دعاي امام جعفر صادق در حق دشمن


و كل شي ء احصيناه في امام مبين

هر چه كه در تصور احساسات و ادراكات بشري آيد درباره امام عليه السلام جمع است يعني وقتي ما معتقد شديم كه نشئه عالم طبع را خداي واحد احد منزه از چون و چرا كه از هر چه توهم و تعقل شود مبرا است و شخصا مبادرت نمي نمايد بلكه افرادي را به نام اولياء خود آفريده كه آنها اولي به تصرف در عالم كون و فساد هستند و اختيار عالم طبيعت كلا وطرا در قبضه قدرت آنها است و ولايت مطلقه الهيه به دست آنها سپرده شده كه ما در جاي ديگر تعبير به هيئت دولت حاكمه سلطنت مطلقه الهيه نموديم.

اين اولياء در درجه اول اولي به تصرف هستند و در درجه دوم پيغمبر و نبي و ولي مي باشند و اينها به منزله ي هيئت دولت در سلطنت ابديه ازليه سرمدي الهي مي باشند كه هيچ گاه تغيير و ترميم نيافته آنها را براي اداره اين نشئه عالم وجود آفريده اند و لذا نقصي در آنها نيست كه تغيير كنند و به همين جهت معصوم مي باشند و آنها مجموعه خوبي هاي عالم وجود هستند كه هيچ وقت بد كسي را نمي خواهند و بدانديشي در ساحت قدس آنها راه ندارد حتي دشمن جاهل و نابخرد را مي شناسند و لذا نفرين نمي كنند بلكه در حق دشمن هم دعا مي نمايند كه نمونه هاي آن در سيره ائمه معصومين ديده مي شود و در تاريخ انبياء مشاهده مي گردد مثلا حضرت سيدالشهداء عليه السلام با آن همه خصومت و دشمني و آزار و اذيت كه به او كردند نفرين نكرد بلكه دعا مي كرد خداوند آنها را هدايت فرمايد يا جمع آنها را پريشان كند و نيكوئي هاي آنها را بگيرد نعمت خود را از آنها بازدارد.