معني ولايت و حكومت


و هي جهتان فاحدي الجهتين من الولاية ولاية ولاة العدل الذين امر الله بولايتهم و توليتهم علي الناس و ولاية ولاية و ولاية ولاته الي ادناهم بابا من ابواب الولاية علي من هو وال عليه و الجهة الاخري من الولايه ولاية ولاة الجور و ولاة ولاته الي ادناهم بابا من ابواب التي هو وال عليه فوجه الحلال من الولاية ولاية الوالي العادل الذي امر الله بمعرفته و ولايته و العمل له في ولايته و ولاية ولاته و ولاة ولاته بجهة ما امر الله به الوالي العادل بلا زيادة فيما انزل الله و لا نقصان منه و لا تحريف لقوله و لا تعد لامره الي غيره فاذا صار الموالي والي عدل بهذا الجهة فالولاية له و العمل معه و معونته في ولايته و تقويته حلال محلل و حلال للكسب معهم و ذلك ان في دلاية و الي العدل و ولاته احياء كل حق و كل عدل و اماتة كل ظلم و جور و فساد فلذلك كان الساعي في تقوية سلطانه و المعين له علي ولايته ساعية الي طاعة الله مقويا لدينه

فرمود معني ولايت از دو جهت است يك جهت از نظر نفس فرمان و از جهت فرمانداري كه شخص زمام و ملك را به دست گرفته باشد يا از طرف زمامدار اول مأمور توليت يك اجتماعي باشد يا از طرف گماشته فرماندار دوم و سوم تا آخرين مرحله فرمانداري يعني كوچك ترين مأمور دولتي كه مأمور اجراي عمل باشد از اين جهت چون امروز فرمان كل مخصوص پروردگار است و به نمايندگان و ولات و اولياء مخصوص خود فرمان داده كه آنها احكام الهي را اجرا نمايند.

اگر اين سلسله امراء و فرماندهان و فرمانداران تا ادني مرتبه فرمانداري همه پيرو عدل و داد و اجراي احكام الهي باشند حلال و مباح و مأجور و مثاب خواهند بود.

اگر اين فرماندهان از زمامداران اولي تا آخرين خود و پيروان آنها تابع جور و ظلم و ستم و مجري اين جفا و زجر و تعدي و اجحاف باشند آنها حرام و معاقب و مكفر و منفور خواهند بود.

پس معني ولايت اطاعت امر صاحب امر و پيروي ولي مطلقه الهي است كه فرمان او را درباره ي احكام شرع اجرا نمايند و فرماندهان خود را مطيع فرمان و مجري احكام الهي دانسته و اين خود عبادتي از فرامين حق است و اگر عدول و انحراف يافته به خودسري و خودمختاري و ظلم و ستم و جور عمل نمايند عمل حرامي مرتكب شده و نفس عمل و معاونت و كمك تقويت، حمايت و راهنمائي همه جهاتي كه در نفس عمل كمك كند اگر در حلال باشد حلال و اگر در حرام باشد حرام.

چه كسب و داد و ستد و اساس معيشت اجتماع از ولايت و سلطنت بر حكم و نفوذ در نفوس و ارائه طريق و راهنمائي به خير و كمال يا انحراف به كژي و كجي همه در سايه فرمانداري كل و زمامداري و زعامت اوليه است كه گفته اند: «الناس علي دين مملوكهم» - خلق پيرو روش زمامداران هستند.

اگر به عدل و داد،قسط، رشد و رقا عملي و آسايش، آرامش، كمال، فضيلت، ترقي و تعالي راهنمائي نمودند مردم در همان راه پيش مي روند و اگر به انحراف، ستم، ظلم، بيدادگري، خودستائي، خودفروشي، خودمختاري، نخوت، عجب، تعدي و اجحاف عمل نمودند مردم نيز بر آن روش اكثريت خواهند داشت و لذا باز فرمود دوست داشتن عدل و داد و دوست داشتن عادل و دادگر و دادگستر ممدوح و مستحن و مثاب و ماجور است و هر كس تقويت كند پادشاه عادل را يا كمك و حمايت و مساعدت و معاضدت نمايد اطاعت حق تعالي كرده و تحكيم مباني دين خود نموده و به عكس هر كه فرماندار ستمكار را تقويت و حمايت كند به دست يا زبان يا به هر عنوان ديگر تمرد از امر الهي كرده است.