طب و نجوم در دولت عباسي


ابوحنيفه منصور دوانيقي پس از سفاح به خلافت رسيد و درست بيست و دو سال از افتتاح مدرسه جعفري مي گشت كه مردم مسلمان و علماي بزرگ اطراف و اكناف عالم از محضر امام صادق عليه السلام در فنون و علوم مختلفه بهره مند مي شدند.

مهمترين فني كه جلب توجه علماي ملل را كرده بود طب و نجوم بود كه اطلاعات امام ششم هر شنونده را به تسليم و كرنش در ساحت مقدس مكتب جعفري واميداشت.

چون منصور هم عقيده به نجوم داشت مرداني بزرگ چون نوبخت فارسي و پسرش ابي سهل كه هر دو از شاگردان مكتب جعفري بودند به ترجمه كتب مأمور شدند و اين دستور مقام خلافت موجب يك حركت فكري به علوم اجتماعي و ترجمه كتب علمي السنه و اقوام ديگر شد كه الناس علي دين ملوكهم هر قدر قدرت و استطاعت داشت كه اتفاقا در آن عصر بنيه مالي و قوت اقتصادي مسلمين و دولت اسلامي بسيار قوي و نيرومند بود كمك به ترجمه و تحرير و نسخه گرفتن از كتب علمي و فلسفي مخصوصا نجوم و طب مي كرد و چون در اين رشته ها هيچ كس مانند امام ششم واقف به اسرار و رموز علوم معموله نبود همه در پناه مدرسه جعفري طواف مي كردند و از محضر حضرت صادق بهره مند مي شدند و حتي منصور به پادشاه روم نوشت مقداري كتب علوم مختلفه را براي او بفرستد و از آن جمله كتاب اقليدس در هندسه و مقداري كتاب در طب و طبيعيات و كتاب مجسطي و غيره كه مسلمانان به شدت شروع به ترجمه آن كردند.


علم طب در اين ميان رونقي گرفت و نضجي يافت و اتفاقا منصور به دل دردي شديد مبتلا شد كه از مصر طبيب آوردند و ربيع حاجب دنبال يك طبيب حاذق بود تا جورجيس نصراني رئيس بيمارستان و مدرسه جندي شاپور را براي او آوردند و او طبيبي بوده كه تأليفات خود را به لغت سرياني نوشته بود و اين طبيب نصراني مقامي شامخ در دربار خلافت يافت و بعد از او پسرش بختيشوع به جاي او نشست و منصور از معالجه آنها شفا يافت و چون خواست از دربار به وطن خود برگردد منصور اموال فراوان به او داد شايد منصرف شود تا بالاخره او را در بغداد نگاهداشت و كتب هر دو را به عربي ترجمه كردند و طب از اين پدر و پسر به مسلمين منتقل گرديد.

مترجمين كتب در دربار خلافت مقامي و حقوقي بسيار داشتند و طب رونقي به سزا يافت به طوري كه اكثر اطباي جندي شاپور براي نيل به انعام و اكرام وافر خليفه به بغداد منتقل شدند و بغداد پايتخت جديد بني عباس روزافزون توسعه يافت و شهر علم و مال و فضيلت گرديد و بيش از پنج قرن مركز علمي و پايتخت بزرگ اسلامي بود.

وقتي علماي جندي شاپور به بغداد آمدند منصور هم امام صادق عليه السلام را از مدينه خواست و به بغداد آمده بساط علم را گسترد وصيت امام ششم در فنون مختلفه در گوش عموم طنين انداز بود مخصوصا طب كه به تعليمات آن حضرت و معالجات و افاضات علمي در شناساندن ادويه و عقاقير و داروها و امراض و طريقه بهداشت جلب توجه عموم را كرده بود - نفوس زكيه و اذهان صافيه و ذوق هاي مستعد به شنيدن انتقال امام صادق عليه السلام از مدينه به بغداد جمع كثيري را در پايتخت چون پروانه گرد شمع وجودش به طواف انداخت و تشنه گان وادي دانش و بينش شتابان از هر سو براي سيراب شدن در سرچشمه علوم و فضيلت به محضرش بشتافتند و معارف الهيه را مي آموختند.

منصور در حقيقت خواست امام ششم را تحت نظر بگيرد ولي همين انتقال سبب بروز قوت و قدرت علمي آن حضرت شد به طوري كه در مجالس رسمي منصور هيچ كس قدرت تكلم نداشت مگر خليفه يا يكي از بزرگان علماي درباري سؤالي كند و امام به مقتضاي نياز همه حاضرين مسائل را از هم تجزيه و تحليل نموده پاسخ دهد و موجب عظمت مقام او در نظر مردم گردد - به طوري كه ديديم توحيد مفضل - حديث هليله - تعليم كيميا - درس كشاورزي و توصيف گلها و نباتات و حيوانات و خواص و اثر آنها كه سرمايه علم طب است موجب جلب توجه متخصصين اين فن گرديد تا از افاضات علمي امام ششم فن خود را تكميل نمايند و لذا حضرت صادق عليه السلام سطح فكر بشر را بالا برد و روشن نمود و به ارتقاء و كمال علمي رسانيد و يك نوري از دانش در افق انديشه مردم برافروخت كه هرگز خاموش نشده و نمي شود.

عصر امام صادق عليه السلام عصر نور علم و فنون اسلامي است كه در نهايت قوت و قدرت مظاهر و مصاديق خود را به عرصه ظهور و بروز گذاشت.