مضمون حديث اعمش


اعمش گفت من از جعفر بن محمد شنيدم كه از پدران خود نقل كرده كه رسول خدا فرمود براي جهنم هفت در است و آن درها اركان هفت نفر است كه به نام فراعنه در لسان اخبار شهرت دارند.

1 - درب اول جهنم ايستگاه فرعون اول نمرود بن كنعان دشمن حضرت ابراهيم خليل الله است.


2 - درب دوم مخصوص فرعون دوم مصعب بن وليد دشمن حضرت موسي كليم الله است.

3 - درب سوم مخصوص فرعون سوم ابوجهل بن هشام دشمن پيغمبر خاتم النبيين است.

4 - درب چهارم مخصوص اولي (نام او ذكر نشده كه آيا ابوبكر يا ابوسفيان است).

5 - درب پنجم مخصوص دومي (نام او هم ذكر نشده كه آيا عمر يا معاويه است).

6 - درب ششم مخصوص يزيد بن معاويه قاتل حسين بن علي سيدالشهيد است.

7 - اعمش سكوت كرد هفتم را نگفت - منصور اصرار كرد فرعون هفتم كيست؟ بگوي

اعمش گفت مردي از اولاد عباس است كه متولي خلافت شود و ملقب به دوانقي گردد و نام او منصور باشد.

منصور در كمال ناراحتي گفت آيا راست مي گوئي اعمش گفت اين حديثي است كه جعفر بن محمد براي ما بيان فرمود.

منصور سر به زير انداخت و سخت در فكر فرورفت - در اين حال جواني هاشمي بسيار زيبا و مليح بالاي سر او ايستاده بود گفت اكنون كه من فرعون زمان جعفر بن محمد هستم از سر اين جوان هاشمي هم نمي گذرم آن پسر يكي از سادات حسني بود كه منصور دستور داده بود هر چه سيد حسني و حسيني و علوي باشد همه را دستگير كنند يا در حضورش سر سفره چرمي مي كشت يا در ميان ديوار مي گذاشت كه بناي شهر بغداد بدين جهت شوم است كه صدها سادات در ميان ديوارهاي آن شهر كشته شدند يا آنها را در ميان گچ هاي بناي شهر مي گرفت.

آن جوان حسني گفت اي امير مرا به حق جدم رسول خدا ببخش تا به تو ترحم فرمايد آن خونخوار بي رحم قبول نكرد و گفت آن سيد را بردند كه بكشند.

راوي مي گويد چون بردند و خواستند بكشند لب هاي آن جوان حركت كرد ناگهان پنهان شد گوئي كه مانند مرغ پرواز نمود.

اعمش گفت پس از چند روز آن جوان را ديدم گفتم تو را به حق اميرالمؤمنين قسم آن دعائي كه خواندي و از دست قاتل نجات يافتي به من تعليم كن گفت آن دعاي محبت است و مخصوص ما اهل بيت است و آن دعائي است كه جدم اميرالمؤمنين شبي كه در فراش پيغمبر خوابيد آن دعا را خواند.
اعمش مي گويد منصور امر كرد مردي را زنداني كنند تا حكم در قتلش بدهد چون حبسش كردند پس از چندي در زندان را گشودند او را نديدند موكل آن مرد گفت شنيدم آن مرد مي گفت يا من لا اله غيره فادعوه و لا رب سواه فارجوه نجني الساعة يعني اي پروردگاري كه جز تو به كسي اميد ندارم مرا نجات ده و خداوند او را نجات داد.

آري هر كس به خدا پناه ببرد و جز خدا كسي را نشناسد خداوند او را در پناه خود حفظ مي نمايد.