بازگشت

تأليفات جابر


مي نويسند جابر بن حيان سه هزار و نهصد رساله نگاشته است بدين طريق پانصد رساله در فلسفه - پانصد رساله در طب - هزار و سيصد رساله در حيل - هزار و سيصد رساله در كيميا و سيصد رساله در فنون مختلف.

جابر آن قدر در فن كيميا دست داشته كه كيميا با نام جابر مترادف گشت و اين مقدار علم و اطلاع اين اندازه وسعت علم و وقوف بر يك فني بدون يك كمك و عوامل خارجي محال و ممتنع است.

زيرا امام صادق در پاسخ طبيب هندي فرمود محال است يك بشر بتواند از تمام ادويه نباتي باغ طبيعت اطلاع حاصل كند و استفاده نمايد مگر مؤيد من عند الله باشد و به وحي و الهام به او دارو و درد معرفي شود.

جابر هم بدون ترديد از آنهائي است كه به تنهائي اين توفيق براي او دست نداده و يقينا از چشمه سار ولايت مدرسه جعفري سرچشمه گرفته است.

اين دانشمند شرقي آثار بسياري در مكتبه هاي غربي دارد كه تاكنون محفوظ مانده و عده اي از كتب او ترجمه و طبع شده و مقداري هنوز به حال خود باقي است.

ابن قفطي در تاريخ الحكماء مي نويسد جابر بن حيان صوفي كوفي كان متقدما في العلوم الطبيعيه بارعا منها في صناعة الكيمياء و له تؤاليف كثيرة و مصنفات مشهورة و كان مع هذا مشرفا علي كثير من علوم الفلسفه و متقلدا للعلم المعروف بعلم الباطن و هو مذهب المعصومين من اهل الاسلام كالحارث بن اسد المحاسبي و سهل بن عبدالله التستري و نظراتهم

اين مورخ بزرگ مي نويسد جابر در علوم طبيعيات و فلسفه و عمل طبي و داروئي و فيزيك و شيمي و مكانيك تأليفات بسياري داشته و كتب او مشهور است و با اين كار زياد و احاطه تحقيقي در علوم فلسفه هم دست قوي داشت و در علوم باطن هم كه مذهب صوفيه است مهارتي داشته - و در اين فن تصوف چون حارث محاسبي و سهل شوشتري بوده است.

ابن مشاط محمد بن سعيد سرقسطي اسطرلابي اندلسي درباره جابر مي نويسد در مصر از تأليفات جابر كتابي ديدم در عمل اصطرلاب كه متضمن هزار مسئله بوده نظير نداشت.

ابن خلكان در ترجمه حضرت امام صادق عليه السلام مي نويسد: له كلام في صناعة الكيمياء و الزجر و الفال و كان تلميذه ابوموسي جابر بن حيان الصوفي الطرسوسي قد الف كتاب يشتمل علي الف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق و هي خمسمائة رسالة

ابن خلكان مي گويد امام صادق عليه السلام در برنامه درسش از فن كيميا كه فيزيك و شيمي و مكانيك است تعليماتي داشت و در فن زجر و فال هم درس مي داد و شاگرد او در اين فن جابر بن حيان صوفي بوده و كتابي مشتمل بر هزار ورق متضمن رسائل امام صادق كه پانصد رساله بوده نگاشت.

سيد بن طاوس علي بن طاوس حسيني حلي (ره) در كتاب فرج المهموم بمعرفة علم النجوم آنجا كه جماعتي از شيعه را ترجمه مي نويسد كه همه عارف و عالم نجوم بوده از آن جمله جابر بن حيان را مصاحب و ملازم امام صادق نوشته كه پيوسته در خدمت آن حضرت بوده است.
ابن نديم در ذكر رجال شيعه مي نويسد حسين بن بسطام بن شاپور و برادرش ابوعتاب يا غياب عبدالله بن بسطام بن شاپور زيات از جابر بن حيان از امام صادق عليه السلام روايت نموده اند و طب الائمه مرويه از جابر بن حيان است.

مرحوم سيد صاحب روضات مي نويسد ابوموسي جابر بن حيان صوفي طرسوسي از مشاهير قدماء علماء ذي فنون بوده كه فنون غريبه علمي مي دانسته - كيميا - ليميا - هيميا - سيميا - ريميا و ساير علوم سر و جفر و جامع و امثال آنها از او نقل شده است.

يافعي در مرآت الجنان مي نويسد الف جابر بن حيان الصوفي تلميذ جعفر الصادق عليه السلام كتابا يشتمل علي الف ورقة يتضمن رسائله و هي خمسمائة رسالة

جابر شاگرد امام صادق كتابي در هزار ورق شامل پانصد رساله از امام صادق نقل و تأليف نموده است.

ابن ابي اصيبعه در كتاب عيون الابناء في ترجمة الاطباء در ذيل ترجمه ابي بكر محمد بن زكرياي رازي مي نويسد او كتاب الاس جابر را به شعر نقل نموده است.

در ترجمه عبداللطيف بغدادي مي نويسد مردي از مغرب به بغداد آمد كه در رشته كيميا و طلسمات مهارتي داشت و به تمام كتب جابر دست يافته بود و معلوم مي شد كتب جابر در همان عصر در مغرب نسخ فراوان داشته است.

اين اخبار پيشينيان مورخين مي رساند كه جابر با علم كيميا و به شاگردي امام صادق مرادفه و اشتهار داشته است و كتب و آثار و رسائل او مورد التفات و توجه علماء بوده است و رازي جابر را به نام استاد ياد كرده و به شرحي كه ابن نديم نوشته افتخار به شاگردي جابر نموده است.

ابن نديم در فهرست در بيان حال جابر بن حيان و اسماء كتب او مي نويسد (هو ابوعبدالله جابر بن حيان بن عبدالله الكوفي معروف بصوفي) تا آنجا كه مي گويد مردم درباره او اختلاف نظر دارند يك دسته مانند شيعه او را از بزرگان و يكي از ابواب ائمه اهل البيت يعني اصحاب خاص امام صادق عليه السلام مي داند كه او حامل و حافظ و كاتب علوم امام ششم بوده است.

فلاسفه گويند جابر از ما مي باشد و در منطق و فلسفه مصنفات زياد دارد.

اهل صناعت يعني علماي طبيعي كه در فن كيميا و فيزيك و شيمي و مكانيك وارد هستند مي گويند جابر از ما مي باشد زيرا رياست كيمياگران مطلقا با او بوده و امر او مكتوم بوده است و او از ترس اشخاص يا از جهت مزاحمت مراجعين يا امراء هارون در شهرهاي گمنام و بي سر و صدا مي رفت كه به كارهاي عملي خود آزمايش و امتحان و حس و تجربت و شهود كار خود ادامه دهد.

برخي گفته اند او از برامكه بوده و از ملازمين جعفر بن يحيي بوده است اين گفتار از جهتي مورد دقت است جعفر را كه جابر به استادي و سيدي خطاب مي كرده برخي گمان كرده اند جعفر برمكي است ولي آنچه مسلم است مراد از جعفر امام صادق (ع) بوده زيرا او مخزن علم و دانش و گنجور علوم اهل بوده است و جعفر برمكي از جهت مال و كمك هاي مالي به جابر كمك مي كرده يا كمك مي گرفته نه از جهت علم.

مورخين نوشته اند كه جابر بن حيان در كوفه به شارع باب الشام منزلي داشت و در صنعت كيمياء شهرت و مهارتي يافته و خانه او معروف به درب طلائي بوده گويا از همان زمان جابر به الهام امام صادق عليه السلام طلا مي ساخته كه خانه او را باب الذهب مي گفتند.

باز در اعيان الشيعه نقل از موثقين نموده كه جابر در كوفه در عمل اكسير و تناسب هواي محل منزل او براي موفقيت فن كيميا توفيقي كامل يافته و در خانه او هاون طلائي يافتند كه دويست رطل وزن داشته است - و در زمان عزالدوله فرزند معزالدوله درباره ي كيميا و عمل جابر و فنون دروس او بحث مفصلي شده است.

سبكتگين درباره جابر و اهميت او و كثرت تأليفات او بس تعريف و توصيف نموده اند به شك افتاده و منكر وجود جابر شده است و برخي گفته اند منكر تأليفات او شده گفته فقط كتاب الرحمه از او است و بقيه منتسب به او از او نيست.

علامه سيد محسن جبل عاملي در پاسخ سبكتگين و منكن بن جابر مي گويد اين انكار بسيار جاهلانه بوده است زيرا كسي كه داراي فكر تدوين و تنظيم و تأليف كتاب بوده و شم علمي داشت و توانست كتابي بنويسد براي او يكي تا هزار جلد بسته به علل و اسباب و شرايط زندگي او است و اين انكار بي خردانه منكرين است زيرا تواتر اهل خبر و رجال قابل انكار نيست كه جابر بن حيان شاگرد امام صادق (ع) بوده است.

نگارنده گويد سبكتگين صراف سخن و علم و كتاب نبوده او فرمان روائي بوده و اين سخن اگر صحيح باشد روي غرض بوده است.

اسماعيل مظهر در كتاب تاريخ الفكرالعربي مي نويسد در تاريخ علوم اسلامي هيچ ترديدي نيست كه جابر از بزرگان علماي قرن دوم است و نام او در صف بزرگ ترين علماي جهان ذكر شده است.

استاد برتيلو مؤلف كتاب تاريخ الكيميا في قرون الوسطي مي نويسد نام جابر بن حيان در كيميا مانند نام ارسطو در تاريخ منطق است همان طور كه منطق از ارسطو به يادگار مانده كيميا از جابر باقي مانده است.

در نظر اين مستشرق جابر بن حيان اول كسي است كه كيميا را وضع كرده و قواعد علمي براي اين فن قرار داد و كيميا از او شهرت گرفت و در عالم لاتيني كيميا ملازم با نام جابر است كه به اسم جبير مي نويسند.

او مي نويسد جابر در عهد هارون الرشيد در بغداد بوده و برامكه به او كمك هاي مادي فراوان مي كردند و به سبب برامكه نزد خليفه مسلمين تقرب يافت و برامكه هم چون به اين فن علاقه فراوان داشتند جابر را از خود دانسته و بسيار محترم مي شمردند.

نگارنده گويد با اين خبر و تحقيقات ديگر مي توان گفت كه بخشش هاي بي حساب برامكه شايد در اثر كيمياگري و طلا ساختن جابر بن حيان بوده كه در اول كار او را احترام وافر مي كردند و كمك هاي مالي به او مي نمودند و بعد زمان هارون از او استفاده مالي نموده و از ساخته هاي او بهره كافي مي گرفتند و ترديدي نيست كه شخص جابر ساختن طلا را به دستور امام صادق عليه السلام مي دانسته و عمل مي كرده و به ديگران هم تعليم داده ولي در نوشتن كتب مربوطه به رموز و اسرار نوشته تا همه موفق نشوند.

اين استاد مستشرق مي نويسد جابر در كتاب خود به نام الخواص مشكلاتي كه برامكه از او مي پرسيدند نقل نموده است و محاوراتي كه در معضلات فن كيميا و اكسير بين او و برامكه سئوال و پرسش مي شده نقل مي نمايد.

در اين سطور جابر معلوم مي شود كه جعفر برمكي به علم آشنائي داشته و طرق علاج را از جابر مي پرسيده و چون دارو ساختن و معالجه به دارو به وسيله كيميا، شيمي و داروگري انجام مي شد از جابر طريق تركيب داروها را مي پرسيده و فرامي گرفته است.

جلوكي اين حقيقت را در كتاب نهايةالمطلب نقل نموده و نگارنده نسخه اي از آن دارد در آن جا مي نويسد عرب كيميا را از جابر فراگرفت و اين فن از مخترعات جابر بن حيان شاگرد امام جعفر صادق (ع) است و محدثين و علماء و اطباء جابر را به احترام و فضيلت و مكرمت ياد نموده اند.

جلدكي مي گويد جابر بارها از چنگال مرگ نجات يافت و چنانچه بارها از حملات نادانان و جاهلان نجات يافت و بسياري بر او حسد مي بردند و هارون او را مقرب دربار خود نموده و بسياري از اسرار علوم خود را براي هارون بيان مي كرد و يحيي برمكي و پسرانش جعفر و فضل از علوم جابر و تعليمات عاليه او بهره كافي بردند.

اتفاقا نظريه ما را كه در بالا گفتيم ثروت برامكه شايد روي تعليمات جابر بوده و اينكه بي حساب بذل و بخشش مي كردند همين حقيقت را جلدكي هم متوجه شده مي نويسد غني و ثروت برامكه در سايه علم كيمياي جابر به دست آمده و آنقدر آنها مال و ثروت يافتند و بذل و انفاق نمودند كه هارون به شك افتاد مبادا با اين بذل مال بخواهند خلافت را از دست هارون بگيرند و لذا آنها را كشت و خاندان آنها را متلاشي و محو و نابود ساخت. [1] و روي همين علل و عوامل جابر از بغداد به كوفه گريخت و در گوشه اي پنهان شد كه او را نشناسند و انزوا و اعتكاف گرفت و تا ايام انتصاب ولايت عهدي مأمون پنهان بود و از اين اخبار معلوم مي شود جابر ايراني - شيعه - كيمياگر - فيلسوف - صوفي و شاگرد امام صادق عليه السلام بوده است و هيچ ترديدي نيست كه جابر شاگرد امام ششم بوده و شهرت جهاني در فن كيميا داشته و آثارش از آفتاب روشن تر است.

ملاعبدالله افندي صاحب كتاب رياض العلماء در ضمن شرح حال جابر بن حيان مي نويسد حكيم سلمة بن احمد المجريطي در كتاب غايةالحكم پس از نقل مهارت ابي بكر محمد بن زكرياي رازي در علوم طلسمات و نظاير آن و علوم حكيمه چنين مي نويسد:

اما البارع في هذه الصناعة علي الاطلاق فهو المقدم فيها الشيخ الاجل ابوموسي جابر بن حيان الصوفي منشي كتاب المنتخب في صنعة الطلسمات و كتاب طلسمات - الكبير الذي جعله خمسين مقالة و كتاب المفتاح في صدر الدرج و تأثيراتها في الاحكام و كتاب الجامع في الاسطرلاب علما و عملا يحتوي علي الف باب و نيف ذكر فيه من الاعمال العجيبه ما لم يسبقه اليه احد.

مؤيدالدين طغرائي و علامه سلمة مجريطي و استاد عارف صادق محمد بن اميل تميمي صاحب كتاب مفتاح الحكمه و استاد الكبير صاحب كتاب المكتب كه نام خود را ننوشته است و استاد ابوالحسن علي بن موسي صاحب الشذور همه آنها جابر را به استادي و سرحلقه استادان فن كيميا و اكسير شناخته و تجليل و تمجيد نموده اند.

در كتاب المصباح في علم المفتاح تأليفات جابر را نقل نموده است و مي نويسد جابر در آخر كتاب خود نوشته است فالله الله الله يا اخي في كتمان هذا العلم المصون عن غير اهله و السلام و بالله التوفيق علي الدوام.

مي گويد اي خواننده سوگند به خداي يگانه كه اين علم را از نااهل پنهان دار و به غيراهل توحيد و فضيلت مياموز و توفيق آن را از خداوند بخواه و دنبال آن مي گويد من بر اين فنون به طريق برهان ثبوت صناعت الهي قائل شدم و از سنگ اكسير اعظم را گرفتم و خداوند تبارك و تعالي اين كار را بر من آسان نمود و به سه طريق موفق شدم اول از راه توجه به حق دوم از راه عقايد و كتب مردم ذي فن و سوم از راه عمل به اكسير اعظم رسيدم و پس از بيان عظمت مقام علمي جابر و اهميت كتاب طلسمات او مي گويد - اي خواننده از كتاب طلسمات بزرگ چه گمان مي كني؟ اين كتابي است كه در آن علوم عجيبه اي جمع كرده و تدوين و تنظيم نموده است و در هيچ رشته نبوده كه جابر دست نداشته باشد يا تسامحي در كار بيان قواعد علمي و فني آن كرده باشد - در اين كتاب كبير از قواعد و صور و خواص و افعال الكواكب و افعال طبايع و تأثيرات آن بيان مي كند - و مي گويد جابر از مقدمين و سرحلقه افاضل فن كيميا بود.

صاحب كتاب المصباح في علم المفتاح مي نويسد: حكماء متأخرين و متخصصين در فن كيميا اتفاق دارند كه سرحلقه و واضع و مخترع اين فن جابر بوده است - ولي در بيان رموز جابر اختلاف دارند هر كس به نحوي فهميده و تعبير نموده است - و اسماء و كنايات و اشارات را يك جور فهميده و لذا قابل ترجمه به فارسي نيست بايد اهل فن عملا دريابند.

اين مؤلف مي نويسد امير خالد بن يزيد در كتاب الفردوس ابداع نموده و پس از او هيچ كس چون جابر نبوده است او استاد بزرگ و عظيم الشأني بوده است.

جابر مي گويد اكسير اعظم را در رصاص سربي كه مبدل به طلا مي شود يافتم و در اكسير اوسط نقره را.

آنگاه صاحب المصباح گويد هزار كتاب از جابر در اين موضوع يافتم و از آن كتب به كتب حكماء ديگر راه يافتم و به فضل الهي و توفيق رباني به علم و عمل بر موازين اين علم واقف گرديده و از عجايب و غرائب عالم طبع چيزها ديدم و اكتشافاتي نمودم و آنچه كه مفيد است طريق اوسط و جاده اولي است و سپس كتب نهاية المطلب التقريب في اسرار التركيب البرهان و شرح آن مسمي بسراج الاذهان و كتاب الشمس المنير و الصحف الكبير فيما يتعلق بالاكسير - و كتاب كنز الاختصاص في علم الخواص - و در اين كتب رموز و اشارات را روشن بيان نموده ولي براي اهل فن آسان است نه غيرمحصل و مخصوصا از دست ارذل عوام مكتوم داشته است.


پاورقي

[1] اعيان الشيعه به نقل از جلدكي در نهايةالمطلب ص 121 ج 15.