حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:

دشنام گويي و بدزباني و دريدگي از (نشانه هاي) نفاق است. [1] .

بصائر الدرجات 225، الجزء 5، ب 3، ح 17: حدثنا أحمد بن محمد و أحمد بن إسحاق، عن القاسم بن يحيي، عن بعض أصحابنا، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:....

لما قبض رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هبط جبرئيل و معه الملائكة و الروح الذين كانوا يهبطون في ليلة القدر، قال: ففتح لأمير المؤمنين بصره فرآهم في منتهي السماوات إلي الأرض، يغسلون النبي معه، و يصلون معه عليه،



[ صفحه 452]



و يحفرون له، و الله ما حفر له غيرهم حتي إذا وضع في قبره، نزلوا مع من نزل، فوضعوه فتكلم و فتح لأمير المؤمنين سمعه فسمعه يوصيهم به فبكي، و سمعهم يقولون: لا نألوه جهدا، و إنما هو صاحبنا بعدك إلا أنه ليس يعايننا ببصره بعد مرتنا هذه، حتي إذا مات أميرالمؤمنين عليه السلام رأي الحسن و الحسين مثل ذلك الذي رأي، ورأيا النبي أيضا يعين الملائكة مثل الذي صنعوا بالنبي، حتي إذا مات الحسن رأي منه الحسين مثل ذلك، ورأي النبي و عليا يعينان الملائكة، حتي إذا مات الحسين رأي علي بن الحسين منه مثل ذلك، ورأي النبي و عليا و الحسن يعينون الملائكة، حتي إذا مات علي بن الحسين رأي محمد بن علي مثل ذلك، ورأي النبي و عليا و الحسن و الحسين يعينون الملائكة، حتي اذا مات محمد بن علي رأي جعفر مثل ذلك، و رأي النبي و عليا و الحسن و الحسين و علي بن الحسين يعينون الملائكة، حتي إذا مات جعفر رأي موسي منه مثل ذلك، هكذا يجري إلي آخرنا.

الزهد 30 - 29، ب 3، ح 73: محمد بن أبي عمير، عن علي بن الأخمشي، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...

ان حسن الخلق يذيب الخطيئة، كما تذيب الشمس الجليد، و ان سوء الخلق ليفسد العمل كما يفسد الخل العسل.



[ صفحه 259]

[الزهد 38 ب 5 ح 100: القاسم].

عن عبدالصمد بن هلال، عن رجل من أصحابنا قال: قلت لأبي عبدالله عليه السلام: ان آل فلان يبر بعضهم بعضا و يتواصلون. قال:

اذا ينمون و تنمو أموالهم، و لا يزالون في ذلك حتي يتقاطعوا فاذا فعلوا ذلك انكسر عنهم (انعكس خ ل).

المحاسن 526، ب 107، ح 758، و مكارم الأخلاق 183، و طب الأئمة 139: أحمد بن أبي عبدالله البرقي، عن السياري، عن القاسم بن عبدالرحمن الهاشمي، عمن أخبره، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...

كلوا الباذنجان فانه جيد للمرة السوداء.



[ صفحه 288]

1- عبدالكريم حلبي گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: چرا دست كشيدن به حجر اسود مستحب شد؟

حضرت فرمود: هنگامي كه خداوند از بني آدم ميثاق گرفت حجر را از بهشت خواست و به او فرمان داد كه ميثاق را ببلعد، و آن چنين كرد، و لذا شهادت مي دهد براي هر كس كه با اعتراف به حق نزد او بيايد.

عرض كردم: چرا و به چه علت سعي بين صفا و مروه جزو مناسك حج قرار داده شد؟

فرمود: چون ابليس (شيطان) در آن وادي در برابر حضرت ابراهيم - عليه السلام - آشكار شد و حضرت ابراهيم - عليه السلام - از او با سرعت دور شد (و فرار كرد) چون دوست نداشت با او سخن بگويد، و آنجا منازل شيطان بود.

عرض كردم: چرا تلبيه (و لبيك گفتن) جزو مناسك حج قرار داده شد؟



[ صفحه 390]



حضرت فرمود: چون خدا به ابراهيم - عليه السلام - فرمود: (و أذن في الناس بالحج) [1] «و مردم را دعوت عمومي به حج كن»، و حضرت ابراهيم بر فراز تپه اي ايستاد، و ندا داد و دستور حج كردن را به گوش همگان رسانيد و همه شنيدند، و از هر سو به او پاسخ دادند.

عرض كردم: چرا روز هشتم روز ترويه ناميده شده است؟

حضرت فرمود: چون در عرفات آب يافت نمي شود، و آنها آب را از مكه براي آنجا حمل مي كردند، و برخي به برخي ديگر مي گفتند: آب برداشتيد؟ لذا نامش روز ترويه - يعني روز آب برداري - ناميده شد. [2] .

2- حماد بن عثمان گويد: مردي بود در مكه - كه غلام يا از دوستان بني اميه - و نامش ابن ابو عوانه بود و عبا مي پوشيد، و هرگاه امام صادق - عليه السلام - يا يكي از شخصيتهاي اهل بيت - عليهم السلام - وارد مكه مي شد، او را آزار مي داد و براي او ايجاد مزاحمت مي كرد.

روزي كه امام صادق - عليه السلام - وارد مكه شده بود، و مشغول به طواف بود، خود را به امام رسانيد، و گفت: اي اباعبدالله؛ درباره ي استلام (و دست ماليدن به حجر اسود) چه مي گوئيد؟

حضرت فرمود: رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - دست به آن ماليد.

آن مرد گفت: نديدم شما دست به آن بماليد.

حضرت فرمود: مي ترسم ضعيفي را آزار بدهم يا اذيت بشود.

آن مرد گفت: تو مدعي شدي كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - به آن دست ماليد.

حضرت فرمود: بله، ولي رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - را هرگاه مي ديدند، حق او را مي شناختند، (و راه را براي او باز مي كردند) ولي حق من را



[ صفحه 391]



كسي نمي شناسد. [3] .

مردي به حضرت صادق - عليه السلام - عرض كرد: چرا تنها به اين دو ركن دست كشيده مي شود، و به آن دو دست كشيده نمي شود؟

حضرت فرمود: زيرا رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - فقط به اين دو دست كشيد و به آن دو دست نكشيد، پس كاري نكن كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - نكرد. [4] .

- توضيح: مراد از دو ركن كه پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به آن دست كشيد ركن يماني و حجر اسود است.

بشير الكناسي.

من حسان محدثي الامامية، محبا للأئمة عليهم السلام. روي عنه يحيي الحلبي.

المراجع:

معجم رجال الحديث 3: 332. أعيان الشيعة 3: 585. تنقيح المقال 1: 175. خاتمة المستدرك 785. جامع الرواة 1: 124. منتهي المقال. لسان الميزان 2: 40 وفيه الكتاني بدل الكناسي.

عبد الرحيم بن عتبة الهاشمي، وقيل الأزدي، اللهبي، أخو عبد الملك وعلي

اللهبيين. إمامي.

المراجع:

رجال الطوسي 264. تنقيح المقال 2: 150. خاتمة المستدرك 817. معجم رجال الحديث 10: 9. نقد الرجال 187. توضيح الاشتباه 198. جامع الرواة 1: 455. مجمع الرجال 4: 86. منتهي المقال 176. منهج المقال 193.

إمامي.

المراجع:

رجال الطوسي 307. معجم رجال الحديث 14: 299. خاتمة المستدرك 839. نقد الرجال 285. جامع الرواة 2: 57. مجمع الرجال 5: 124. منهج المقال 277.