سفر شام


يك سفر تاريخي به شام پايتخت بني اميه در خدمت پدر كرد و در اين سفر صيت علم و كمالات اين دو وارث علوم انبياء و اولياء اقطار را فراگرفت علماء مسيحي و يهود و ملل ديگر دانستند كه اسلام را جز سلاطين جبار بني اميه حامي و حافظي هست كه بايد معنويت را در نزد آنان جست.

پدر بزرگوارش دست به كار نشر علوم گوناگون زد و اين بزرگوار دنباله آن امر خطير را گرفت و تكميل فرمود تمام بزرگان درجه اول از علما - فقها - محدثين - صنعتگران طبيعيون - عرفا و زهاد و متصوفه - مفسرين - متكلمين - علماء ادب و سير و غير آن به تقدم و استادي آن حضرت اذعان و افتخار دارند - آري كساني چون ابوحنيفه كه در خانه آن بزرگوار عمري را گذرانيده بود و جابر بن حيان و صدها مردماني ديگر به شاگردي آن امام همام در عالم مي باليدند - بزرگ ترين تاريخ نگار سني و محقق - ابن خلكان كه شايد قريب به سي سال روي تصحيح كتاب بي نظيرش وفيات الاعيان زحمت كشيده درباره آن بزرگوار و كرامات و كتب و علوم آن حضرت مطالبي ذكر كرده كه اجماعي همه مسلمين بوده و در اينجا بعضي قسمت هاي آن ترجمه مي شود - پس از بيان نسب شريفش تا به علي بن ابيطالب گويد وي يكي از امامان دوازده گانه است بر طبق مذهب اماميه آن بزرگوار از سادات بزرگ اهل بيت پيغمبر به شمار است براي صدق و راستيش در گفتارهاي خود ملقب به صادق شد.

فضيلت و فضل او مشهورتر از اين است كه محتاج به ذكر باشد.

در صنعت كيميا و علوم ديگر تعليماتي دارد يكي از تلاميذ وي ابوموسي جابر بن حيان است كه كتابي را در هزار ورق جمع آوري كرده و آن كتاب متضمن پانصد رساله از رسايل علمي حضرت امام جعفر صادق است جز اين رسايل فقه اربعمائه و رسائل و كتب بسيار و احاديث بي شمار از آن حضرت به يادگار مانده چون اهل دنيا از بني العباس و امويان را به كار سلطنت مشغول ديد مجالي يافت و همت به نشر معارف اسلامي گماشت و اقصاي تركستان تا آخر خاك آفريقا مردمان هر كشور و ناحيه و شهر را به وسيله تلاميذ و شاگردان عالم خود به حقايق آشنا فرمود - فقه را مدون - تفسير و احاديث و رجال و عرفان را در شرق و غرب انتشار داد - در عالم اسلام به لقب صادق مشهور شد گر چه اين لقب را اجداد بزرگوارش به او داده بودند ولي در ميان عامه خلق به واسطه منصور دومين مقتدر عباسي اين لقب شهرت عجيبي يافت زيرا كه منصور در ايام گرفتاري و مذلت در آخر دوران سلطنت بني اميه از اين امام بشارت سلطنت را شنوده بود و تمام افراد بني هاشم مانند منصور و ديگر خلايق معتقد بودند كه امام جعفر صادق عليه السلام را از اميرالمؤمنين علي عليه السلام كتاب جفر و جامع كبير به ارث رسيده و به اين جهت بر وقايع آينده و اخبار غيب مطلع است - هنگام سختي بني هاشم در رصافه هفتاد نفر از سرانشان جمع شدند اعم از بني الحسن و بني الحسين و بني العباس و تصميم گرفتند كه پسرزاده امام حسن را به خلافت انتخاب كنند و بروند در شهرهاي خراسان و ديگر بلاد مردم را به ياري آل محمد بخوانند و دعوت كنند - چون مقدمات را در آن جلسه فراهم كردند - گفتند اين كار جز با شركت حضرت امام جعفر بن محمد (ع) راست و درست نگردد - امام را دعوت كردند و مطلب را معروض داشتند حضرت به اولاد امام حسن فرمود عموزادگان من، كار خلافت بر شما راست نيايد و هنوز نوبت شما بني فاطمه نرسيده - طالبان خلافت از حضرتش رنجيدند بلكه در نهان نسبت حسد به آن بزرگوار دادند حضرت به طور اعتراض از جلسه برخاست و فرمود ان كان و لابد كار شدني است و اين امر (خلافت) به صاحب قباي زرد خواهد رسيد - منصور عباسي قبائي زرد و وصله دار دربر داشت و از اكثر حضار در ظاهر از هر حيث عقب تر بود (در آن جلسه از بني هاشم هفتاد نفر حضور داشتند كه راوي گويد هر يك از آنان شايسته خلافت و سلطنت بود).

خود منصور گويد چنان به صدق امام يقين داشتم كه در امر سلطنت خود ترديد نكردم باز براي اطمينان خاطر با امام از آن محوطه بيرون آمدم و ركاب استرش را گرفتم و پياده در ركابش روان شدم و استفسار نمودم كه اين فرمايش كه فرموديد آيا حتمي است؟ اطمينانم داد و مرخصم فرمود.

منصور مي گويد به حق خداوند چنان اعتماد به صدق او داشتم كه تا برگشت به آن جلسه در خيال حكام هر مملكت و شهر را تعيين كردم.

طولي نكشيد كه آثار طلوع اقبال عباسيان و غروب ستاره دولت امويان ظاهر شد و وجود آن حضرت مستقيما يكي از عوامل كمك به عباسيان نيز بود زيرا كه پس از ازدياد طرفداران آل محمد صلي الله عليه و آله در خاك خراسان و نواحي كرمان و ري بعض سران مؤثر نهضت كنندگان نخست نامه به آن بزرگوار نگاشتند كه اگر خلافت را قبول مي فرمايد صريحا مرقوم نمايد تا برايش بيعت بگيرند.

حضرت به طور صراحت لهجه جدا خلافت را رد فرمود و فرزندزاده امام حسن عليه السلام هم بنا به توصيه آن حضرت موضوع را رد كرد - اين بود كه دعات خراسان روي به بني عباس نمودند و همين ابا و امتناع امام موجب قوه كار عباسيان گرديد - گرچه منصور قدرداني از آن حضرت نكرد و در نهاني پس از استقرار خلافت بر او - از نفوذ معنوي آن حضرت هراسناك شد و موجب مسافرت آن بزرگوار در سن پيري به عراق گرديد و چنانكه امام خبر داده بود موجبات قتل سادات حسني را نيز فراهم كرد.

سفر عراق حضرت صادق عليه السلام از سفرهاي تاريخي است - امام همام مانند جد بزرگوارش اميرالمؤمنين علي عليه السلام از حجاز به خاك ايران و عراق (از راه نجف) تشريف فرما شد - در شهرها علما و اهل علم به استقبالش شتافتند همه جا قلم ها و صحيفه ها آماده بود و تعليمات آن مخزن علوم الهي را مي نگاشتند هنگامي كه به منصور حالش را گزارش دادند در برابر صفات آن ولي خدا خاضع شده و چون به مجلس منصور درآمد خليفه بدان سطوت كه تقريبا ثلث ممالك گيتي را در قبضه اقتدار داشت در برابرش با آنكه قصد قتل او داشت كوچك و خاشع شد عرض كرد اي جعفر بن محمد اينك مانند پيغمبران شده اي - سپس از تخت به زير آمد و مشك و عطر به دست خود نياز سر و محاسن و لباس آن حضرت كرد.

مكرر منصور عباسي مي گفت هر كه مي خواهد به سيماي پيغمبران خدا بنگرد به امام جعفر صادق عليه السلام نگاه كند - بعضي عرفا و زهاد درجه ي اول اسلام مي گفتند هر كه مي خواهد بزرگ ترين آيت توحيد خدا را تماشا كند شب در حال عبادت و نماز بر سيماي جعفر بن محمد بنگرد كه با لباس سفيد چون ملائكه ابرار با خداي خود راز و نياز مي كند.

بعضي از علماي دانشمند مادي آن عصر مي گفتند ما بر همه علما فايق آمديم جز بر جعفر بن محمد كه چون با ما راجع به توحيد صحبت مي كرد چنان مي نمود كه گويا خدا مابين ما و او تجلي كرده است.

آن حضرت لباس بس ساده مي پوشيد و در نظافت مثل علي عليه السلام بود هر مرد عظيم القدري در برابرش كوچك مي شد حتي وقتي يكي از اركان دولت بني العباس (يا ابومسلم خراساني بود و يا ابوسلمه خلال معروف به وزير آل محمد يا يكي از همين رديف) در مدينه به قصد شرفيابي به خانه ي حضرت آمد حضرت در باغچه به كار فلاحت اشتغال داشت و پيراهن كرباسي سفيدي دربر داشت دستور فرمود كه آن مرد بزرگ به خانه وي آيد - برايش در محلي كه مشرف بر باغچه بود فرشي نظيف و كم بها گستردند آن مرد نشست امام هم به همان حالي كه آستين هاي خود را بالا زده بود آمد و نشست وي در برابر آن بزرگوار دست و پاي خود را گم كرد و هيمنه و عظمت آن حضرت او را فراگرفت چنانكه از فرط خضوع پا به پا مي شد يك وقتي سينه اش تنگي كرد گفت اي مولاي من پادشاهان و بزرگان بسيار ديده ام هيچ گاه در برابر هيچ سلطان و بزرگي چنين كوچك نشده خود را نباخته ام اين چه تكبري است كه در تو مي بينم - امام گفت من تكبري ندارم عرض كرد پس اين چيست كه در وجود تو است فرمود اگر كسي تقوي داشته باشد كبرياء الهي در او خواهد بود.

هيچ كس از ائمه و رجال اوليه اسلام در نزد فرق مختلف مسلمين به اندازه او مقبوليت عامه ندارد اگر آن همه علوم مخفي و جلي و آن اندازه علما از حوزه درس آن بزرگوار بيرون نيامده بودند و فقط آثار آن حضرت منحصر به كلمات او بود براي راهنمائي بشر كافي مي بود.

شماره و عدد علماء عصر عباسي از تلاميذ آن حضرت را در علوم مختلفه بعضي محققين تا چهار هزار تن نگاشته اند كه ترجمه و شرح حالات و مؤلفات اكثر آنان معروف است.

از آن حضرت اشعاري بس فصيح و نادر و سراپا حكمت نيز باقي مانده است.