بازگشت

مناظره پيرامون افضليت پيامبر اسلام(ص)


امام ابوعبدالله (ع ) بياناتي قاطع و حجتهائي رسا دارد كه طي آنها حق را آشكار ساخته و عذر طرف را بريده است و ما در اينجا قسمتهائي از آنها را كه در واقع گوشه ديگري از حيات علمي امام است و مملو از عبرتها و پندها مي باشد و هيچ مسلماني از دانستن آنها بي نياز نيست، مي آوريم .
ابوخنيس كوفي مي گويد: در مجلس امام صادق (ع ) حضور داشتم . عده اي از مسيحيان هم در آنجا بودند . آنان مدعي بودند كه موسي و عيسي عليهما السلام و محمد (ص ) در فضيلت برابرند، چون هر سه داراي شريعت و كتاب آسماني بوده اند.
امام صادق (ع ) فرمود: حضرت محمد (ص ) با فضيلت تر و داناتر است و خداوند آنقدر كه به او علم و دانش داده ، به ديگران نداده است .
آيا در اين مورد آيه اي از قرآن مي توانيد ارائه دهيد؟ بلي ، خداوند مي فرمايد:
(1)<و كتبنا له في الالواح من كل شيء موعظة> (براي او در لوحها راجع به همه چيز اندرزي نوشتيم .)
و درباره عيسي (ع ) مي فرمايد:
(2)<ولاءُ بيّنَ لكم بعض الّذي تختلفون فيه > (من بايد براي آنان برخي از آنچه را كه در آن اختلاف دارند توضيح دهم ).و در حق حضرت محمد مصطفي (ص ) فرمود:
(3)<و جِئنا بك شهيداً علي هولاء و نَزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلِّ شي ء> (تو را بر اينان گواه آورديم و بر تو كتاب فرو فرستاديم كه بيان و توضيح همه چيز است ).
و همچنين فرمود:
(4)<ليعلم ان قد ابلغوا رسالاتِ ربّهم وأحاط بما لديهم و أحصي كلَّ شيءٍ عدداً > (تا بداند كه آنان رسالتها و پيامهاي پروردگارشان را رساندند و او آمار و رقم همه چيز را دارد.) به خدا سوگند او از موسي و عيسي داناتر و با فضيلت تر بوده و اگر آنان در اينجا حاضر مي بودند و سؤالاتي از من مي كردند پاسخ مي دادم ; اما من هم سؤالاتي مي كردم كه آنان نمي توانستند ، پاسخگو باشند.
(5) پس از آنكه اميرالمؤمنين (ع ) دروازه دانش رسول خدا مي باشد و فرزندان او هم وارث علوم و دانشهاي اويند. پس امامان جملگي داناترين مردمند و از همه ـ اعم از پيامبران پيشين و ديگران ـ افضل و داناتر.

پاورقي

1 الاعراف 145

2 الزخرف 63

3 النحل 89

4 الجن 28

5 بحار الانوار، ج 10 ص 215 استدلال امام چنين است كه پيامبر اسلام افضل و اعلم از موسي و عيسي و همه پيامبران پيشين بوده و چون ما نيز وارث علوم و دانشهاي او هستيم پس ما نيز از آن انبيا و رسولان اعلم وافضليم .



صفحاتي از زندگاني امام جعفر صادق(ع) ، مظفر

ص 286 - 300