بازگشت

عيسي بن علي


عده الشيخ في أصحاب الامام زين العابدين عليه السلام. [1] .


پاورقي

[1] رجال الطوسي.


جزاي نفرين كردن فرزند


حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:

هر مردي كه فرزند خود را نفرين كند، فقر برايش به ارث گذارد. [1] .


پاورقي

[1] بحار: 104 / 99 / 77، همان، همان، 16082.


اما غنائم بدون جنگ


اما آنچه كه بدون غلبه و قهر و جنگ و قشون كشي به دست مي آمد در جنگ هاي اوليه اسلام مهاجرين قريب صد نفر بودند كه در جنگ بني قريظه و بني النضير شركت داشتند و چون به مدينه رسيدند نصف غنائم خود را به انصار مدينه بخشيدند و نصف اموال خود را انفاق به آنها نمودند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله به انصار فرمود اگر بخواهيد مهاجرين و مجاهدين آنچه به دست آورده اند با اموال شما همه را بين شما تقسيم كنند و اگر بخواهيد اموال شما از آن خودتان و ما غنائم خود را با شما تقسيم مي كنيم!!

انصار گفتند اموال ما مخصوص خودمان باشد و غنائم هم بين همه تقسيم شود اين آيه نازل شد كه آنچه في ء است مخصوص خدا و رسول خدا مي باشد.

نوشته اند كه چون بني نضير از غلبه مسلمين جلاء وطن نمودند پنجاه زره و خود و 340 شتر از آنها به جا ماند و اموال و عقارشان همه في ء شد يعني مخصوص پيغمبر گرديد و آن حضرت به هر كس كه مي خواست هبه مي كرد و مي بخشيد و از بني نضير دو كس ايمان آوردند و مال و ملكشان را به خودشان برگردانيد و در باب في ء اين آيه نازل شد آنچه بازگردانيده و مخصوص نموده خداوند بر پيغمبرش از اموال و املاك بدون جنگ و قهر و غلبه كه هيچ كس و هيچ اسب و شتر و مركبي براي دريافت و جهاد آن پيش نرفته غير از پيغمبر كه شخصا بر شتر خود سوار بوده يا درازگوشي سوار بود و به سوي آنها رفت كه دعوت كند اين اموال مخصوص پيغمبر است و او به هر كه بخواهد بدهد مي تواند و در آيه بعد مي فرمايد آنچه از اين اموال باقي مانده مخصوص رسول خدا است و آنچه كه از اهل شهرها و ديه ها به غير جنگ گرفته مخصوص خدا و رسول است كه به هر كس بخواهد و صلاح بداند و به هر راه مصرف نمايد و پس از او مخصوص ائمه



[ صفحه 372]



معصومين است كه به همان روش عمل مي كنند و درويشان و بي چيزان و بينوايان و رهگذران و فرتوتان و تهي دستان كه به شهر خود نتوانند رفت.

از حضرت سجاد عليه السلام پرسيدند مراد از اين سه طايفه قربي - يتامي - مساكين - ابن السبيل كيستند؟

فرمود قراباتنا و ايتامنا و مساكنينا و ابناء سبيلنا كه از في ء هر چه باشد مخصوص اين طوايف است مبادا از اين محل في ء به اغنيا داده شده و آنچه خدا و رسول مي فرمايد آن را بگيريد و عمل كنيد و آنچه نهي مي كند پرهيز نمائيد تا رستگار شويد.

انصار كه گفتند به ما بدهيد و اموال ما مخصوص خود ما باشد پيغمبر فرمود منظور فقراء مهاجرين است كه از شهر و ديار خود به اميد خدا و به قصد فداكاري در راه دين خدا مهاجرت نموده اند و دين خدا را نصرت كرده اند و رسول الله را به صداقت ياري نموده اند و لذا غنائم مخصوص مهاجرين قريش است كه با پيغمبر به مدينه آمدند و حتي به عرب مهاجر هم اختصاص نداده اند بلكه به مهاجرين قريش اختصاص داده شده زيرا قريش و خاندان پيغمبر بودند كه مهاجرت كردند.

معذلك پيغمبر به همه آنها دعا كرد و از سهم خود به هر كس خواست هبه و اعطا فرمود و نفاق و دوئيت را با دادن خمس كه سهم خود و خدا بوده از بين آنها برطرف نموده فرمود فاولئك هم الصادقون لا الكاذبون سپس به انصار هم دعا كرد و آنها را از دوستان خود و مهاجرين معرفي فرموده و به آنها هم ايثار كرد و فرمود تا از غيظ و غضب آنها بكاهد و نسبت به مهاجرين بدبين و خشمناك نباشند.

مستحقين غنائم مهاجرين هستند كه آنها را در قرآن ثنا گفته اند بدين شرح كه در آيات 8 و 9 سوره حشر مي فرمايد - في ء مخصوص فقراء مهاجرين است آنان كه از ديار و وطن هجرت كرده و در راه خدا از مال و جان گذشته براي تحصيل رضاي خدا و طلب بهشت خدا و رسول را ياري نموده اند و در گفتار و كردار راستگو هستند آنگاه مي فرمايد:

في ء مخصوص كساني است كه در مدينه جا گرفتند و در ايمان به خدا و رسول پيش از مهاجران يعني فقراي انصار كه در مدينه بودند ايمان خود را استقرار دادند و بر مهاجرين سبقت گرفتند دوست مي دارند انصار هر كه را به سوي آنها هجرت كرد و در سينه هاي آنها از حقد و حسد و صفات مذمومه نيست و آنچه به آنها داده شده با مهاجرين مواسات مي كنند و ايثار



[ صفحه 373]



مي نمايند با آنكه خودشان نيازمندند و هر كس متحمل رنجي شود كه ديگران از آن بهره بردارند رستگار مي گردد.

پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود اي گروه انصار ميل داريد اموال بني نضير را ميان شما تقسيم كنم و طايفه مهاجرين بر قرار سابق خود در مساكن شما ساكن باشند يعني مهمان شما باشند اگر بخواهيد اين اموال را به مهاجرين دهم و آنها از منازل شما بيرون روند و به كار خود مشغول شوند - سعد بن معاذ گفت يا رسول الله ما ميل داريم اين اموال را به مهاجرين بدهي و همچنان هم در منزل ما و مهمان ما باشند كه هر سعادت و بركتي ما داريم از بركت وجود ايشان است رسول خدا در حق انصار دعا فرمود كه ايثار مي كنند و با آنكه حاجت دارند مهاجرين را بر خود مقدم مي دارند - سپس پيغمبر فرمود اين رستگارانند.

مسلمين صدر اسلام چنين با هم مواسات و ايثار مي كردند و دل هاي آنها پر از مهر و محبت بود و چون اين فضيلت و كمال را در خود مشاهده مي كردند سپاسگزاري مي نمودند و از شرك و كفر دوره جاهليت استغفار مي نمودند و پشيمان بودند و از خدا مي خواستند كه هيچ گونه غل و غشي در ايمان آنها نباشد و سبقت مي گرفتند در امور دين تا آنكه همه با هم برابر و برادر واقعي شدند و رسول خدا هم در اين حال بر آنها دعا كرد و عرض كرد و الذين جاؤا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤف رحيم اين دعا را وظيفه هر مسلماني قرار داد تا برادران سابقين خود را كه در راه استقرار دين و تحكيم مباني فضيلت سبقت مي كردند و تقاضاي صفا و كمال مي كردند خدا رحمت كند و اينان را به آنان ملحق سازد.

امام صادق عليه السلام فرمود پس از اين آيات رسول خدا صلي الله عليه و آله آنچه في ء بوده به مهاجرين قريش هر يك را به مقدار حاجتي كه داشتند داد و در اين تقسيم تخميس نبوده بلكه بالسويه بود و به غير از مهاجر چيزي نداد مگر به دو نفر از انصار به نام سهل بن حنيف [1] و سماك بن حرشه



[ صفحه 374]



مكني با بودجانه كه بسيار فقير بودند و هيچ نداشتند آنها را هم سهمي داد.

پيغمبر صلي الله عليه و آله از اموال بني قريظه و نضير كه بدون جنگ و خيل و ركاب به دست آورده بود به كسي نداد و يك قسمت اين اموال همان فدك بود كه در كتب فاطمه زهرا و غيره نقل نموده ايم.

اما خيبر - محلي بود كه سه روز تا مدينه فاصله داشت و اموال يهود در آنجا متمركز بود كه رسول خدا با قشون به طرف خيبر رفت و جنگ كردند و گرفتند و غنائم آن را هم مانند غنائم بدر تقسيم كردند و به نص آيه شريفه هفت سوره حشر في ء مخصوص خدا و رسول بود كه به شش قسمت مي شد.

بنابراين آنچه از غنائم با جنگ به دست مي آمد رسول خدا تقسيم مي كرد بين مجاهدين و مبارزين و آنچه بدون جنگ بود مخصوص رسول خدا و ذوي القربي بود.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام در احتجاجات خود براي مطالبه حق فرموده چه چيز باعث شد كه شما سنت پيغمبر را به هم زديد و سهم ما را از في ء نداديد و مخالفت با صريح آيات قرآن نموديد؟

حتي خمس شوش و جندي شاپور را هم كه آوردند عمر گفت آنها احتياج ندارند و عباس صرف نظر نكرد گفت اي عمر حق ما در اين غنائم است و ارث مادران است عمر گفت شما ارفاق كنيد و به مسلمين واگذاريد و همه را خودش گرفت عباس گفت والله ما صرف نظر نمي كنيم و راضي نيستيم تا خدا را ملاقات كنيم - عمر گفت از صدقات بعد به شما مي دهم!

اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود خداوند صدقات را به رسول خدا و اهل بيت او حرام كرده است و به جاي آن خمس را مخصوص رسول خود و خاندانش نموده - تا از سهام خمس صغير و كبير حاضر و غايب زن و مرد و همه خاندان پيغمبر صلي الله عليه و آله از آن بهره مند گردند كه آنها از خويشان و نزديكان رسول خدا هستند.

و سپاس و شكر نمود كه ما از بستگان نزديك پيغمبر صلي الله عليه و آله هستيم و رسول خدا خمس را جز به ما به كسي نداده است چه معونه و نفقات اهل بيت با او بوده و او اين محل را براي تأمين زندگي اهل بيت خود قرار داده است.

آنگاه امام صادق عليه السلام فرمود من سپاسگزارم كه از اين خاندان هستم و اين بود آنچه توضيح خواسته بودي راجع به خمس و سهم آل محمد از انفال و في ء و غيره و رسول خدا صلي الله عليه و آله هم اين عمل را به امر پروردگار نموده و عقل و خرد و علم و حجت هم ثابت نموده است.



[ صفحه 375]




پاورقي

[1] سهل بن حنيف بن واهب انصاري اوسي از اصحاب رسول الله بود كه در جنگ بدر حاضر بود او سال اول اسلام آورد و بت هاي قوم خود را شكست و آنها را دعوت به دين اسلام نمود - بت هاي شكسته را به زني فقير مسلمان داد كه وسيله سوخت طبخ غذاي خود قرار دهد و اميرالمؤمنين (ع) اين واقعه را در بيانات خود از روي قوت ايمان او و تعجب بيان فرمود - سهل شب عقبه هم در خدمت پيغمبر (ص) بود و بعد از اصحاب اميرالمؤمنين (ع) بود تا مرد.


شعر المرأة


جاء في كتاب الجواهر، باب الديات، المقصد الأول في ديات الأعضاء:



[ صفحه 337]



أن الامام الصادق عليه السلام سئل عن رجل وثب علي امرأة، فحلق رأسها؟ قال: يضرب ضربا موجعا، و يحبس في سجن المسلمين، حتي ينبت شعرها، فان نبت أخذ منه مهر نسائها، و ان لم ينبت أخذت منه الدية كاملة.



[ صفحه 338]




مراتب الوحي


بحارالأنوار 18 / 268، ح 30، عن أمالي الشيخ الطوسي: الحسين بن إبراهيم القزويني، عن محمد بن وهبان، عن أحمد بن إبراهيم بن أحمد، عن الحسن بن علي الزعفراني، عن البرقي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير....

عن هشام بن سالم عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قال بعض أصحابنا: أصلحك الله أكان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: قال جبرئيل، و هذا جبرئيل يأمرني، ثم يكون في حال أخري يغمي عليه؟ قال: فقال أبوعبدالله عليه السلام:

إنه إذا كان الوحي من الله إليه ليس بينهما جبرئيل أصابه ذلك لثقل الوحي من الله، و إذا كان بينهما جبرئيل لم يصبه ذلك فقال: قال لي جبرئيل، و هذا جبرئيل.


المداعبة من حسن الخلق


مكارم الأخلاق 21.

عن يونس الشيباني قال: قال لي أبوعبدالله عليه السلام:

كيف مداعبة بعضكم بعضا؟



[ صفحه 198]



قلت: قليلا.

قال: هلا تفعلوا، فان المداعبة من حسن الخلق، و انك لتدخل بها السرور علي أخيك، و لقد كان النبي صلي الله عليه و آله و سلم يداعب الرجل يريد به أن يسره.


النبي و معمر


[فروع الكافي 2 / 251 - 250، ح 9: علي بن ابراهيم، عن أبيه، و محمد بن اسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن ابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...].

الذي كان علي بدن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ناجية بن جندب الخزاعي الأسلمي، و الذي حلق رأس النبي صلي الله عليه و آله و سلم في حجته معمر بن عبدالله بن حراثة بن نصر بن عوف بن عويج بن عدي بن كعب.

قال: ولما كان في حجة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و هو يحلقه، قالت قريش: أي معمر أذن رسول الله في يدك و في يدك الموسي.

فقال معمر: و الله اني لأعده من الله فضلا عظيما علي.

قال: و كان معمر هو الذي يرحل لرسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.

فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: يا معمر ان الرجل الليلة لمسترخي.

فقال معمر: بأبي أنت و أمي لقد شددته كما كنت أشده، ولكن بعض من حسدني مكاني منك يا رسول الله أراد أن تستبدل بي.

فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: ما كنت لأفعل.



[ صفحه 184]




واجب الرعية


تحف العقول 319: قال عليه السلام:...

ثلاث خصال تجب للملوك علي أصحابهم و رعيتهم: الطاعة لهم، و النصيحة لهم في المغيب و المشهد، و الدعاء بالنصر و الصلاح.


آيا بعضي از ائمه از بعضي ديگر برتر هستند؟


مالك بن عطيه گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: آيا بعضي از ائمه از بعضي ديگر برتر هستند؟



[ صفحه 293]



حضرت فرمود: اما در حلال و حرام پس دانششان يكسان است، و آنها در غير اين مورد در علوم ديگر بر همديگر برتري دارند. [1] .


پاورقي

[1] بصائر الدرجات: 268، بحارالأنوار: ج 25 ص 360 ح 15.


حديث 350


جمعه

عليك بالمساكين فأشبعهم.

بيچارگان را درياب و آنان را سير كن.

كافي، ج 6، ص 299



[ صفحه 58]




اسماعيل بن الحر


محدث إمامي، صحب الإمام الكاظم عليه السلام أيضا.

روي عنه حماد بن عيسي. كان علي قيد الحياة قبل سنة 183.

المراجع:

رجال البرقي 49. العندبيل 1: 42. هداية المحدثين 19. معجم رجال الحديث 3: 129. جامع الرواة 1: 95. تنقيح المقال 1: 132. أعيان الشيعة 3: 318.


الصلت بن الحر الجعفي


الصلت بن الحر الجعفي.

من حسان محدثي الإمامية، وقيل من المجهولين، وله كتاب. روي عنه يحيي بن زكريا بن شيبان، وعبد الله بن الهيثم.

المراجع:

رجال الطوسي 220. تنقيح المقال 2: 102. رجال النجاشي 144. خاتمة المستدرك 813. معجم رجال الحديث 9: 139. نقد الرجال 173. جامع الرواة 1: 417. مجمع الرجال 3: 222. منهج المقال 184. إتقان المقال 197.


محمد بن أبي عمر الكوفي


محمد بن أبي عمر الكوفي.

إمامي.



[ صفحه 155]



المراجع:

رجال الطوسي 322. تنقيح المقال 2: قسم الميم: 61. خاتمة المستدرك 839 وفيه اسم أبيه أبي عمرو. معجم رجال الحديث 14: 278. جامع الرواة 2: 50. مجمع الرجال 5: 117. منهج المقال 275.