متن خطبه امام صادق


فقام ابوعبدالله الصادق بذاك الحفل و قال له و نحن نحمد الله و نصلي علي محمد خاتم النبيين و سيدالمرسلين اما ما قلت من خير فنحن اهله و ما قلت من سوء فانت و صاحبك به اولي فاختبر يا من ركب غير راحلة و اكل غير زاده ارجع ما زوراء ثم اقبل علي الناس فقال الا انبئكم باخلي الناس ميزانا يوم القيمة و ابينهم خسرانا من باغ آخرته بدنيا غيره و هو هذا الفاسق. فسكت الوالي و لم ينطق بحرف و خرج من المسجد

امام ششم برپا خاست و در حالي كه بسياري در مسجد بودند فرمود درود و تحيت بر روان پاك جدم محمد مصطفي باد كه بزرگ ترين پيغمبران است و اما اي والي مدينه آنچه در حق ما به نيكوئي گفتي راست و درست است كه ما اهل خير و بركت و فضل و عنايت حق هستيم و اما آنچه كه از بدي گفتي تو و اربابت شايسته آن هستي بدي از ساحت ما دور است و ما پيرامون بدي نگشته ايم فرمود آيا مي تواني بگوئي در روز قيامت كه خدا را ملاقات مي كني چه زاد و توشه اي داري مي داني در آن روز دوست ترين مردم نزد خدا كي است آن كس دوست خداوند است كه دنيا را به آخرت بفروشد نه آخرت را به دنيا دهد و او اين فاسقي است كه براي خاطر تو تهمت و نسبت دروغ به آل محمد مي دهد و از خدا نمي ترسد اي والي و اي خطيب زيانكار بترسيد از روزي كه شما را به اين گفتار ناهنجار به سخط بگيرند و غضب نمايند و به سوي آتش دردناك جهنم بكشند - اين بگفت و والي مدينه از شرم و خجلت با خطيب خود از مسجد بيرون رفتند و سكوت محض همه اهالي مسجد را فراگرفت و گفتند اين شجره درخت نبوت است و نبايد نسبت به او و اجدادش اهانت نمايند آنگاه ابواب لعن و طعن بر خطيب و والي گشوده شد.