بازگشت

زشتي مزاحمت


مرحوم شيخ حر عاملي در كتاب شريف خود آورده است:

عبدالرّحمن بن حجّاج - كه يكي از راويان حديث از امام صادق عليه السلام است - حكايت نمود، كه آن حضرت فرمود:

در ايّام حجّ، اطراف كعبه الهي طواف مي كردم و سفيان ثوري نيز در نزديكي من طواف انجام مي داد، از من پرسيد: آيا پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، هنگامي كه در طواف كعبه، مقابل حجر الاسود مي رسيد، آن را إستلام مي نمود؟

من در پاسخ به او، اظهار داشتم: بلي، رسول خدا صلي الله عليه و آله حَجَرالاسود را در طواف واجب؛ و نيز در طواف مستحبّ إستلام و مسح مي نمود.

پس از آن، سفيان ثوري مقداري از من كناره گرفت، و من چون در طواف نزديك حجرالاسود رسيدم، آهسته به راه خود ادامه دادم و آن را إستلام نكردم.

سفيان دو مرتبه به من نزديك شد و گفت: مگر نگفتي رسول اللّه در طواف خود حجرالاسود را مي بوسيد و إستلام مي كرد؟

جواب دادم: بلي.

پرسيد: پس چرا از كنار آن عبور كردي و آن را إستلام ننمودي؟!

در جواب گفتم: مردم حقّ حضرت رسول صلي الله عليه و آله را رعايت مي كردند؛ و چون پيامبر خدا به حجرالاسود مي رسيد مردم برايش راه مي گشودند و آن حضرت به راحتي آن را إستلام مي نمود.

ولي چون مردم حق مرا نمي شناسند و رعايت نمي كنند، دوست ندارم براي آن كه إستلام حَجَر كنم و آن را ببوسم، بر جمعيّت فشار آورم و افراد را اذيّت كنم. [1] .


پاورقي

[1] وسائل الشّيعة: ج 13، ص 325، ح 3 و 8 اين داستان درس بزرگي به انسان مي آموزد كه بايد روي آن فكر شود و مورد عمل قرار گيرد.