زنداني كردن آل ابوطالب به دست منصور


بني اميه با بني هاشم ميانه خوبي نداشتند و به توارث دشمني آنها ادامه داشت و خونهائي طلبكار بودند به علاوه كه بر مقر خلافت غاصبانه اي هم استقرار يافتند هر چه توانستند كردند و از خاندان آل محمد (ص) از بني هاشم هر كس را به دست مي آوردند مي كشتند و كسي ياراي قيام نداشت كتاب تاريخ سيدالشهداء بهترين معرف اين جريان است - و بيست سال حكومت شخصي معاويه شصت سال خلافت آل زياد و آل مروان زندگاني را بر آل ابوطالب سخت نموده و به انواع زجر و اذيت آنها را مي كشتند.

چون دولت از بني اميه به بني عباس انتقال يافت سفاح به مناسبت آنكه اول خليفه عباسي بوده و به سبب خويشاوندي و در باغ سبز نمودن به مردم با آل ابوطالب و مخصوصا اولاد امام حسن مجتبي و اولاد سيدالشهداء يعني سادات حسني و حسيني رفتار عادلانه اي نموده - و سفاح عبدالله محض را احترام و تجليل و تكريم نمود.

اما چون خلافت به منصور دوانيقي رسيد به سبب خبث طينت و بدنفسي خود بر آل ابوطالب سخت گرفت و دل بر قتل آنها بست.

منصور سال 140 بود كه به مكه رفت در برگشت به مدينه آمد و عبدالله محض را كه پدرش با احترام به مدينه با هزارهزار درهم اكرام برگردانيده بود احضار كرد و گفت پسران تو قصد خلافت دارند و بدين جهت آشوب مي كنند - عبدالله گفت من بي خبرم از آشوب آنها اطلاعي ندارم منصور به دشنام و شماتت و فحش پرداخت و آنچه لايق خود بود به عبدالله محض گفت و دستور داد او را در مدينه زنداني كردند - زندانبان او رياح بن عثمان دستور داد پسران او محمد و ابراهيم و ساير اولاد ابوطالب هر كس و هر كجا باشند دستگير و زنداني كنند.