حسب و نسب


پدر بزرگوار حضرت صادق آل محمد صلي الله عليه و آله:

حضرت امام محمدباقر بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام است.

ما قسمتي از شرح حال حضرت باقرالعلوم را در جلد هفتم ستارگان درخشان كه بنام نامي آن بزرگوار نگارش يافته نوشته ايم، اميد است كه اين ران ملخ مقبول و منظور آن سليمان زمان قرار گيرد.

مادر حضرت امام جعفرصادق عليه السلام:ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابوبكر بود [1] نام اين بانوي بزرگوار:


فاطمه بوده. ام فروه زني عفيفه، نجيبه، جليله و مكرمه بود.

مادر ام فروه: اسماء بنت عبدالرحمان بن ابي بكر است. و آن حديثي كه حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: من از دو


لحاظ به ابوبكر منتسب هستم اشاره به همين موضوع است، زيرا ام فروه كه مادر حضرت صادق عليه السلام است از طرف پدر و مادر به ابوبكر منتهي مي گردد.


مسعودي در كتاب اثبات الوصيه مي نگارد: تقواي ام فروه از تمام زنان زمان خود بيشتر بود.

ام فروه از حضرت علي بن الحسين روايات زيادي نقل كرده كه از جمله ي آن روايات اين است:


حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام به ام فروه فرمود: من در هر شب و روزي صد مرتبه براي شيعيانمان دعا مي كنم يعني طلب آمرزش مي نمايم، زيرا ما به آنچه كه مي دانيم صبر مي كنيم ولي آنان درباره ي آنچه كه نمي دانند شكيبا هستند.

محدث قمي در كتاب منتهي الامال مي نگارد: از عبدالاعلي روايت شده كه گفت: ام فروه را ديدم كه عبائي پوشيده بود و به طوري كه كسي او را نشناسد مشغول طواف خانه ي كعبه بود وي حجرالاسود را با دست چپ استلام نمود و مردي كه اهل تسنن بود گفت: اي بنده ي خدا! چرا برخلاف سنت رفتار كردي و حجرالاسود را با دست چپ استلام نمودي؟! وي در جواب آن مرد گفت: ما از علم تو غني و بي نيازيم.

نگارنده گويد: گرچه قرآن مجيد در آيه ي (103)سوره ي مباركه ي مؤمنون مي فرمايد: موقعي كه در صور دميده شود حسب و نسبي در كار نخواهد بود (يعني ارزشي نخواهد داشت).


ولي در عين حال حسب و نسب حضرت صادق آل محمد صلي الله عليه و آله كه به پيامبر اسلام منتهي مي گردد داراي عظمت و اهميت زيادي است. لذا - چنانكه در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه ي سابق الذكر روايت مي كند - پيامبر خدا مي فرمايد:

كل حسب و نسب منقطع يوم القيامة الاحسبي و نسبي.

يعني هر حسب و نسبي فرداي قيامت منقطع خواهد شد مگر حسب و نسب من.

حسب و نسب حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از طرف پدري به حضرت علي بن ابي طالب منتهي مي شود و از جهتي هم به فاطمه ي اطهر و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله منتهي مي گردد.

گرچه بعضي از مخالفين يعني اهل تسنن مي گويند: اولاد دختر از فرزندان خود انسان به شمار نمي رود ولي اين عقيده را قرآن مجيد و پيامبر اسلام تكذيب نموده اند. يعني قرآن كريم و حضرت رسول اكرم مي فرمايند: فرزند دختر هم فرزند خود انسان به شمار مي رود. ما اكنون نظريه ي علماء و بزرگان اهل تسنن را از نظر خوانندگان عزيز مي گذرانيم:

ابن ابي الحديد: كه يكي از علماء و نويسندگان برجسته ي اهل تسنن به شمار مي رود - چنانكه ناسخ التواريخ و ديگران نقل مي كنند - مي نگارد: اگر بگويند: حسن و حسين عليهاالسلام پسران پيامبر خدايند مي گوئيم: آري، زيرا منظور خداي عليم از كلمه ي: ابنائنادر (آيه ي - 54 - سوره ي آل عمران كه) آيه ي مباهله باشد حسن و حسن است.

نيز از مفردات طبراني و تاريخ خطيب از جابر از پيامبر


اكرم روايت مي كند كه فرمود: خداي توانا فرزندان هر پيغمبري را از صلب او قرار داد ولي فرزندان مرا از صلب من و صلب علي بن ابي طالب قرار داد. فرزندان هر مادري به پدرشان نسبت داده مي شوند مگر فرزندان فاطمه كه من پدر ايشان هستم.

نگارنده گويد: از اين قبيل آيات و اخبار درباره اين موضوع زياد است مخصوصا از طرق اهل تسنن ولي ما از لحاظ اختصار از نگاشتن آنها خودداري مي نمائيم.

بنابراين حسب ونسب امامان مذهب مقدس شيعه عليهم السلام كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام يكي از ايشان به شمار مي رود از همه ي مردم عالم افضل و بالاتر است، حتي از عموم انبياء عليهم السلام، زيرا هيچ يك از ايشان داراي يك چنين حسب و نسبي نبودند؟


پاورقي

[1] محدث قمي در كتاب تحفة الاحباب مي نگارد: قاسم ابن محمد بن ابي بكر از ياران حضرت علي بن الحسين و حضرت باقر عليهماالسلام بلكه از معتمدين حضرت علي بن الحسين بوده.

اين قاسم سبط يزد جرد پادشاه ايران و پسر خاله ي حضرت امام زين العابدين عليه السلام و جد مادري حضرت صادق عليه السلام يعني پدر ام فروه است. اين قاسم بن محمد يكي از فقهاي سبعه ي مدينه به شمار مي رفت. بسيار مناسب است كه در اينجا بعضي از اصطلاحات را به تناسب اصطلاح: فقهاي سبعه بنويسيم:

فقهاي سبعه: هفت نفر بشمار مي رفتند كه در يك زمان در مدينه ي طيبه بودند، اين هفت نفر فقها مدارك احكام و دستورات را از صحابه اخذ كرده بودند و براي مردم فتوا مي دادند و اكثرا فقه و دستورات عامه يعني اهل تسنن به آنان منتهي مي گردد.

نام آن هفت نفر بدين قرار است:

1- عبيدالله بن عبدالله ذهلي.

2- عروة بن زبير بن عوام.

3- قاسم بن محمد بن ابوبكر.

4- سعيد بن مسيب.

5- سليمان بن يسار كه غلام ميمونه زوجه ي حضرت رسول بود.

6- ابوبكر بن عبدالرحمان مخزومي.

7- خارجة بن زيد بن ثابت انصاري.

صحابي: درباره ي معني كلمه ي صحابي بين علماء اختلاف است، اظهر واصح آن است كه صحابي بشخصي گفته مي شود كه پيامبر خدا را در حال حيات ملاقات كرده باشد در صورتي كه به آن حضرت ايمان آورده باشد و در دين اسلام از دنيا رفته باشد و...

تابعين: كلمه ي تابعين به آن افرادي گفته مي شود كه بعد از افراد صحابي ايمان آورده باشند.

ائمه ي اربعه: منظور از ائمه ي اربعه: ابوحنيفه، محمد بن ادريس شافعي، مالك بن انس (بفتح همزه و نون) و احمد بن محمد بن حنبل است. اين چهار نفر امام هاي اهل تسنن بشمار مي روند.

عبادله ي خمسه: معني اين اصطلاح يعني آن پنج نفري كه عبدالله نام بوده اند. اين پنج نفر عبارتند از: 1- عبدالله ابن عباس 2- عبدالله بن عمر 3- عبدالله بن زبير 4- عبدالله بن عمر و بن عاص 5- عبدالله بن مسعود.

طلحات سته: معني اين اصطلاح يعني آن شش نفري كه طلحه نام بوده اند، همه بخشنده و هر كدام داراي لقب خاصي بودند. آن شش نفر عبارتند از:

1- طلحة بن عبدالله تيمي كه او را طلحة الفياض مي گفتند.

2- طلحة بن عمر بن عبدالله تيمي كه او را طلحة الجود مي ناميدند.

3- طلحة بن حسن بن علي بن ابي طالب عليه السلام كه او را طلحة الجواد مي گفتند.

4- طلحة بن عبدالله بن عوف كه او را طلحة الخير مي ناميدند.

5- طلحة بن عبدالرحمان بن ابوبكر كه او را طلحة الدراهم مي گفتند.

6- طلحة بن عبدالله بن خلف كه او را طلحة الطلحات مي ناميدند.

قراء سبعه: يعني آن هفت نفري كه قرآن مجيد طبق قرائت آنان خوانده مي شود. آن هفت نفر عبارتند از:

1- ابوعمر و العلاء بصري 2- نافع بن عبدالرحمان مدني 3- عبدالله بن كثير مكي 4- حمزة بن ابوحبيب كوفي 5- عبدالله ابن عامر شامي 6- عاصم بن ابوالجود كوفي 7- علي بن حمزه ي كوفي.

آن قرائتي كه از همه ي قرائت ها مضبوطتر و صحيح تر است قرائت عاصم است و لذا مسلمين قرآن را طبق قرائت وي تلاوت مي نمايند.

در كتاب نصاب نام قراء سبعه را به نظم در آورده و گفته:



استاد قرائت بشمر پنج و دو پير

بوعمر و علاء و نافع و ابن كثير



پس حمزه و ابن عامر و عاصم را

از جنس كسائي شمر و هفت بگير



زهاد ثمانيه: يعني آن هشت نفري كه زاهد بودند.

ايشان عبارتند از: 1- ربيع بن خثيم (بضم خاء و فتح ثاء (2- هرم بن حيان 3- اويس قرني (بضم همزه و فتح و اووقاف وراء (4- عامر بن عبد قيس.

اين چهار نفر از ياران حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام بودند. اين چهار نفر براستي زاهد بودند - ولي چهار نفر ديگر كه ذيلا نام آنان را خواهيم خواند به ظاهر زاهد و به باطن ديگر گون بودند، ايشان عبارتند از:

1- ابومسلم خولاني 2- مسروق بن اجدع 3- حسن ابن ابي الحسن 4- اسود بن ابويزيد.