بازگشت

سبب عذاب مظلوم


حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:

هيچ گاه دو مرد با حالت قهر از يكديگر جدا نشوند، مگر اين كه يكي از آن دو سزاوار بيزاري (خدا و رسولش از او) و لعنت باشد و چه بسا كه هر دوي آنها سزاوار اين امر باشند.

معتب عرض كرد: خدا مرا فدايتان گرداند ، ظالم درست (مستحق اين كيفر است) اما مظلوم چرا؟

حضرت فرمودند: براي آنكه برادرش را به آشتي با خود دعوت نمي كند و از سخن او چشم نمي پوشد. شنيدم پدرم فرمودند: هر گاه دو نفر با هم ستيزه كردند و يكي از آن دو بر ديگري چيره آمد، بايد آن كه در حق او ستم شده نزد آن ديگري



[ صفحه 318]



برود و به او بگويد: اي برادر، ستمكار (و مقصر) من هستم تا قهر و جدايي ميان او و رفيقش برطرف شود؛ زيرا خداوند تبارك و تعالي داوري عادل است و حق ستمديده را از ستمگر مي ستاند. [1] .


پاورقي

[1] كافي: 2 / 344 / 1، ميزان الحكمه: ج 13، ح 21093.


التواصي بالحق


تأويل الآيات الظاهرة 818: قال محمد بن العباس - رحمةالله -: حدثنا محمد بن القاسم بن سلمة، عن جعفر بن عبدالله المحمدي، عن أبي صالح الحسن بن إسماعيل، عن عمران بن عبدالله المشرقاني، عن عبدالله بن عبيد،....

عن محمد بن علي، عن أبي عبدالله عليه السلام في قوله عزوجل: (إلا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) قال:

استثني الله سبحانه أهل صفوته من خلقه حيث قال: (إن الإنسان لفي خسر (2) إلا الذين ءامنوا) بولاية أميرالمؤمنين عليه السلام (و عملوا الصالحات) أي أدوا الفرائض (و تواصوا بالحق) أي بالولاية (و تواصوا بالصبر) [1] أي وصوا ذراريهم و من خلفوا من بعدهم بها، و بالصبر عليها.


پاورقي

[1] سورة العصر، الآيتان، 3 - 2.


احذر عاقبة الكذب


المحاسن 118، ب 59، آخر ح 125: في رواية أبي بصير قال: سمعت أباعبدالله عليه السلام يقول:...

ان العبد ليكذب حتي يكتب من الكذابين فاذا كذب قال الله عزوجل كذب و فجر.


الكبد الجائعة


[المحاسن 390 ب 1 ح 22: أحمد بن محمد بن خالد البرقي، عن عثمان بن عيسي، عن سماعة، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...].

من أشبع كبدا جائعة وجبت له الجنة.


العطاس أمان


مكارم الأخلاق 355: روي أبوبصير، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...

كثرة العطاس يأمن صاحبها من خمسة أشياء: أولها الجذام، و الثاني الريح الخبيثة التي تنزل في الرأس و الوجه، و الثالث يأمن نزول الماء في العين، و الرابع يأمن من شدة الخياشيم، و الخامس يأمن من خروج الشعر في العين.

قال: و ان أحببت أن يقل عطاسك فاستعط بدهن المرزنجوش.

قلت: مقدار كم؟

قال: مقدار دانق [1] .

قال: ففعلت ذلك خمسة أيام فذهب عني.


پاورقي

[1] الدانق: سدس الدرهم.


چرا خون و شراب و مردار و گوشت خوك حرام شد؟


مفضل بن عمر گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: فدايت شوم؛ خبر ده مرا چرا خدا خوردن خون و شراب و گوشت مردار، و گوشت خوك را تحريم كرد؟

حضرت فرمود: خداوند متعال چيزي را بر بندگانش حرام و يا حلال نكرده است به خاطر آنكه به چيزي كه حرام كرده است علاقه و رغبت داشته باشد، و يا چيزي را كه حلال نموده كراهت داشته باشد، ولي خداوند عزوجل مخلوقات خود را آفريد و دانست كه چه چيزي براي بقا و قوام بدنشان مفيد و مصلح مي باشد و لذا آن را برايشان (از راه لطف و كرم و به خاطر رعايت مصلحتشان) حلال نمود.

و دانست چه چيزي براي آنها مضر است و لذا از آن نهي نمود و تحريم كرد.

سپس براي كسي ناچار و مضطر است به مقدار همان مدت اضطرار و ناچاري، و در حد نياز بدنشان مجاز نموده نه بيشتر.

سپس فرمود: اما مردار؛ بدين جهت تحريم شده است چون كسي مدام از آن نمي خورد مگر اينكه بدنش ضعيف و نحيف مي شود، و نيروي آن از بين مي رود، و نسل او قطع خواهد شد، و كسي كه گوشت مردار مي خورد مبتلا به مرگ فجأة و ناگهاني خواهد شد.

و اما خون؛ بدين جهت تحريم شده است چون موجب پيدايش آب زرد و فساد بوي دهن، و بداخلاقي درندگي (يا زشت شدن بشره ي چهره) و سنگدلي، و كمي رأفت و رحمت مي شود تا جايي كه باكي نخواهد داشت كه فرزند يا پدر و مادر



[ صفحه 430]



خود را بكشد، و دوستش و رفيقش از خطر او در امان نباشند.

و اما تحريم گوشت خوك؛ براي اين جهت است كه خداي تبارك و تعالي قومي را به صورتهاي گوناگون مسخ نمود شبيه خوك و خرس و ميمون سپس از خوردن چيزي كه مسخ شده است و همچنين نسل آن نهي نمود، تا مردم از آن استفاده نكنند، و عقوبت آن را دست كم نگيرند.

و اما شراب؛ پس آن را به علت فساد و تأثيري كه دارد حرام نمود و فرمود: كسي كه مدام شراب بخورد گرفتار رعشه مي شود، و نور چهره اش را از بين مي برد، و مردانگي او را منهدم مي سازد، و او را جسارت مي دهد تا بر محرمهاي خود تعدي كند، و از ريختن خونها، و ارتكاب زنا باكي نداشته باشد، و هرگاه شخص مست شد خوف اين مي رود كه به محارم خود حمله ور شود و با او زنا كند بدون اينكه بفهمد چه مي كند.

و شراب به كسي كه آن را مي خورد چيزي نمي دهد مگر همه ي شرها را. [1] .


پاورقي

[1] فروع الكافي: ج 6 ص 249، بحارالأنوار: ج 62 ص 134 ح 2.


جابر المكفوف


جابر المكفوف، الكوفي.

محدث إمامي حسن الحديث، ممدوح. روي عنه العباس بن عامر.

المراجع:

رجال الطوسي 163. تنقيح المقال 1: 201. رجال البرقي 44. معجم رجال الحديث 4: 27. المناقب 4: 281. جامع الرواة 1: 144. رجال الحلي 35. رجال ابن داود 61. معجم الثقات 261. نقد الرجال 65. رجال الكشي 335. أعيان الشيعة 4: 50. منتهي المقال 72. العندبيل 1: 89. منهج المقال 78. التحرير الطاووسي 69. وسائل الشيعة 20: 151. إتقان المقال 169. الوجيزة للمجلسي 29. رجال الأنصاري 51. لسان الميزان 2: 86 وفيه جابر بن أعصم المكفوف.


عبد الله بن أمية السكوني


عبد الله بن أمية السكوني، الكوفي.

إمامي.

المراجع:

رجال الطوسي 226. تنقيح المقال 2: 168. خاتمة المستدرك 819. معجم رجال الحديث 10: 115. نقد الرجال 194. جامع الرواة 1: 472. مجمع الرجال 3: 265. منتهي المقال 180. منهج المقال 199.


مسعدة بن اليسع


مسعدة بن اليسع بن قيس البصري، الباهلي، اليشكري، وقيل البكري.

محدث إمامي حسن الحال، وكان الإمام عليه السلام يحبه، ضعفه العامة وتركوا حديثه، وله كتاب. جاور مكة المكرمة زمنا طويلا. روي عنه هارون بن مسلم، وعيسي القطان المدايني، وعقبة بن مكرم وغيرهم.

المراجع:

رجال الطوسي 314. خاتمة المستدرك 849. معجم رجال الحديث 18: 134 و 140. تنقيح المقال 3: قسم الميم: 212. رجال النجاشي 295. معجم الثقات 359. فهرست الطوسي 167. رجال البرقي 38. معالم العلماء 123. نقد الرجال 343. جامع الرواة 2: 228. مجمع الرجال 6: 88. منتهي المقال 300. منهج المقال 333. إتقان المقال 235.



[ صفحه 244]



لسان الميزان 6: 23. ميزان الاعتدال 4: 98. المجروحين 3: 35. الضعفاء الكبير 4: 245. التاريخ الكبير 8: 26. الكامل في ضعفاء الرجال 6: 2386. الجرح والتعديل 4: 1: 370. المجموع في الضعفاء والمتروكين 372. المغني في الضعفاء 2: 654. الضعفاء والمتروكين لابن الجوزي 3: 116. الضعفاء والمتروكين للدارقطني 159.