بازگشت

مناظره پيرامون زهد


روزي سفيان ثوري امام را ديدار كرد و مشاهده نمود كه آن حضرت لباسي بر تن دارد سفيد، همچون سفيده تخم مرغ .


گفت: اين لباس ، برازنده شما نيست !


- امام فرمودند: گوش كن ! چيزي برايت مي گويم كه اگر بر حق و سنت بميري نه بر بدعت و گمراهي ، براي دنيا و آخرتت مفيد و سودمند خواهد بود . اين را بدان كه رسول الله (ص ) در عصري زندگي مي كرد كه فقر و نداري بر آن حاكم بود. اما پس از آنكه دوران فقر و تنگدستي جامعه پايان يافت و فراواني و وفور نعمت پيش آمد، شايسته ترين اشخاص براي اين نعمتها ، نيكوكارانند نه بدكاران ، مؤمنانند نه منافقان ، مسلمانانند نه كافران . پس تو چه مي گوئي اي سفيان ؟! به خدا سوگند با اينكه مي بيني اينگونه لباسي نفيس و سفيد پوشيده ام ؛ مع ذلك از آن روزي كه به حد]؛< تكليف رسيده ام ، صبح و شامي فرا نرسيده است كه در ميان اموال و دارائي من حق خدائي بوده باشد و من آن را به جاي خود پرداخت نكرده باشم (1).


- روزي ديگر عده اي از مردمان صوفي مسلك و متظاهر به زهد كه داعيه اي هم داشتند و مردم را به مرام و مسلك خود مي خواندند و مي خواستند همه مثل آنها ظاهري ژوليده ، كثيف و پريشان داشته باشند، نزد امام صادق (ع ) آمدند و گفتند : دوست ما نتوانست با شما حرف بزند و دلايل آماده نبود و نتوانست مطرح سازد. (2)


اكنون دلايل خود را مطرح كنيد.


- دلايل ما از خود قرآن است .


بسيار خوب ، بيان كنيد كه آيه هاي قرآن شايسته ترين چيزي است كه ما بايد آن را پيروي كنيم و برنامه عمل خود قرار دهيم .


- خداوند تبارك و تعالي درباره قومي از ياران پيامبر چنين مي گويد:


(3)<و يوثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شحّ نفسَه فاولئك هم المفلحون > (آنان بر نفس خود ايثار مي كنند و هر چند كه خود فقير و نادارند (ديگران را مقدم مي دارند) . و كساني كه جلوي طمع و حرص نفس خويش را مي گيرند، اينان رستگارند).


و در جاي ديگر فرمود:


<و يطعمون الطعام علي حبّه مسكينا و يتيماً و اسيراً ...> (4)


آنان طعام و خوراكي را با اينكه به آن علاقمند هستند و نياز دارند ، به فقير، يتيم و اسير مي بخشند.


همين دو آيه به عنوان دليل مسلك ما كافي است .


يكي ديگر از آنان كه در گوشه اي نشسته بود، معترضانه به امام گفت : ما مي بينيم شما به خودداري از طعامهاي پاكيزه دعوت مي كنيد، مع ذلك به مردم دستور مي دهيد از دارائيشان بيرون روند، تا خود شما از آنها لذت ببريد و بهره مند گرديد(5) .


- اين حرفهاي بي فايده را كنار بگذاريد و به من بگوئيد ببينم شناخت شما نسبت به قرآن چگونه است ؟ آيا ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن را كه تمام گمراهيها و تباهيها در ميان امت مسلمان از همين نقطه آغاز مي شود، مي دانيد؟


قسمتي را آري و نه همه را.


- گرفتاري شما از همين جا شروع مي شود( كه ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن را نمي فهميد) و احاديث رسول خدا هم همينطور هستند.


اينكه گفتيد خداوند برخي ياران پيامبر را ستوده و از عملكرد نيكويشان ما را خبر داده است ، كار آنان وقتي بوده كه نهي و منعي از آن نبوده وپاداشي هم از اين نوع ايثار (6) مي بردند.


بعد خداوند (جلّ و عزّ) فرماني برخلاف فرمان اول صادر كرد. پس اين فرمان ، آن اولي را از بين برد و اين فرمان دوم لطف و رحمتي بود از سوي خداوند در حق مؤمنان تا خود و خانواده و عيالشان به ضرر و زحمت نيفتند و در خانواده ها به بچه هاي كوچك ، پيرمردان و پيرزنان ستم نشود كه آنان حوصله و تحمل گرسنگي را ندارند(و از طريق زهدنان آورشان صدمه و آسيب نبينند).




اگر من كه فقط يك قرص نان دارم ، ايثار كرده و آن را به ديگري بدهم پس فرزندان من چه بخورند؟ آيا آنها از بين بروند و هلاك شوند؟ لذا رسول خدا فرمود:پنج عدد خرما، گرده نان ، دينار و يا درهمي كه انسان دارد و مي خواهد خرج كند بهترين مورد، خرج و انفاق بر پدر و مادر است ؛ بعد اهل و عيال خود آدمي و در مرحله سوم براي خويشاوندان فقير و نزديك و بعد براي همسايگان نادار و محتاج و در پنجمين مرحله كه پائين ترين درجه و كم ثواب ترين همه است ، خرج در راه خدا (بطور كلي ) مي باشد.




روزي پيامبر درباره يكي از انصار كه به هنگام مرگ ، همه دارائي اش را كه منحصر به پنج يا شش برده بوده آزاد كرده و كودكان خردسال هم از خود باقي گذاشته بود، فرمود: اگر مرا از اين جريان آگاه مي ساختيد نمي گذاشتم او را در كنار مسلمانان دفن كنيد كه او با اين كارش بچه هاي گدا وسائل به كف از خود باقي گذاشته و رفته است .




- پدرم حديث كرد كه رسول خدا مي فرمود: در خرج و انفاق ، اول بايد از اهل و عيال شروع كني ؛ سپس هر كسي نزديكتر باشد، اولويت با اوست و اين سخن قرآن است و مطلبي است كه برخلاف پندار شما از سوي خداوند عزيز و حكيم مقرر گشته است :




(7)<والّذين اذا انفقوا لم يُسرِفوا و لمَ يْقتروا و كان بين ذلك قواماً> (آنان كه به هنگام انفاق اسراف نمي كنند و سخت هم نمي گير ند، بلكه روشي ميانه دارند.) خداوند عمل كساني را كه اصلاً چيزي براي خود باقي نمي گذارند و همه چيز را به ديگران مي بخشند و باصطلاح شما ايثار مي كنند، اسراف ناميده و در بيش از يك جا فرموده : <ان الله لا يحب المسرفين > (8) خداي تعالي مؤمنان را از اسراف و زياده روي در خرج و انفاق نهي نمود، چنانكه از سختگيري و امساك نيز منع فرمود، اما به روش ميانه فرمان داد؛ يعني انسان نبايد همه آنچه را كه دارد خرج و يا انفاق كند؛ آنگاه از خدا بخواهد كه به وي روزي دهد كه چنين دعائي مستجاب شدني نيست ، به علت حديثي كه از رسول خدا به ما رسيده است كه فرمود:


- <دعاي چند صنف و گروه از امت من مستجاب نمي شود: مردي كه پدر و مادرش را نفرين كند و عليه آنها دعا نمايد؛ مردي كه بدهكارش را كه از پرداخت بدهي خودداري مي كند و يا منكر مي شود، نفرين كند، در حاليكه مي توانست نوشته اي از او بگيرد و يا شاهدي اقامه كند؛ مردي كه زنش را نفرين كند، چون خداوند راه خلاصي گذاشته و طلاق را حلال دانسته و او مي تواند بدين وسيله خود را رها سازد؛ مردي كه در خانه اش مي نشيند و بدون اينكه حركتي كند و بيرون رود و به جستجو بپردازد، از خدا روزي بطلبد كه خداوند جل جلاله فرمايد: اي بنده من ! آيا تو راهي براي جستجوي روزي نداري و من تن سالم به تو ندادم كه مي تواني در روي زمين حركت كني و تلاش و كوشش نمائي كه در اين صورت پيش من معذور بودي كه به فرمان من رفتي ؟ و براي اينكه باري بر دوش خانواده ات نباشي ، اگر خواستم برايت روزي مي دهم و اگر خواستم از دادن روزي امساك مي كنم ، ولي به هر حال تو معذور نيستي كه تلاش نكني ؛ و مردي كه خداوند به او روزي فراوان و مال كلان داده است ، اما همه را بي رويه خرج كند و بعد رو به خدا نموده و گويد: پروردگارا! به من روزي بده ، كه خداوند در جواب گويد: آيا من به تو روزي گسترده ندادم ؟ چرا با اقتصاد و تدبير خرج نكردي و آنگونه كه فرمان داده بودم ، عمل ننمودي ؟ چرا اسراف كردي ؟ مگر من تو را از اسراف و ولخرجي منع نكرده بودم ؟؛ و بالاخره مردي كه درباره قطع رحم و خويشاوندان نزديكش دعا كند كه اين دعا هم مستجاب نخواهد شد>.


خداوند به پيامبرش ياد داد كه چگونه انفاق و خرج كند، بدين ترتيب كه روزي پيامبر هفت مثقال طلا داشت و دوست نداشت كه بخوابد و آن را انفاق و خرج ننمايد؛ لذا شبانه آن را صدقه داد. صبح كه شد چيزي براي خود نداشت .


اتفاقاً مرد بينوائي از او كمك خواست ، ولي پيامبر چيزي نداشت كه به او بدهد گدا پيامبر را ملامت كرد و پيامبر از اين جريان غمگين شد كه چرا چيزي ندارد كه به او بدهد؛ زيرا كه پيامبر بسيار دلنازك و مهربان بود. در اينجا خداوند رسولش را ادب فرمود و چنين دستور داد:


<ولا تَجعلْ يَدك مَغلُولةً الي عُنقكَ ولاَ تبسطها كلَّ البسطِ فَتقُعدَ مَلوماً مَحسوراً>(9) (دستت را به گردن مبند (زياد ممسك مباش ) و آن را زياد هم نگشا (ولخرجي نكن )! پس در نتيجه ملامت شده ، حسرت خورده و از مال بيرون آمده مي نشيني .) خداوند مي خواهد به رسول خويش بفرمايد كه گاهي مردم از تو چيزي مي خواهند و تو را در ندادن معذور نمي دانند اگر همه آنچه را كه داري يكجا خرج كني و از دارائي بيرون آئي حسرت مي خوري . اينها احاديثي است كه قرآن صحت آنها را تأييد مي كند ؛ قرآن هم كه مورد تصديق مؤمنان و مردان خدائي است . ...(10)


- پس از او مي دانيد كه سلمان و ابوذر داراي چه فضيلت و ارزشي در اسلام هستند كه رضوان خدا بر ايشان باد.


روش زندگي سلمان چنان بوده است كه وقتي سهم خود را از بيت المال مي گرفت هزينه سالانه اش را كنار مي گذاشت تا سال بعد فرا رسد و دوباره سهم خود را بگيرد.


عده اي به سلمان اعتراض كردند كه تو با اين زهدي كه داري ، چرا چنين مي كني ؟ تو از كجا مي داني ؟ شايد امروز يا فردا بميري !


او در پاسخ گفت : چرا شما اميدي براي زنده ماندن من نداريد، همچنانكه بيم داريد كه من بميرم ؟ اي بي خبران ! نمي دانيد كه نفس انساني در صورت عدم تأمين معيشتش مضطرب و نگران مي شود، اما وقتي كه هزينه زندگي اش تأمين باشد، آرامش پيدا مي كند؟


اما ابوذر، او چندين بچه شتر و بره گوسفند داشت . شير آنها را مي دوشيد و موقعي كه خانواده اش هوس گوشت مي كردند، از آنها سر مي بريد. و نيز هنگامي كه مهماني به او مي رسيد و يا از همشهريانش كساني احتياج به گوشت پيدا مي كردند، شتري نحر مي كرد و گوشت آن را تقسيم مي نمود و خود هم سهمي به اندازه ديگران نه كم و نه زياد بر مي داشت . پس چه كسي از اينها زاهدتر است ؟ اينان كساني هستند كه رسول الله درباره شان آنگونه تعريف كرده است ؛ مع ذلك آنان در زندگي خود روزي نبوده كه مالك هيچ چيز نباشند. آيا شما مي گوئيد مردم لوازم زندگي خود را دور بريزند و ديگران را در استفاده از]؛< آنها بر خود و خانواده شان مقدم بدارند؟


- اي جماعت صوفي ! شنيدم پدرم به روايت از پدرانش از رسول خدا فرمود: <آنگونه كه من از وضع مؤمن در شگفت مي مانم ، از هيچ چيز ديگر تعجب نمي كنم : او اگر در دنيا با قيچي قطعه قطعه شود، آن را براي خود خير مي داند و اگر مالك همه آنچه ميان مشرق و مغرب است باشد، آن را نيز براي خود خير و صلاح مي داند. به هر حال ، هر چه خداوند برايش بخواهد او آن را براي خود خير و صلاح مي داند>.


- اي كاش مي دانستم آيا همين اندازه صحبت براي شما كافي است يا بيشتر توضيح دهم ؟! آيا نمي دانيد كه خداوند عزوجل در امر جهاد، نخست هر يكنفر مؤمن را با ده نفر كافر برابر دانسته و واجب كرده بود كه يك مؤمن به تنهائي در برابر ده تن كافر بايستد و پيكار كند و اگر به آنها پشت كند و فرار نمايد، مستحق آتش مي شود؟ سپس خداوند در حق مؤمنان لطف كرد و به جاي ده مرد، دو مرد منظور فرمود.


- پس دو مرد، ده مرد را نسخ نمود و آن تخفيفي بود از سوي خداوند عزوجل در حق مؤمنان .


زماني كه مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند آنان در ابتداي ورود به مدينه هيچ چيز نداشتند، نه مسكن و پناهگاهي و نه خورد و خوراكي . لذا ايثار براي انصار يك تكليف ضروري و لازم بود تا اينكه كم كم مهاجرين خود را جستند و وضع زندگيشان نسبتاً سامان يافت .


- در اين موقع بود كه حكم ايثار با فرمان ميانه روي در انفاق نسخ گرديد .


(امام صادق (ع ) لزوم جهاد يك مؤمن را با ده كافر در بدو امر كه مسلمانان اندك بودند و نسخ آن را با لزوم جهاد و پيكار با دو مرد كه تخفيفي بود درباره مؤمنان ، به عنوان مثال مطرح فرموده است .)


- به من بگوئيد ببينم حكم قاضيان خود را در اينكه نفقه زن را بر شوهر واجب مي دانند، اما شوهر مي گويد من زاهد هستم و چيزي ندارم ، حكم عادلانه مي دانيد يا ظالمانه ؟ اگر آن قضاوت را، قضاوت جور بدانيد و حكمشان را هم حكمي ظالمانه تلقي كنيد، مردم خود شما را ظالم و ستمگر مي شناسند و اگر آن قضات را جائر ندانيد و حكمشان را عادلانه بدانيد، حرف خود را نقض كرده ايد كه هر انساني لازم است هزينه زندگي خود و خانواده اش را داشته باشد. و همچنين اين قضاوت وصيت و احسان انسان را در بيش از يك سوم مالش مردود مي دانند.


- به من بگوئيد ببينم اگر مردم ، زاهد پيشه باشند به آن معني كه شما مي پنداريد، پس اين همه كفاره ها، نذورات و زكات طلا و نقره و خرما و كشمش و ديگر چيزهائي را كه به عنوان زكات واجب مي شود، مانند شتر، گاو و گوسفند چه كساني بگيرند؟ (مگر نه اين است كه برداشت شما از زهد آن است كه انسان گرسنه بماند و برهنه و كثيف زندگي كند؟) چون به نظر شما، هيچكس نمي تواند مال دنيا را براي خود داشته باشد و هر چند كه خود نيازمند و فقير باشد، بايد آنرا به ديگري دهد.
- پس چه مسلك بدي داريد شما! و چقدر نسبت به قرآن و سنت و احاديث رسول خدا كه مورد تصديق قرآنند اما شما روي ندانم كاري آنها را مردود مي دانيد، جاهليد! شما در آيه هاي غريب قرآن و در ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و امر و نهي آن دقت نمي كنيد و به آنها توجه نداريد.


- به من بگوئيد ببينم سليمان بن داود را چگونه مي شناسيد؟ او از خدا براي خود سلطنت خواست ؛ سلطنتي كه پس از او شايسته براي هيچكس نباشد. (11)


و خداوند هم به او چنين حكومت و سلطنتي را داد و او حق مي گفت و به حقيقت عمل مي كرد و ما مي بينيم خداوند اين تقاضا و اين زندگي را براي او عيب نگرفت و براي هيچ مؤمني هم آن را عيب و ننگ نمي داند. قبل از سليمان ، پدر او داود را در نظر بگيريد كه چه حكومت ، قدرت و سلطنت محكمي داشت . و همچنين يوسف كه به پادشاه مصر گفت : مرا خزانه دار خود قرار بده كه من مردي امين و دانا هستم . و قدرت او چنان گسترش يافت كه تمام كشور مصر را تا سرزمين يمن فرا گرفت و همه در سالهاي خشكي و قحطي ، از او طعام مي گرفتند. او نيز حق مي گفت و حق عمل مي كرد و كسي را نمي شناسيم كه اين زندگي را براي او ننگ و عار بداند.


پس اي مدعيان زهد و تصوف ! از آداب الهي و اصول تربيتي خدائي درباره مؤمنان ، ادب آموزيد و به امر و نهي خدا بسنده كنيد و امور مشتبه را رها نمائيد و علم چيزي را كه نمي دانيد به اهل آن واگذاريد كه در پيشگاه خدا تبارك و تعالي معذور خواهيد بود و پاداش هم خواهيد برد و درصدد دانستن ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن باشيد و حلال را از حرام بازشناسيد كه آن ، شما را به خداوند نزديكتر مي كند و شما را از جهل و ناداني دور مي سازد و جهالت را به اهل آن واگذاريد كه جاهل در جهان كم نيست . اين اهل علم و دانشند كه اندكند و خداوند فرمود: <فَوقَ كلّ ذِي علمٍ عَليٌم >. (12)

پاورقي

1 كافي ، ج 5 ص 65

2 معلوم مي شود اينان يكبار هم جلوتر نزد امام آمده ، ولي قادر به سخن و بحث نشده بوده اند.

3 الحشر 10

4 الدهر 8

5 گواينكه هميشه افرادي پر مدعا و بي ادب وجود دارند كه پا از گليم خود فراتر مي گذارند و نسبت به بزرگان دين اسائه ادب مي كنند و ندانسته به آنان خرده مي گيرند و كاتوليك تر از پاپ مي شوند.

6 يعني انسان با وجود فقر و مسكنت خود و خانواده اش ، ديگران را مقدم بدارد و هزينه زندگي خود و]؛< خانواده را به آنها ببخشد و خود گرسنه بماند.

7 الفرقان 67

8 الانعام 141الاعراف 31

9 بني اسرائيل 31

10 مؤلف در اينجا قسمتي از حديث را حذف كرده است . مراجعه كنيد به فروع كافي ، ج 5 ص 68

11 <وهَب لي مُلكاً لا يَنبغي لاِ حدٍ من بَعدي ...> (ص 36.

12 يوسف 38

صفحاتي از زندگاني امام جعفر صادق(ع) ، مظفر ص 286 - 300