اسلام و فلسفه


همين كه فلسفه در اسلام وارد شد ائمه ما فهم مطالب و حقايق را از راه درك حقايق اشياء از معرفت به علت و معلول آموختند و ثابت كردند كه فهم حقايق اشياء منحصر به آن راه پر پيچ و خم حروف و آلات منطقي نيست كه در هر قدمش با لغزشها و خطايائي مواجه است بلكه درك حقيقت عالم از راه رياضات شرعيه كه به فروع دين تعبير شده دست مي دهد و اين درس را امام جعفر صادق عليه السلام در تيرگي محيطي پر آشوب بين دولت در حالت سقوط اموي و دولت تازه بنيان عباسي شروع به افاضه علمي نموده و مسلمين را در فلسفه از راه عالم ماده و كون و ماوراء بهم مرتبط ساخته و عوالم ماده را معلول عوالم مجرده قرار داده و هر دو را معلول علت العلل اوليه يعني خالق عالم دانسته و عدم سنخيت را بر خلاف اصل وجوديها كه سنخيت را دليل وجود دانسته اسلام عدم سنخيت را ضروري شناخته و سوره ي شريفه قل هو الله احد الله الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد بهترين درس فلسفه توحيد و فهم حقايق اشياء است كه هيچگونه ضد و ند، نظير و شبيه و مثل و مانندي به هيچ منطق و تصويري ندارد چنانچه حضرت شاه ولايت مولي الموحدين در خطبه اول نهج البلاغه وصف علت العلل اوليه را فرموده است.

امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند حقايق و پيدا نمودن اسرار و رموز آفرينش در سايه صفاي ذهن حاصل مي شود كه به طاعت خدا و عمل به فروع دين و احكام شريعت از روي حقيقت و واقعيت عمل نمايد و نفس خود را در مقابل افاضه اشراقيه نور الهي كه وعده فرموده بدان نور علم و حكمت كه منبع خير كثير است بياموزد قرار دهد تا به اوضع و محاذات در قبال نور دانش مطلق الهي بر همه علوم و حقايق سيطره يابد و نقشه عالم وجود زير نظر او تجلي كند و تمام پرده هاي تاريك ماده از پيش چشمش برداشته شود و همه جا را مانند كف دست خود بيند به همان درسي كه جدش فرموده لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا و اين حقيقت علمي را به آن مرتاض هندي آموخت و براي سعادت او دست و دهانش را مهر كرد كه:




هر كه را اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند



و اكنون ما تعليمات فلسفي حضرت امام جعفر صادق را نقل مي كنيم تا روش پرورش فلسفي اسلام روشن گردد.