امام صادق و ابومسلم خراساني


عبدالرحمن ابومسلم اصفهاني خراساني از امراء شجاع و قهرمان دلاوري بود كه توانست زمام خلافت را از دست بني مروان بگيرد و به دست بني عباس بسپرد.

بشيرنبال روايت كرده كه در خدمت امام صادق عليه السلام بودم مردي اذن دخول گرفت و وارد شد بنشست امام عليه السلام فرمود چه پاكيزه است لباس هاي تو گفت اين پارچه از بافته هاي شهر ما است آنگاه گفت هديه اي چند آورده ام اجازه مي فرمائي تقديم كنم و غلام او وارد شد و هميان و بسته اي حضور امام صادق نهاد كه در آن چند لباس از همان پارچه بود و مدتي نشست و مذاكراتي نمود و برفت.

حضرت امام صادق عليه السلام فرمود اين مردي است كه قيام مي كند و صاحب علمهاي سياه خواهد بود.

پرسيدند نام او چيست فرمود عبدالرحمن است چون او قيام كرد رفتم ديدم همان ابومسلم بوده و چندين مرتبه از امام صادق تقاضا كرد اجازه دهد به نام او مردم خراسان را كه مهياي يك جنبش انتقام جويانه هستند دعوت كند و امام صادق فرمود من در جفر ديدم كه براي من خلافت ميسر نمي شود و چون از آن حضرت مأيوس شد براي بني عباس دعوت كرد و ناجوانمردانه كشته شد.

در كتب رجال و تاريخ راجع به ابومسلم فصولي مشبع نوشته شده در نسخه خطي كه ضميمه بصائرالدرجات است متعلق به كتابخانه نگارنده جرياني مفصل راجع به ابومسلم نوشته و او را مردي نابكار و لاابالي محسوب نموده كه دعوت او براي بني عباس هم فقط به منظور حفظ رياست و مقام خودش بوده و مكرر عليه بني طالب و علويين اقدام نموده است و نامه او به مقام امام ششم هم براي نيل مقام و منصب بوده كه امام ششم عليه السلام نامه او را مي سوزاند و پاسخي به او نمي دهد در هر حال از نظر صلاحيت ابومسلم در عقايد صحيح متقدمين نزديك به عصر او به حسن نظر تلقي نكرده و او را مخالف مصالح تشيع دانسته جهت شهرت او را هم فقط از جهت ايراني بودن و شجاعت و جوانمرديش كه طنين انداز شده مي دانند - و آنچه مسلم است امام صادق عليه السلام او را مردي صالح براي او نمي دانستند.