نثرالدرر كلمات حكمت آميز امام صادق


يك سلسله كلماتي به نام نثرالدرر يعني گوهرهاي پراكنده نقل شده كه لطائف سخن و دقايق معاني است در شئون مختلف زندگي بيان فرموده.

اين گوهرهاي پراكنده هر كلمه اي از آن سرمشق زندگاني درس حكمت و فلسفه و راهنماي سعادت و كاميابي است.

الاستقصاء فرقة - الانتقاد عداوة - قلة الصبر فضيحة - افشاء السر سقوط - السخاء فطنة - اللوم تغافل

مي فرمايد موشكافي در زندگاني مردم سبب تفرقه و دوري افراد از هم مي گردد چنانچه به نوح خطاب شد پسرت از تو نيست يعني هم فكري با تو ندارد - و انتقاد زياد دشمني مي آورد كم صبري رسوائي دست مي دهد - افشاء سر آدمي را ساقط از مقام و منزلت مي كند - سخاوت زيركي مي آورد - ملامت كردن زياد از تغافل و بيگانگي است.

ثلاثة من تمسك بهن نال من الدنيا و الاخرة بغية: من اعتصم بالله. و رضي بقضاء الله: و احسن الظن بالله

فرمود سه چيز است كه هركس بدان تمسك جويد به مطلوب مي رسد - اعتصام به خدا - رضا به قضاي الهي - حسن ظن به خدا.

ثلاثة من فرط فيهن كان محروما - استماحة جواد - مصاحبه عالم - استمالة سلطان

سه چيز است هر كس در آن افراط كند محروم مي گردد.

استماحة جواد - مشكل گشائي از بخشندگان - مصاحبت با علماء - استمالت و دلجوئي از فرمانروايان در اين سه مورد افراط نبايد كرد بلكه به منطوق بيان ديگر فرمود (زرني غبا تزدد حبا) يك روز در ميان ملاقات موجب تزييد مودت مي گردد.

ثلاثة تورث المحبة: الدين - التواضع - البذل

امام صادق در اين بيان دو اصل زندگي را مقسم و در صف دين قرار داده با آنكه از قسيم دين هم مي باشد فرمود سه چيز ايجاد محبت مي كند و به ارث مي بخشد - اول دين است كه همه فضايل در آن است دوم تواضع است كه هر بي دين هم تواضع كند محبوب مي شود سوم بذل مال است كه هر كافر هم بذل مال نمايد محبوب مي گردد.

من بري ء من ثلاثة نال ثلاثة من بري ء من الشر نال العز - و من بري ء من الكبر نال الكرامة و من بري ء من البخل نال الشرف

فرمود كسي كه از سه چيز دوري و احتراز نمايد به سه چيز نائل مي گردد - كسي كه از شر دوري نمود به عزت مي رسد - كسي كه از كبر دوري كرد به كرامت و بزرگواري نايل مي شود - كسي كه از بخل و امساك حذر نمود به شرافت و محبوبيت مي رسد.

ثلاثة مكسبة للبغضاء. النفاق و الظلم و العجب

فرمود سه چيز است كه كسب آن كينه آور است - نفاق - ستم - خودستائي و خودبيني

و من لم تكن فيه خصلة من ثلاثة لم يعد نبيلا من لم يكن له عقل بزينة او جدة تغنيه - او عشيرة تعضده

فرمود كسي كه در آن سه خصلت نباشد در صف نجبا و مردمان اصيل شمرده نمي شود. كسي كه عقل نداشته باشد زينت ندارد - كسي كه جده نداشته باشد غني و قدرت نخواهد داشت - كسي كه عشيره و خاندان نداشته باشد يار و ياور نخواهد داشت.

ثلاثة تزري بالمرء - الحسد - و النميمة و الطيش

سه چيز عيب مرد است - حسد و سخن چيني - نزق و خفت و سبك مغزي

ثلاثة من كن فيه فهو منافق و ان صام و صلي. من اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان

فرمود سه چيز است در هر كس باشد منافق است اگر چه نماز و روزه دار باشد كسي كه در يك حادثه دروغ بگويد - و كسي كه وعده كند خلف نمايد - و كسي كه به او امانت بسپارند خيانت كند.

ثلاثة لا تعرف الا في ثلاث مواطن لا يعرف الحليم الا عند الغضب - و لا الشجاع الا عند الحرب و لا اخ الا عند الحاجة

فرمود سه چيز است كه شناخته نمي شود مگر در سه مورد - حلم و بردباري و شكيبائي مگر وقت غضب - شجاعت و قدرت و قوت قلب مگر در جنگ - برادري و مواسات و مساوات مگر در موقع حاجت.

احذر من الناس ثلاثة الخائن و الظلوم و النمام لان من خان لك خانك و من ظلم لك سيظلمك و من نم اليك سينم عليك

فرمود از سه كس از مردم دوري گيريد از دزد - ستمكار و از نمام زيرا كسي كه به نفع تو خيانت كرد به ضرر تو هم روزي خيانت خواهد نمود كسي كه به نفع تو ظلم و ستم كرد روزي به ضرر تو هم ستم خواهد كرد و كسي كه به نفع تو سخن چيني نود روزي به ضرر تو هم سخن چيني خواهد كرد.



آنكه عيب ديگران پيش تو آورد و شمرد

به يقين عيب تو نزد دگران خواهد برد



لا يكن الامين امينا حتي يؤتمن علي ثلاثة فيؤديها علي الاموال و الاسرار و الفروج و ان من حفظ اثنين وضيع واحدة فليس بامين

فرمود امين وقتي امين حقيقي شناخته مي شود كه در سه مورد امتحان و آزمايش باشد آنجا كه اموال مردم را به او بسپارند همه را حفظ كند و امانت دار باشد و به صاحبش برگرداند دوم اسرار و سخنان مردم را حفظ كند سخن و كلام كسي را به ديگري نگويد و اسرار مردم را فاش ننمايد سوم فروج و ناموس مسلمين را حفظ كند و به چشم خيانت ننگرد فرمود اگر كسي دو قسمت را هم حفظ كرد و در يكي خيانت نمود به او نمي توان گفت امين است پس امين كسي است كه در هر سه مورد امانت دار باشد.

لا تشاور احمق. و لا تستعن بكذاب و لا تثق بمودة ملوك فان الكذاب يقرب لك البعيد و يبعد لك القريب و الاحمق يجهد لك نفسه و لا يبلغ ما تريد. و الملوك اوثق ما كنت به خذلك و اوصل ما كنت له قطعك.

فرمود با احمق مشورت نكنيد و از دروغگو حمايت نخواهيد و به دوستي پادشاهان و سياستمداران اعتماد نكنيد زيرا دروغگو دور را نزديك و نزديك را دور نشان مي دهد - احمق براي تو مي كوشد ولي هدف و اراده ثابت ندارد موثق ترين پادشاهان تو را به خذلان مي اندازد و نزديك ترين آنها تو را از خود دور مي كند.

اربعة لا تشبع من اربعة ارض من مطروعين من نظر و انثي من ذكره و عالم من عمل.
چهار چيز است كه از چهار چيز سير نمي شود: زمين از باران - چشم از ديدن - زن از مرد دانا از عمل - چه علم براي عمل است پس هر چه دانش بيشتر باشد عمل و بينش بيشتر خواهد شد.

اربعة تهرم قبل او ان الهرم: اكل القديد - و القعود علي النداوة - و الصعود في الدرج و مجامعة العجوز.

چهار چيز است كه پيري مي آورد قبل از پير شدن واقعي خوردن گوشت خشك «پخته يا نپخته - نشستن در زمين نمناك - بالا رفتن از پله ها و نردبان ها - مجامعت با زن پير - اين چهار آدمي را پير مي كند پيش از آنكه پير شود.

ثلاث من كن فيه كان سيدا - كظم الغيظ و العفو عن المسي ء و الصلة بالنفس و المال

سه چيز است كه آدمي را بزرگوار مي نمايد: فرونشاندن غضب - بخشيدن خطاكار - جايزه و صله رحم به خويشان از جان و مال.

النساء ثلثة فواحدة لك و واحدة لك و عليك و واحدة عليك لا لك فاما التي هي لك فالمرأة العذراء و اما التي هي لك و عليك فالثيب و اما التي هي عليك لا لك فهي المتبع التي لها ولد من غيرك.

فرمود زنان سه قسمند: يك زن با تو است و يكي با تو و بر تو است و يكي بر تو است و با تو نيست اما آن زني كه با تو مي باشد زن خوش صورت اوليه جوان خودت مي باشد و اما زني كه با تو و بر تو مي باشد آن زن عقيم يا نازا مي باشد - اما زني كه عليه تو و با تو نخواهد بود آن زني است كه از غير اولاد داشته و در خانه تو آمده باشد.

ثلاث لابد لهم من ثلاث لابد للجواد من كبوة و للسيف من نبوة و للحليم من هفوة

فرمود سه چيز است كه لابد از سه چيز است - براي سواركار سقوط و براي شمشيرزن كندي تيغ و خطا - براي بردباري زلت و لغزش.

ثلاثة فيهن البلاغة: التقرب من معني البغيه و التبعد من حشو الكلام و الدلالة بالقليل علي الكثير.

سه چيز است كه در آن بلاغت و رسائي است تقرب و نزديك شدن به مقصود - دوري از سخن دراز و دلالت و راهنمائي به كم از زياد.

النجات في ثلاث: تمسك عليك لسانك و يسعك بيتك و تندم علي خطيئتك.
فرمود نجات در سه چيز است نگاهداشتن زبان و گشادگي و وسعت در خانه - و ندامت و پشيماني در خطاء.

الجهل في ثلاث في تبدل الاخوان و النابذة بغير بيان و التجسس عما لا يفي.

ناداني در سه چيز است تغيير دوستان و عوض كردن رفيقان - مخالفت بدون جهت - تجسس از چيزي كه فايده ندارد.

ثلاث من كن فيه كن عليه - المكر - و النكث و البغي و ذلك قول الله و لا يحيق المكر السيئي الا باهله: فانظر كيف كان عاقبة مكرهم انا دمرناهم و قومهم اجمعين [1] و قال جل وعز و من نكث فانما ينكث علي نفسه [2] و قال يا ايها الناس انما بغيكم علي انفسكم متاع الحيوة الدنيا. [3] .

فرمود سه چيز است كه اگر داشته باشي عليه خودت مي باشد - (مكر - كيد و حيله) نكث و پيمان شكني - بغي و كينه و عداوت اين سخن از كلام الهي مستفاد مي شود كه در سه آيه مي فرمايد:

1 - حيله ها به خود آدمي برگشت مي كند - بنگر چگونه عاقبت خدعه ها آدمي را از سر به زمين مي زند.

2 - هر كس عهدشكن باشد پيمان شكن نفس خود بوده - چه نفس عهدشكني براي خود و ديگران است.

3 - اي گروه مردم كينه و بغي و عداوت شما به جان خود شما برگشت مي نمايد و اين متاع زندگي است بايد از اين سه رذيلت دوري كرد كه اگر در خانه دل آدمي وارد شود بدون شك به خودش نيز اثر مي بخشد.

ثلاث يحزن المرء عن طلب المعالي: قصر الهمة - و قله الحيلة و ضعف الرأي

سه چيز مانع رشد و ترقي و تعالي آدمي است - كوتاهي همت - كمي تدبير - سستي رأي

الحزم في ثلاثة: الاستخدام للسلطان - و الطاعة للوالد - و الخضوع للمولي

دورانديشي در سه چيز است - خدمت سلطان - اطاعت پدر - تواضع براي دوستان.

الانس في ثلاث: في الزوجة الموافقه - و الولد البار - و الصديق المصافي.

انس در سه چيز است با زن موافق با فرزند نيكو با دست باصفا.
من رزق ثلاثا نال ثلاثا و هو الغني الاكبر: القناعة بما اعطي و اليأس مما في ايدي الناس و ترك الفضول.

كسي كه سه چيز نصيب او شود به سه چيز نائل گردد و آن بي نيازي بزرگي است - قناعت به آنچه به او مي رسد نوميدي از آنچه دست مردم است و ترك اضافات زندگاني.

لا يكون الجواد جوادا الا بثلاثة: يكون سخيا بماله علي حال اليسر و العسر و ان يبذله للمستحق و يري ان الذي اخذه من شكر الذي اسدي اليه اكثر مما اعطاه.

هيچ بخشنده اي بخشنده نيست مگر به سه نشاني: بذل مال در حال سختي و آساني و بذل به مستحق و چون بذل مال نمود و گيرنده سپاسگزاري كرد بيشتر به او بذل نمايد.

ثلاثة لا يعذر المرء فيها مشاورة ناصح و مداراة حاسد و التحبب الي الناس.

سه چيز است كه مرد عذري در آن ندارد - مشاورت با ناصح - مدارات با حسود - دوستي با مردم.

لا يعد العاقل عاقلا حتي يستكمل ثلاثا اعطاء الحق من نفسه علي حال الرضاء و الغضب و ان يرضي للناس ما يرضي لنفسه و استعمال الحلم عند العثرة.

هيچ عاقلي جزو عقلا محسوب نمي شود مگر پس از سه چيز - اعطاء حق در حال رضا و غضب و رضاي در كار خلق به آنچه براي خود راضي است - حلم و شكيبائي در لغزش.

لا تدوم النعم الا بعد ثلاث معرفة بما يلزم الله سبحانه فيها و اداء شكرها و يعيب فيها.

نعمت دوام نمي كند مگر پس از سه چيز: شناختن نعمت و آنچه خداوند لازم دانسته - اداء شكر آن نعمت و عيب در آن از نظر خود - چه نعمت هميشه نعمت و خوب است ولي ناسپاسي و بي اندازه بودن آن نقمت است.

ثلاث من ابتلي بواحدة منهن تمني الموت فقر متتابع و حرمه فاضحه و عدو غالب

سه چيز است كه ابتلاي به يكي از آنها موجب آرزوي مرگ مي شود - فقر پي درپي - حرام دانستن آنچه سبب فضيحت و رسوائي است و دشمن غالب كه هر يك از آن موجب آرزوي مرگ است.

من لم يرغب في ثلاث ابتلي بثلاث من لم يرغب في السلامة ابتلي بالخذلان و من لم يرغب في المعروف ابتلي بالندامة و من لم يرغب في الاستكثار من الاخوان ابتلي بالخسران.
فرمود كسي كه ميل به سه چيز نكند در سه چيز مبتلا گردد:كسي كه راغب سلامتي نباشد به خذلان مبتلا گردد كسي كه راغب دانش نباشد به پشيماني و كسي كه مايل در بسياري داشتن دوستان نباشد به خسران مبتلا شود.

ثلاث يجب علي كل انسان تجنبها: مقارنة الاشرار و محادثة النساء - و مجالسة اهل البدع.

فرمود سه چيز است كه بر آدمي واجب است از آن احتراز كند - نزديك شدن به اشرار ناس و سخن گفتن با زنان - همنشيني با تبهكاران.

ثلاثة تدل علي كرم المرء - حسن الخلق و كظم الغيظ و غض الطرف.

سه چيز است كه نشانه كرامت آدمي است: خوش اخلاقي - فرونشاندن غضب - نرم و ملايم سخن گفتن.

من وثق بثلاثة كان مغرورا: من صدق بما لا يكون و ركن الي من لا يثق به و طمع في ما لا يملك.

كسي كه به سه چيز اعتماد كرد مغرور مي گردد، (به مال و منالي كه دارد) به كسي كه تصديق او را بنمايد بدون دليل - به تكيه گاهي كه مورد وثوق نيست و طمع در مالي كه ملكيت ندارد.

ثلاثة من استعملها افسد دينه و دنياه: من اساء ظنه و امكن من سمعه و اعطي قيادة حليلة.

سه چيز است كه استعمال آن دين و دنيا را تباه كند - ظن و گمان بد - امكان هر چه شنيده - تسليم قيدزن شدن.

افضل الملوك من اعطي ثلاث خصال: الرأفة و الجود و العدل.

بهترين پادشاهان كسي است كه سه خصلت داشته باشد رأفت و مهرباني - جود و بخشش - عدالت و دادگستري.

و ليس يحب للموك ان يفرطوا في ثلاث: في حفظ الثغور - و تفقد المظالم و اختيار الصالحين لاعمالهم.

براي ملوك دوست دارتر از آن نيست كه در سه چيز افراط و اصرار نمايد - حفظ ثغور و سرحدات، تفقد مظالم و ستمديدگان و انتخاب صلحاء براي اعمال يعني حسن انتخاب كارمندان دولت و واگذاري هر كار به كاردان علاقمند بدان.

ثلاث خصال تجب للموك علي اصحابهم و رعيتهم: الطاعة لهم - و النصيحة لهم في المغيب و المشهد و الدعاء بالنصر و الصلاح.

سه چيز است كه بايد پادشاهان دوست بدارند و دوستي آن براي ملوك واجب است - اطاعت پادشاه و نصيحت در غياب و حضور - دعاء در نصر و صلاح ياري در مصلحت كار.

ثلاثة تجب علي السلطان للخاصة و العامه - مكافاة المحسن بالاحسان ليزدادوا رغبة فيه و تغمد ذنوب المسئي ليتوب و يرجع عن غيه و تألفهم جميعا بالاحسان و الانصاف

براي پادشاهان سه چيز واجب است كه براي خاصه و عامه رعايت كنند - مكافات و تقدير از نيكوكاران تا رغبت بيشتري در كار نشان دهند - تحقير و كيفر بدكاران براي آنكه توبه كنند و به صلاح پيوندند - الفت و مهرباني به عموم در احسان و انصاف.

ثلاثة اشياء من احتقرها من الملوك و اهملها تفاقمت عليه. خامل قليل الفضل شد عن الجماعة و داعية الي بدعة جعل جنة الامر بالمعروف و النهي عن المنكر و اهل بلد جعلوا لانفسهم رئيسا يمنع السلطان من اقامة الحكم فيهم.

سه چيز است كه اگر پادشاهان كوچك شمارند و اهمال كنند مغلوب آن مي گردند ساقط كردن فضلا از ميان مردم - دعوت خلق به بدعت و سپر قرار دادن براي امر به معروف و نهي از منكر كه مانع رشد عقلي گردد و كسي را كه مردم براي فصل اختلافات خود انتخاب كرده اند و قضاوت به او داده اند او را منع كند از قضاوت.

به عبارت ساده ايجاد اختلاف بين علماء و جهال و ايجاد دره عميق بين عالم و جاهل - بدعت و خودمختاري عليه قوانين آسماني - تا معروف و منكر شناخته شود و منع قضاوت كساني كه مورد وثوق مردم هستند به ضرر فرمانروايان است.

العاقل لا يستخف باحد و احق من لا يستخف به ثلاثة: العلماء و السلطان و الاخوان: لانه من استخف بالعلماء افسد دينه و من اسخف بالسلطان افسد دنياه و من استخف بالاخوان افسد مروته.

فرمود خردمند احدي را تحقير و سرزنش نمي كند و شايسته ترين كساني كه هيچ گاه نبايد تحقير شوند سه طبقه اند: علماء و دانشمندان - پادشاهان و فرمانروايان - برادران و اخوان زيرا تحقير علماء موجب فساد دين مي گردد و سبب سقوط ملت مي شود تحقير پادشاهان موجب تباهي زندگي دنيا و تزلزل امنيت مي گردد و تحقير برادران سبب مروت و تشريك مساعي زندگي خواهد شد.

وجدنا بطانة السلطان ثلاث طبقات: طبقة موافقة للخير و هي بركة عليها و علي السلطان و علي الرعية و طبقة غايتها المحامدة علي ما في ايديها فتلك لا محموده و لا مذمومة بل هي الي الذم اقرب و طبقة موافقة للشر و هي مشؤومة مذمومة عليها و علي السلطان

فرمود سه طبقه را من آستر لباس پادشاه يافتم يعني نگهبان حافظ بايد باشند.

طبقه اول آنها كه براي خيرات و مصالح موافقند و اين كار بركتي براي خودشان و سلطان دارد و رعيت هم برخوردار مي گردد.

طبقه دوم هدفشان شكر از آن چيزي است كه در دست دارند يعني در مقام و منصبي كه به آنها داده شده شكرگزار گردند اينها نه شايستگي دارند نه بدي.

طبقه سوم آنهائي هستند كه موافق شرور و شهوات مي باشند كه بدبين و بدگمان و بدمنش و بدروش و شوم و زشت و ناپسند هستند هم براي سلطان هم براي رعيت.

ثلاثة اشياء يحتاج الناس طرا اليها الا من و العدل و الخصب

سه چيز است كه همه محتاج آن هستند امنيت - دادگستري فراواني نعمت.

ثلاثة تكدر العيش السلطان الجائر و الجار السوء و المرأه البذية

سه چيز است كه زندگي را تيره مي سازد: حاكم ستمكار - همسايه بداخلاق - زن بدرفتار.

لا تطيب السكني الا بالثلاث.الهواء الطيب و الماء الغزير العذب و الارض الخواره.

مسكن خوب آنجا است كه سه چيز داشته باشد هواي لطيف - آب گواراي فراوان - زمين مسطح نرم مستعد كشاورزي.

ثلاثة تعقب الندامة: المباهات و المفاخرة و المعازه.

سه چيز است كه پشيماني پشت سر آن است: افتخارات بيجا - خودستائي - معارضه در عزت و شرافت.
ثلاثة مركبة في بني آدم الحسد - و الحرص و الشهوة

سه چيز است كه آدمي از آن تركيب يافته - حسد و حرص و شهوت.

من كان فيه خلة من ثلاثة انتظمت فيه ثلاثتها في تفخيمه و هيبته و جماله من كان له ورع او سماحه او شجاعه

كسي كه در آن دوستي سه چيز باشد نظم كار او در سه چيز مسلم است در بزرگواري - در هيبت و وقار - در جمال و زيبائي و آن كسي است كه در او پارسائي و گذشت و شجاعت باشد.

ثلاث خصال من رزقها كان كاملا، العقل و الجمال و الفصاحة

سه خصلت است كه روزي هر كه شود او را كامل مي نمايد عقل و خرد - جمال و زيبائي - فصاحت و بلاغت

ثلاثة تقضي لهم بالسلامة الي بلوغ غايتهم المرأة الي انقضاء حملها و الملك الي ان ينفد عمره و الفائب الي حين ايابه

سه چيز است كه بايد دعا كرد به كمال برسد: زني كه نزديك وضع حمل است - پادشاهي كه در آخر عمر است - غايب و مسافري كه نزديك مراجعت او است.

ثلاثة تورث الحرمان: الالحاح في المسأله - و الغيبه - و الهزه

سه چيز است موجب حرمان مي گردد اصرار در سؤال، غيبت كردن پشت سر ديگري و هزه و استهزاء و استخفاف ديگران كه سبب پشيماني مي گردد.

ثلاثة تعقب مكروها: حمله البطل في الحرب في غير فرصة و ان رزق الظفر و شرب الدواء من غير عله و ان سلم منه و التعرض للسلطان و ان ظفر الطالب بحاجته منه.

سه چيز است كه كراهت آور است: حمله قهرمانان جنگي در غيرفرصت اگر چه پيروزي او حتمي باشد - خوردن دواء بي جهت و بدون احتياج اگر چه سلامتي در آن باشد تعرض به پادشاهان اگر چه پيرزني در مطلوب داشته باشد.

ثلاث خصال يقول كل انسان انه علي صواب منها - دينه الذي يعتقده و هواء الذي يستعلي عليه و تدبيره في اموره

سه چيز است كه هر آدمي آن را صواب و صحيح مي داند دين و عقيده، هوا و تمايلات و تدبير در امور زندگي.

الناس كلهم ثلاث طبقات: سادة مطاعون و اكفاء متكافون و اناس معادون.
مردم جهان سه طبقه اند: مردم بزرگوار كه ديگران مطيع ايشان مي باشند، آنها كه كفو و همسر و همفكر يكديگر هستند، مردمي كه دشمن و بدبين و بدخواه دولتها مي شوند.

قوام الدنيا بثلاثة اشياء النار و الملح و الماء

اركان هستي به سه چيز است آتش و نمك و آب.

من طلب ثلاث بغير حق حرم ثلاثة بحق - من طلب الدنيا بغير حق حرم الاخرة بحق و من طلب الرئاسة بغير حق حرم الطاعة له بحق و من طلب المال بغير حق حرم بقاؤه له بحق.

فرمود كسي كه سه چيز را بدون استحقاق بطلبد سه چيز به شايستگي بر او حرام مي شود كسي كه دنيا را بدون حق بخواهد آخرت به حق از او سلب گردد كسي كه رياست بدون شايستگي بخواهد اطاعت به حق از او سلب مي شود كسي كه مال بدون استحقاق بطلبد بقاء مال و زندگي بر او حرام مي گردد.

اذا لم تكن في الملوك خصله من ثلاث فليس لمولاه في امساكه راحة: دين يرشده - او ادب يسوسه - او خوف يروعه

وقتي كه در پادشاهان سه خصلت نباشد براي رعيت و غلامان او راحتي نخواهد بود. ديني كه او را به رشد عقلي برساند - ادبي كه سياست او را روشن كند - يا خوف و ترسي كه او را از تعدي برحذر دارد.

ان المرء يحتاج في منزله و عياله الي ثلاث خصال يتكلفها و ان لم يكن في طبعه ذلك: معاشرة جميله - و سعة بتقدير - و غيره بتحصن.

آدمي براي زندگي دروني زن و فرزندش محتاج به سه چيز است اگر چه طبيعي نباشد و به تكلف عمل كند معاشرت نيكو تا زن و فرزند از او راضي باشد - وسعت معين كه مقدار توانائي او در وسعت زندگي معلوم باشد - غيرت محكم كه روش خاص او در حفظ ناموس معين باشد.

كل ذي صناعة مضطر الي ثلاث خصال يجتلب بها المكسب و هو ان يكون خادما بعمله مؤديا للامانة فيه - مستعملا لمن استعمله.

هر هنرمندي ناگزير است از سه خصلت كه به وسيله او جلب كسب و پيشه كند - در كار خود زيرك و دانا باشد - امانت را حفظ كند - در كار خود ذوق و شوق نشان دهد.ثلاث من ابتلاه بواحدة منهن كان طائح العقل: نعمة مولية و زوجة فاسده و فجيعة بحبيبه.

سه چيز است كه ابتلا به يكي از آنها عقل آدمي را از كار مي اندازد - تبديل شدن نعمت زن فاسد يا مفسد - فاجعه اي كه براي دوستان اتفاق افتد.

جعلت الشجاعه علي ثلاث طبايع لكل واحدة منهن فضيلة ليست للاخري السخاء بالنفس و الانفة من الذل و طلب الذكر فان تكاملت في الشجاع كان البطل الذي لا يقام لسبيله و الوسوم بالاقدام في عصره و ان تفاضلت فيه بعضها علي بعض كانت شجاعته في ذلك الذي تفاضلت فيه اكثر و اشد اقداما

شجاعت در سه طبيعت فطري است و براي هر يك از آنها فضيلتي شناخته مي شود كه براي ديگري آن فضيلت نيست. سخاء به نفس كه از جان گذشتگي نشان بدهد، آنكه تعب و رنج و ذلت را متحمل گردد - نام و شهرت خواهي - اگر شجاعت كامل شد آن قهرمان در عصر خودش به حدي متوقف نمي شود و اگر در بعضي از قسمت ها مهارت و تخصص يافت در ساير موارد هم مي كوشد كه شدت و قوت يابد.

ثلاثة لا ينبغي للمرء الحازم ان يتقدم عليها: شرب السم للتجربه و ان نجا منه و افشاء السر الي القرابة الحاسد و ان نجا منه و ركوب البحر و ان كان الغني فيه

فرمود سه چيز است كه شايسته نيست مرد دورانديش مبادرت كند.

خوردن سم ولو براي تجربه داروئي باشد و اگر چه از آن نجات يابد.

افشاء سر ديگران در خويشان حسود اگر چه در آن نجات باشد.

سوار شدن بر آب دريا بدون وسيله ي كامل اگر چه در آن بي نيازي او تأمين گردد.

لا يستغني اهل كل بلد عن ثلاثة: يفزع اليه في امر دنياهم و آخرتهم فان عدموا ذلك كانوا همجا -: ففيه عالم ورع - و امير خير مطاع و طبيب بصبر ثقة

بي نيازي نيست اهل شهري را از سه چيز كه درباره آن فزع و بيقراري در امر دنيا و آخرت مي كنند اگر چه به حماقت و سفاهت هم باشد. يعني هر شهري گروهي از اين مردم سفله و پست دارد كه براي هر كار بزرگ يا كوچك جزع و فزع و داد و فرياد مي نمايند. در مرگ فقيه عالم و پرهيزكاري كه در آن قوم است در فرمان امير مطاع و نيك خو و اطاعت طبيب بصير و مورد اعتماد اين سه طبقه مورد علاقه هر شهري هستند كه در مرگ آنها بيقراري نشان مي دهند.

يمتحن الصديق بثلاث خصال - فان كان مواتيا فيها - فهو الصديق المصافي و الا كان صدين رخاء لا صديق شده - تبتغي منه مالا - او تأمنه علي مال او تشاركه في مكروه.

فرمود دوستان در سه خصلت آزمايش مي شوند، يكي در مواردي كه سختي و گرفتاري يا مرگ و عيشي پيش آيد، دوست خالص شناخته مي شود يا آدمي صاحب مال فراواني بشود يا دوست خود را امين بر مالي نمايد، يا او را شركت در يك امر مكروهي دهد آنگاه سستي و استواري دوستان معلوم مي گردد.

ان يسلم الناس من ثلاثة اشياء كانت سلامة شامله - لسان السوء يد السوء و فعل السوء

آدمي در سه مورد بايد سلام كند و بگذرد تا به سلامت بماند به آدم بدزبان و به دست ستمكار و بدعمل بايد از اين ها دوري جست و اگر ناچار برخوردي دارد به سلام والسلامي بگذرد.

يجب للوالدين علي الولد ثلاثة اشياء شكرهما علي كل حال - و طاعتهما فيما يأمر انه و ينهيانه عنه في غير معصية الله و نصيحتهما في السر و العلانية

بر پدر و مادر واجب است كه سه چيز را در فرزند مورد نظر قرار دهند سپاسگزاري و شكرگزاري را در هر حال كه هستند اطاعت از والدين را در هر امري مي نمايند و بازداشتن آنها در معصيت و نصيحت كردن آنها در سر و علن - پنهان و آشكار

تجب للولد علي والده ثلاث خصال اختياره لوالدته و تحسين اسمه و المبالغه في دينه.

واجب است براي هر فرزندي سه حق بر پدر و مادر او را نام نيكو نهد و ادب نيكو نمايد و براي پدر يا مادر شدن آماده سازد و بدين حق راهنمائي كند.

تحتاج الاخوة فيما بينهم الي ثلاثة اشياء: فان استعملوها و الا تباينوا و تباغضوا و هي التناصف و التراحم و نفي الحسد

دوستي و برادري به سه چيز بسته است كه موجب گسيختگي و تباهي و غضب نشود. انصاف در كار ادامه محبت و رحمت و دوستي و تبادل آن - نفي حسد كه به هم حسد نورزند.

اذا لم تجتمع القرابة علي ثلاثة اشياء تعرضوا الدخول الوهن عليهم و شماتة الاعداء بهم و هي ترك الحسد فيما بينهم لئلا يتخربوا فيتشتت امرهم و التواصل ليكون ذلك حاويا لهم علي الالفة و التعاون لتشملهم العزه

فرمود اگر دوستي و خويشاوندي در سه چيز نباشد وهن و سستي در اركان دوستي حاصل مي شود بلكه به دشمني مي كشد يكي ترك حسد كه ريشه تشكل و اجتماع را مي كند و آنها را از هم متلاشي و پريشان مي كند ديگر تواصل و پيوند خون است كه سبب حاوي حرارت دوستي است سوم تعاون و همكاري و حمايت و كمك است تا اجتماع آنها را بر اساس عزت استوار سازد.

لا غني بالزوج عن ثلاثة اشياء فيما بينه و بين زوجته و هي الموافقة ليجتلب بها موافقتها و محبتها و هواها و حسن خلقه معها و استعماله استمالة قلبها بالهيئة الحسنة في غفها و توسعه عيلها

هيچ شوهري براي زن از سه چيز بي نياز نيست موافقت و توافق نظر و سليقه است كه زندگي شيرين گردد درخواست موافقت و محبت با دوستان - حسن خلق و خوشرفتاري با زن است به بازي زندگي گرفتن و استمالت او در ظاهر و باطن و توسعه زندگي بر او تا تلخكامي راه نيابد.

لا يتم المعروف الا بثلاث خصائل تبجيله و تقليل كثيره و ترك الامتنان به

دوستي تكميل نمي شود مگر به سه شرط: تبجيل و احترام به دوست - كم كردن دوستان و نگاه داشتن آن - منت نگذاشتن بر دوست.

و السرور في ثلاث خصال في الوفاء و رعاية الحقوق و النهوض في النوائب

عيش و شادماني با سه دوست برقرار است - در حال وفاداري - رعايت حقوق متبادله - تشريك مساعي در مصائب

ثلاثة يستدل بها علي اصابة الراي: حسن اللقاء - حسن الاستماع حسن الجواب

سه چيز است كه دليل راستي و درستي فكر است، برخورد خوب، خوب گوش دادن به سخن و خوب پاسخ دادن

الرجال ثلاثة: عاقل و احمق و فاجر: فالعاقل ان كلم اجاب و ان نطق اصاب و ان سمع وعي و الاحمق ان تكلم عجل و ان حدث ذهل و ان حمل علي القبيح فعل: و الفاجر ان ائتمنه خانك و ان حدثته شانك

مردم سه دسته است عاقل و خردمند، احمق و نابخرد، فاجر و فاسق، عاقل كسي است كه اگر با او سخن گفتي پاسخ مي دهد و اگر او سخن گفت درست مي گويد و اگر شنيد خوب گوش مي دهد و دقت مي كند.

احمق اگر سخن بگويد شتابزدگي دارد و اگر با او سخن بگوئي توجه نمي كند، و اگر حمل بر زشتي كردي عمل مي كند. فاجر آن كسي است كه اگر اعتماد بر او كردي خيانت مي كند و اگر براي او سخني گفتي تو را تحقير مي نمايد.

الاخوان ثلاثة: فواحد كالغذا الذي يحتاج اليه كل وقت فهو العاقل و الثاني في معني الداء و هو الاحمق و الثالث في معني الدواء فهو اللبيب

برادران سه دسته اند: يكي مانند غذا مي باشد كه هر وقت آدم محتاج به آن است آن عاقل است دومي مانند درد است كه به ندرت احتياج بدان مي كنند و آن احمق است سوم مانند دوا است كه خردمند است.

ثلاثة اشياء تدل علي عقل فاعلها: الرسول علي قدر من ارسله و الهدية علي قدر مهديها و الكتاب علي قدر كاتبه

فرمود سه چيز است كه نشانه عقل صاحبش مي باشد قاصد و سفير و پيغامبر نماينده ميزان عقل كسي است كه او را فرستاده، هديه است كه مقدار و ارزش مهدي را نشان مي دهد، كتاب است كه قدرت علمي نويسنده و مقدار ارزش و فكر او را مي رساند.

العلم ثلاثة آية محكمة و فريضة عادله و سنة قائمة

علم سه قسمت است يك آيت محكم غيرقابل بحث - فريضه عادله كه احكام شريعت است - سنت قائمه كه روش پسنديده سعادت آميز است.

الناس ثلاثة جاهل يأبي ان يتعلم و عالم قد شفه علمه - و عاقل يعمل لدنياه و اخرته.

مردم سه دسته اند ناداني كه نمي خواهد بداند، و عالم كه آشكار مي كند دانش خود را و خردمندي كه عمل مي كند براي دنيا و آخرتش

ثلاثة ليس معهن غربة - حسن الادب - كف الاذي - مجانبة الريب

سه چيز است كه غيرت آور نيست، ادب خوب، بي آزاري، دوري از شك و شبهه

الايام ثلاثة فيوم مضي لا يدرك و يوم الناس فيه فينبغي ان يغتنموه و غدا انما في ايديهم امله روزگار سه نوع است روزي كه گذشته و درك نمي شود، روزي كه مردم در آن هستند، روزي كه فرصت غنيمتي در آن هست و مي توان ذخيره اي نمود.

من لم تكن فيه ثلاث خصال لم ينفعه الايمان حلم يرد به جهل الجاهل ورع يحجزه عن طلب المحارم و خلق يداري به الناس

كسي كه سه خصلت در او نباشد ايمان او نفعي نمي رساند: حلم و بردباري كه جهل نابخردان را هضم كند، ورع و پارسائي كه او را از ارتكاب حرام نگاه دارد، اخلاقي كه او را با مردم به مدارا وادارد.

ثلاث من كن فيه استكمل الايمان - من اذا غضب لم يخرجه غضبه من الحق و اذا رضي لم يخرجه رضاه الي الباطل و من اذا قدر عفا

سه چيز است كسي كه دارا شد ايمانش كامل مي شود كسي كه در غضب حق و حقيقت را در نظر داشته باشد و چون راضي شد به باطل نگرايد و در تنگي عفو كند.

ثلاث خصال يحتاج اليها صاحب الدنيا - الدعه من غير توان - و السعة مع قناعه و الشجاعة من غير كسلان

فرمود سه چيز است هر كس علاقه به زندگي داشته باشد محتاج بدان است، حفظ عيش زندگي است - وسعت باقناعت، شجاعت بدون كسالت است وگرنه زندگي خسته كننده است.

ثلاثة اشياء لا تنبغي العاقل ان ينساهن علي كل حال فناء الدنيا و تصرف الاحوال و الافات التي لا امان لها

سه چيز است كه خردمند ناگزير است فراموش نكند، فناي دنيا، تغييرات زندگي حوادثي كه تأمين ندارد.

ثلاثة اشياء لا تري كامله في واحد قط: الايمان و العقل و الاجتهاد

سه چيز است كه كامل آن نزد كسي جمع نمي شود ايمان، عقل، قدرت فهم

الاخوان ثلاثة مواس بنفسه و اخر مواس بماله و هما الصادقان في الاخا و الاخر يأخذ منك البلغه و يريدك بعض اللذة فلا نعده من اهل الشقة

فرمود برادران سه دسته اند: يك دسته آنها كه با تو مواسات به جان مي كنند و دسته اي كه مواسات به مال مي كنند و هر دو هم صادق و ثابت در دوستي هستند و سوم آن كس كه از تو مي خواهد براي كفايت خودش هر چه بتواند بگيرد و زندگي كند او را نبايد جزء دوستان شمرد.

لا يستكمل عبد حقيقة الايمان حتي تكون فيه خصال ثلاث الفقه في الدين و حسن التقدير في المعيشة و الصبر علي الرزايا

فرمود بنده حقيقي از نظر ايمان كسي است كه داراي سه خصلت باشد.

اول دين را شناخته و درك نموده گرفته و به كار بسته است.

دوم تدبير و فكر زندگي او رسا و خوب باشد تا معيشت او به خوشي بگذرد.

سوم صبر و شكيبائي در حوادث گوارا و ناگوار نشان دهد.

و لا قوة الا بالله العلي العظيم [4] .

اگر به ديده ي انصاف توجه شود ملاحظه مي نمائيد هر يك از اين كلمات حاصل زندگاني يك عالم متبحر خردمند خرده بين است و امام عليه السلام اين همه كلمات حكمت آميز معرفت انگيز را از منبع علم و دانش وحي و الهام گرفته و شمع فروزان راه تاريك خلق قرار داده است تا از آن استفاده نمايد و با به كار بردن معاني آن سعادتمند گردند:!!

پاورقي

[1] سوره نمل آيه 52.

[2] سوره فتح آيه 10.

[3] سوره يونس آيه 24.

[4] تحف العقول ص 324.