بازگشت

جزاي كسي كه مردم از زبانش بترسند


حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:

هر كس كه مردم از زبانش بترسند، او در آتش است. [1] .



[ صفحه 290]




پاورقي

[1] كافي: 2 / 327 / 3، همان، همان، 156. بحار: 79 / 113 / 14، ميزان الحكمه: ج 9، ح 15688.


سعادة الحياة بالإمام


المحاسن 154، ب 22، ح 79: أحمد بن أبي عبدالله البرقي، عن ابن فضال، عن حماد بن عثمان، عن أبي اليسع عيسي بن السري قال: قال أبوعبدالله عليه السلام:....

إن الأرض لا تصلح إلا بالإمام، و من مات لا يعرف إمامه مات ميتة جاهلية، و أحوج ما يكون أحدكم إلي معرفته إذا بلغت نفسه هذه، - و أهوي بيده إلي صدره - يقول: لقد كنت علي أمر حسن.


حسبك نصرة الله


أمالي الصدوق 300، المجلس 58، ح 13: حدثنا الحسن بن ابراهيم بن ناتانه، عن علي بن ابراهيم، عن أبيه، عن محمد بن أبي عمير، عن أبي زياد الهندي، عن عبدالله بن بكير قال: قال الصادق جعفر بن محمد عليهم السلام:...

حسب المؤمن من الله نصرة أن يري عدوه يعمل بمعاصي الله عزوجل.


فوائد الصلة


[أصول الكافي 2 / 157 ح 31: محمد بن يحيي، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن اسحاق بن عمار قال: سمعت أباعبدالله عليه السلام يقول:...].

ان صلة الرحم و البر ليهونان الحساب، و يعصمان من الذنوب، فصلوا أرحامكم و بروا باخوانكم، و لو بحسن السلام و رد الجواب.


اكل الجرجير


مكارم الأخلاق 180، عن الصادق عليه السلام قال:...

أكل الجرجير بالليل يورث البرص.



[ صفحه 289]




آيا پيامبر در حجة الوداع هم عمره و هم حج به جا آورد؟


فضيل بن عياض گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: مردم در مورد حج پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - اختلاف نظر دارند، برخي مي گويند: پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - در حجة الوداع براي انجام حج از مدينه خارج شده، و برخي مي گويند: براي عمره خارج شد، و برخي مي گويند: حج قران نمود، و برخي مي گويند: خارج شد در حالي كه منتظر امر خدا بود.

حضرت فرمود: خداوند عزوجل مي دانست كه اين حج آخرين حج پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - است كه پس از آن ديگر حج نخواهد كرد، و لذا هر دوي اين عمل را براي او در يك سفر جمع نمود (يعني هم عمره و هم حج) تا اينكه براي امت آن حضرت سنت شود.

و هنگامي كه (در ابتداي ورود به مكه) دور خانه ي خدا طواف نمود و بين صفا و مروه سعي كرد جبرئيل به او دستور داد تا آن را عمره حساب كند مگر آنان كه با خود هدي (يعني شتري براي قرباني) آورده اند كه وظيفه آنها اين است كه احرام خود را نگه دارند تا زماني كه هدي (قرباني) خود را به مني ببرند چون خدا فرمود: (حتي يبلغ الهدي محله) [1] «تا قرباني به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)».

و بدين طريق عمره و حج هر دو براي ايشان جمع شد، و حضرت در ابتدا به سبك گذشته ي عرب خروج كرد، چون عرب جز حج را نمي شناختند (و عمره نداشتند)، و حضرت در اين زمينه منتظر امر خدا بود و مي فرمود: مردم به سبك همان دوران جاهليت خارج شوند (و رهسپار مكه شوند) مگر آن قسمت كه اسلام



[ صفحه 393]



آن را تغيير داد.

و چون عربها در ماههاي حج، عمره انجام نمي دادند لذا هنگامي كه پيامبر فرمود: اين كارها را عمره قرار دهيد، بر آنها گران آمد، زيرا آنها عمره را در ماههاي حج انجام نمي دادند، و اين كلام از ناحيه ي رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - زماني گفته شد كه پيامبر به آنها دستور داد حج را فسخ كنند، و فرمود: «من عمره را تا روز قيامت جزء حج قرار دادم و انگشتهاي دو دست خود را به علامت جمع بين اين دو عمل در هم انداخت و مراد حضرت اين بود كه در ماههاي حج اين چنين است نه در ماههاي ديگر.

عرض كردم: مگر مي شود به چيزي از احكام جاهليت عمل كرد؟

حضرت فرمود: مردم زمان جاهليت همه چيز را از دين حضرت ابراهيم - عليه السلام - ضايع كردند، مگر ختنه، و ازدواج، و حج، آنان اين چند مطلب را نگه داشتند، و ضايع نكردند. [2] .


پاورقي

[1] سوره ي بقره آيه ي 196.

[2] علل الشرايع: ج 3 ص 4، بحارالأنوار: ج 96 ص 90 ح 9.


بكار بن رجاء اليشكري


بكار بن رجاء اليشكري، الكوفي.

إمامي لم أقف علي تفاصيل أحواله.

المراجع:

رجال الطوسي 158. تنقيح المقال 1: 176. خاتمة المستدرك 786. معجم رجال الحديث 3: 337. جامع الرواة 1: 125. نقد الرجال 58. مجمع الرجال 1: 272. أعيان الشيعة 3: 588. منتهي المقال 66. العندبيل 1: 75. منهج المقال 70.


عبد الرحيم بن نصر بن عبد الرحمن البارقي


عبد الرحيم بن نصر بن عبد الرحمن البارقي، الكوفي.

إمامي.

المراجع:

رجال الطوسي 232. تنقيح المقال 2: 150. خاتمة المستدرك 817. معجم رجال الحديث 10: 10. نقد الرجال 187. جامع الرواة 1: 456. مجمع الرجال 4: 87. منتهي المقال 176. منهج المقال 193.


محمد بن يزيد بن أبي زياد (الهاشمي)


محمد بن يزيد بن أبي زياد الهاشمي وقيل الثقفي بالولاء، الكوفي، وقيل الفلسطيني. محدث حسن الحال. روي عنه معقل بن عبيد الله، وأبو بكر بن عياش، وعبد الرحمن بن رزين وغيرهم.

المراجع:

رجال الطوسي 304 وفيه: أسند عنه. تنقيح المقال 3: قسم الميم: 201. خاتمة المستدرك 848. معجم رجال الحديث 18: 47. نقد الرجال 339. جامع الرواة 2: 218. مجمع الرجال 6: 72. منتهي المقال 297. منهج المقال 329. الوجيزة 50. إتقان المقال 235. لسان الميزان 5: 432 و 7: 379. ميزان الاعتدال 4: 67. تهذيب التهذيب 9:



[ صفحه 222]



524. التاريخ الكبير 1: 260. خلاصة تذهيب الكمال 311. الضعفاء الكبير 4: 147. الجرح والتعديل 4: 1: 126. الكامل في ضعفاء الرجال 6: 2270. الضعفاء والمتروكين لابن الجوزي 3: 107. المغني في الضعفاء 2: 644.