پيدا كردن داروهاي اصلاح مزاج انساني كرده اند و در آن راه مات و مبهوت و فلج و متحير ماندند ناگزير پيغمبران و انبياء و برگزيدگان آسماني مراجعه كردند و ما در تاريخ انبياء شمه ي از اين حقيقت را روشن ساختيم كه دواي دردهاي روحاني بشر فقط و فقط دين است و اگر غير از اين بود به لسان وحي و الهام بر بشر اهداء و افاضه مي شد.

خالق عالميان كه خود آفريننده اين جهان پهناور و نشئه ي عالم طبع است مي دانست بشر داراي دو جنبه است و بايد هر دو جنبه را رعايت كرد.

بشر محسوس و انسان معقول - جسم و جسد - نفس مجرد و روح و روان و اين هر يك نيازمند غذائي است كه نشو و نما يافته تا به حد كمال خويش برسد غذاي انسان را با آفريدن مواليد جماد و نبات و حيوان تأمين كرد و غذاي روحاني را از تعليمات دين تضمين فرموده همانظور كه در اين عالم مواد غذائي را براي توليد و نشو و نماي جسماني آفريد غذاي پرورش روح و نشو و نماي تكامل نفساني هم فرو فرستاد تا بشر را از حضيض مذلت جهل و ضلالت به اوج فضل و علم و عرفان صعود دهد - و سعادتي جز در اين راه نيست كه مسافري در راهي كه مسلم است در پيش دارد با زاد و توشه و تجهيزات لازم به سوي مقصد و هدف حركت كند تا به كمال مطلوب برسد و دين اين مسئله را براي بشر حل كرده و در نظر دانشمندان واقعي از مسائل مفروغ عنه است هيچ ترديدي و شكي در آن نيست كه انسان بايد در راهي كه در پيش دارد و بايد از رهبري كه بدان راه واقف است پيروي نمايد.

انبياء و رسل و ائمه معصومين كه اوصياء پيغمبر خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم بودند غير از اين نمي گفتند و دعوي بيش از اين نداشتند كه ما رهبر خلق به حق و حقيقت هستيم تا آنها را ارائه و ارشاد به كمال سعادت آنها نمائيم.

قوانيني كه انبياء و اولياء آوردند داروي در دهان دروني و نفساني و روحاني است كه بشر در ادوار مختلفه بدان مبتلا مي گردد و حتي براي يك عصر هم براي مزاج هر فردي به يك نحوي مداوا و معالجه مي نمودند چنانچه ديديم شخص پيغمبر (ص) و ائمه معصومين (ع) مكرر مي شد كه چند نفر در يك موضوع سئوال مي كردند به هر يك نوع پاسخ و دستور مي دادند كه با ديگري مخالف بود و احيانا تضاد داشت و اين از جهت اختلاف و تضاد مزاج سائل بود نه آن كه در مبدء فيض خللي وجود داشته باشد و در علل احكام و تعليم ادعيه و اذكار و اوراد مكرر اين حقيقت تجلي خود را به مراتب مختلف نموده است مثلا به يكي مي فرمايند ده بار به يكي بيست مرتبه به ديگري سي مرتبه تا به بالا به يكي دو هزار بار مثلا كلمه لا حول و لا قوة الا بالله يا صلوات بر محمد و آل محمد يا يكي از اسامي جلاله الهي را بخواند تا لكه هاي دردهاي روحاني او خورد خورد زدوده شود يا به مدت سي روز به رياضيات شرعي مانند روزه يا بيشتر تا چهل روز يك عبادتي را تعهد كند - تا رفع آن مرض و عارضه روحي او بشود و مي شد.

با اين مقدمات چه كسي از خالق نفوس به علل و عوارض نفوس بهتر آگاه است تا اسقام و امراض دروني را معالجه و مداوا كند آيا هيچكس از علاج شفاي دردها به مثل شارع مقدس دين كه فرستاده آسماني مي باشد عالم تر و عارف تر به طرق مداوا و علاج هست؟ ابدا حاشا و كلا.

بنابراين كاملترين طريق اصلاح نفساني و ارتقاء روحاني پيروي دين است كه امام صادق (ع) آنقدر با مواعظ و نصايح و اندرزها و پندها مردم را به دين و پيروي از قوانين آسماني و عمل به فرايض آن تحريض و ترغيب مي فرمود - و براي آن كه مردم مطمئن به اين تعليمات آسماني شوند آنقدر از معجزات و خرق عادات نشان مي دادند تا به سرحد يقين برسند و حجت خدا بر خلق تمام شود.

يكي از معجزات خالده امام ششم عليه السلام همين تعليمات طبيبه است كه در آن عصر حكم معجزه خالده را دارد و به همان بيان معجزه آسا كه طبابت امراض جسماني را فرموده به همان بيان علاج دردهاي روحاني را افاضه كرد.

اين مداواي عمومي غير از سحر بود زيرا سحر شر محض و دين خير محض است كه با احاطه به دواء و درد و علم به تركيب مزاج و نياز به دوا و تناسب آن مزاج هاي منحرف و ناسالم را علاج مي كنند.

دين اسلام براي تهذيب اخلاق عمومي و تنزيه نفوس بشري يك داروخانه بزرگي محكم و متقن به نام اخلاق فاضله دارد كه سجاياي نفساني را از تركيب صفات خوب به وجود مي آورد و رذايل را ترك و محو مي كند و فضايل را ايجاد و تقويت مي نمايد و به همين منظور نبوت عامه مشعل دار رهبري خلق به كرائم اخلاق بود تا روح بشر را از آلودگي هاي مادي نجات داده به لطايف روحاني و عالم مجردات برگشت دهد كه سعادت و سلامت در دنيا و آخرت در سايه همين نبوت عامه است.

به شرحي كه صريحا اعلام مي فرمايد: استجيبو الله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم اجابت و اطاعت كنيد خدا و رسول را كه دعوت آنها براي حيات ابدي شما است.

و باز مي فرمايد: من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة هر كس هر عمل نيكوئي كند مرد يا زن او مؤمن است و اين عمل متضمن حيات و زندگاني جاوداني او است.

و باز مي فرمايد: قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما في الصدور آنچه كه براي شما به وسيله پيغمبران فرستاده شد شفاي دردهاي سينه هاي شما است و با توضيح بيشتري مي فرمايد:

و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

ما قرآن را نازل نكرديم مگر آن كه داروي دردهاي دروني و شفاي امراض روحاني و رحمتي بوده از جانب خدا براي گرويدگان و روي همين مباني هم پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده: بعثت لا تمم مكارم الاخلاق عملا معني مكارم اخلاق را در زندذگاني خود ترجمه فرمود تا ابهامي در اين شفاء و رحمت باقي نماند.

در نبوت خاصه اين شفا و رحمت در دو مظهر تجلي نموده يكي قرآن صامت و ديگر قرآن ناطق كه عترت و ائمه طاهرين معصومين هستند و آنها پس از پيغمبر معالج و طبيب روحاني بودند كه از كنوز و گنجينه علم الهي كه به لطف خود آنها را گنجور قرار داد تا مردم را به خير و سعادت و كمال و فضيلت دلالت نمايند.

ائمه معصومين اطباء نفوس بشري مي باشند علاج امراض روحي و مداواي نفوس با آنها است و لذا هر امامي در عصر خود اين وظيفه را عهده دار گرديده و به خوبي از عهده برآمده است.