عبيدالله بن أبي الجعد
يقال له عبيد النخعي أخو سالم مولاهم كوفي عده الشيخ من أصحاب الامام زين العابدين عليه السلام [1] .
[ صفحه 313]
پاورقي
[1] رجال الطوسي.
كدام ثروت بهتر است؟
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
ثروتي كه تو را از ستم باز دارد، بهتر از فقري است كه تو را به گناه بكشاند. [1] .
[ صفحه 206]
پاورقي
[1] من لا يحضره الفقيه: 3 / 166 / 3614، ميزان الحكمه: ج 10، ح 16050.
معني اجاره
و اما معني الاجاره فعلي ما فسرنا من اجارة الانسان نفسه او ما يملكه من قبل ان يواجره الشي ء من غيره فهو يملك يمينه لانه لا يلي امر
[ صفحه 359]
نفسه و او ما يملك قبل ان يواجره ممن هو آجره و الوالي لا يملك من امور الناس شيئا الا بعد ما يلي امورهم و يملك توليتهم و كل من آجر نفسه او آجر ما يملك نفسه او يلي امره من كافر او مؤمن او ملك او سوقه علي ما فسرنا مما تجوز الاجارة فيه فحلال محلل فعله و كسبه. [1] .
فرمود معني اجاره بنابراين تفسير اجاره نفس است كه مانند اجاره ملك مي شود با اين تفاوت كه ملك سلطه و تصرف آن با مالك است ولي انسان در نفس خود سلطنت ندارد تا ملك وجود خود را براي بهره برداري ديگران به اختيار آنها بگذارد اين عمل خلاف عقل و نفس است.
در قاعده مالكيت انسان را تملك بر نفس ندادند بلكه گفته شد تمليك نفس كنند يعني نفس خود را از ارتكاب معاصي و هواها و تمايلات برحذر دارند و خودداري نمايند نه آنكه نفس خود را به دست استثمار به آن بسپارند كه با آن نفوس هر ناشايسته و خلاف عقل و شرعي مجري دارند.
اين نوع اجاره حرام است و هر دو مجير و مجار معاقب خواهند بود زيرا عليه مصالح آسماني قيام مي نمايند و اصل در زندگي اصلاح مفاسد اجتماعي بشر است نه ايجاد فساد و افساد.
پاورقي
[1] تحف العقول ص 335.
السارق للمرة الثالثة
اذا سرق للمرة الأولي تقطع يده اليمني، فان عاد ثانية تقطع رجله اليسري. فاذا سرق للمرة الثالثة حبس مؤبدا. (الجواهر و الوسائل)؛ و فصل القذف و السكر و السرقة و قطع الطريق من هذا الجزء، فقرة القطع.
[ صفحه 334]
النبي و أرض فدك
الخرائج و الجرائح 1 / 112، ح 187، روي عن أبي عبدالله عليه السلام:....
إن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خرج في غزاة فلما انصرف راجعا نزل في بعض الطريق فبينا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يطعم و الناس معه إذ أتاه جبرئيل فقال: يا محمد قم فاركب، فقام النبي صلي الله عليه و آله و سلم فركب، و جبرئيل معه، فطويت له الأرض كطي الثوب حتي انتهي إلي فدك، فلما سمع أهل فدك وقع الخيل ظنوا أن عدوهم قد جاءهم، فغلقوا أبواب المدينة، و دفعوا المفاتيح إلي عجوز لهم في بيت لهم خارج [من] المدينة و لحقوا برؤوس الجبال، فأتي جبرئيل العجوز حتي أخذ المفاتيح، ثم فتح أبواب المدينة، و دار النبي في بيوتها و قراها، فقال جبرئيل: يا محمد هذا ما خصك الله به و أعطاك
[ صفحه 335]
دون الناس، و هو قوله: (مآ أفاء الله علي رسوله من أهل القري فلله و للرسول و لذي القربي) [1] و ذلك في قوله: (فمآ أوجفتم عليه من خيل و لا ركاب ولكن الله يسلط رسله علي من يشآء) [2] و لم يغزوا المسلمون و لم يطؤوها ولكن الله أفاءها علي رسوله و طوف به جبرئيل في دورها و حيطانها، و غلق الباب و دفع المفاتيح إليه، فجعلها رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم في غلاف سيفه و هو معلق بالرحل، ثم ركب و طويت له الأرض كطي الثوب، فأتاهم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و هم علي مجالسهم لم يتفرقوا و لم يبرحوا.
فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم للناس: قد انتهيت إلي فدك و إني قد أفاءها الله علي، فغمز المنافقون بعضهم بعضا.
فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: هذه مفاتيح فدك، ثم أخرجها من غلاف سيفه، ثم ركب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و ركب معه الناس، فلما [دخل المدينة] دخل علي فاطمة فقال: يا بنية إن الله قد أفاء علي أبيك بفدك، و اختصه بها فهي لي خاصة دون المسلمين، أفعل بها ما أشاء، و أنه قد كان قد كان لأمك خديجة علي أبيك مهر، و أن أباك قد جلها لك بذلك و نحلتكها تكون لك ولولدك بعدك.
قال: فدعا بأديم عكاظي و دعا علي بن أبي طالب عليه السلام فقال: أكتب لفاطمة بفدك نحلة من رسول الله، فشهد علي ذلك علي بن أبي طالب، و مولي لرسول الله و أم أيمن، فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: إن أم أيمن امرأة من أهل الجنة، و جاء أهل فدك إلي النبي صلي الله عليه و آله و سلم فقاطعهم علي أربعة و عشرين ألف دينار في كل سنة.
[ صفحه 336]
پاورقي
[1] سورة الحشر، الآية: 7.
[2] سورة الحشر، الآية: 6.
تب الي الله
أصول الكافي 2 / 505 - 504، ح 5: علي بن ابراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن الحارث بن المغيرة، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...
كان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يستغفر الله عزوجل في كل يوم سبعين مرة، و يتوب الي الله عزوجل سبعين مرة.
قال: قلت: كان يقول: أستغفر الله و أتوب اليه؟
قال: كان يقول: أستغفر الله، أستغفر الله - سبعين مرة - و يقول: و أتوب الي الله و أتوب الي الله - سبعين مرة -.
[ صفحه 194]
نعم الأدام
[فروع الكافي 4 / 329، ح 1: الحسين بن محمد، عن معلي بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...].
دخل رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الي أم سلمة - رضي الله عنها - فقربت اليه كسرا، فقال: هل عندك أدام؟ فقالت: لا يا رسول الله ما عندي الا خل.
فقال صلي الله عليه و آله و سلم: نعم الأدام الخل، ما أفقر بيت فيه خل.
[ صفحه 181]
الأنبياء اذا حكموا
دعوات الراوندي 142، ح 363: قال الصادق عليه السلام:...
كان سليمان عليه السلام يطعم أضيافه اللحم بالحواري و عياله الخشكار [1] و يأكل هو الشعير غير منخول.
[ صفحه 215]
پاورقي
[1] الحواري: الخبز من لباب الدقيق منخولا، والخشكار: الخبز من الدقيق الذي لم ينخل.
دليل بر خروج امامت از اولاد امام حسن چيست؟
1- ابوعمرو زبيري گويد: به امام صادق - عليه السلام - گفتم: خبر ده مرا به چه دليل امامت از فرزندان امام حسن - عليه السلام - خارج شد و به فرزندان امام حسين - عليه السلام - اختصاص يافت؟
امام فرمود: هنگامي كه اجل امام حسين - عليه السلام - و آنچه خداوند متعال درباره ي او مقرر فرموده بود - فرا رسيد حضرت مجاز نبودند امامت را به فرزندان برادرشان برگردانند، و آنها را وصي خود قرار دهند، زيرا خداوند فرموده است: (و أولوا الأرحام بعضهم أولي ببعض في كتاب الله) [1] «صاحبان رحم در كتاب خدا بعضي از بعضي سزاوارترند».
پس فرزندانش نزديكتر بودند به او از فرزندان برادرش، و لذا سزاوارتر بودند از ديگري به امامت، بدين آيه امامت از فرزندان امام حسن - عليه السلام - خارج شد، و
[ صفحه 284]
در فرزندان حسين - عليه السلام - قرار گرفت، و اين حكم آيه كه امامت از آن آنها باشد تا روز قيامت است.
2- عبدالرحمان بن المثني هاشمي گويد: به امام صادق - عليه السلام - گفتم: فدايت شوم؛ به چه علت فرزندان حسين - عليه السلام - بر فرزندان حسن - عليه السلام - برتري پيدا كردند در حالي كه هر دو در يك خط حركت مي كنند.
حضرت فرمودند: گمان نمي كنم اين مطلب را قبول كنيد. همانا جبرئيل - عليه السلام - بر پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - فرود آمد در حالي كه هنوز حسين - عليه السلام - متولد نشده بود و به او گفت: فرزندي براي شما متولد خواهد شد كه امت تو او را پس از تو خواهند كشت.
حضرت فرمودند: اي جبرئيل؛ به چنين فرزندي نياز ندارم. پس جبرئيل سه بار اين مطلب را با پيامبر تكرار كرد.
سپس پيامبر علي - عليه السلام - را خواست و به او فرمود: جبرئيل از ناحيه ي خداي عزوجل به من خبر داد كه براي تو فرزندي متولد مي شود كه امتم او را پس از من خواهند كشت.
حضرت فرمود: نيازي به او ندارم يا رسول الله. پس حضرت رسول اين مطلب را سه بار به علي - عليه السلام - فرمود، سپس به او گفت: امامت و وراثت در او و در فرزندان او خواهد بود، و خزانه دار علم الهي خواهند بود.
سپس حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - براي فاطمه - سلام الله عليها - خبر فرستاد كه خداوند به تو بشارت مي دهد به فرزندي كه امت من او را پس از من خواهند كشت.
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - فرمود: پدرجان؛ نيازي به چنين فرزندي ندارم.
حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - سه بار اين مطلب را با فاطمه - سلام الله عليها - در ميان گذاشت، پس براي او خبر فرستاد: كه امامت و وراثت و خزانه داري علم الهي در آن فرزند و اولاد او خواهد بود.
[ صفحه 285]
حضرت فاطمه - سلام الله عليها - فرمود: اين پيشنهاد خداي عزوجل را قبول كردم.
سپس نطفه حسين - عليه السلام - منعقد و فاطمه - سلام الله عليها - باردار شد، و اين بارداري شش ماه طول انجاميد، سپس او را زائيد، و هيچ بچه شش ماهه اي زنده نماند جز حسين بن علي - عليه السلام - و عيسي بن مريم - عليه السلام -.
ام سلمه متكفل امور او شد، و رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - هر روز مي آمد نزد او و زبان شريف خود را در دهان حسين - عليه السلام - مي نهاد، و او زبان پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - را مي مكيد تا اينكه سيراب مي شد، و بدين طريق گوشت حسين - عليه السلام - از گوشت رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - روئيد، و هرگز نه از فاطمه شير خورد و نه از كسي ديگر.
وقتي خداوند تبارك و تعالي درباره ي او: (و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتي اذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنة قال رب أو زعني أن أشكر نعمتك التي أنعمت علي و علي والدي و أن أعمل صالحا ترضاه و أصلح لي في ذريتي) [2] «وضع حمل او و از شير گرفتن او سي ماه است چون توانائي اش رسيد و به چهل سالگي رسيد گفت: پروردگار من؛ در دل من بيانداز كه شكر نعمت تو كنم كه بر من و بر والدينم ارزاني داشتي و اينكه كار شايسته بكنم كه آن را بپسندي و شايستگي را در ذريه ي من قرار ده» نازل فرمود.
و اگر گفته بود: «ذريه مرا اصلاح كن» در اين صورت تمامي آنها ائمه مي شدند، و لكن اين چنين مخصوص كرد (و دعاي عام نكرد) [3] .
3- مفضل گويد: به امام صادق - عليه السلام - گفتم: مرا خبر ده درباره ي فرمايش خدا كه مي فرمايد: (و جعلها كلمة باقية في عقبه) [4] «قرار داد آن را كلمه ي باقيه در نسل او».
[ صفحه 286]
حضرت فرمود: مراد و مقصود امامت است كه خداوند آن را در فرزندان امام حسين - عليه السلام - تا روز قيامت قرار داد.
گفتم: اي فرزند رسول خدا؛ چرا امامت در فرزندان امام حسين - عليه السلام - قرار داده شد نه اولاد و فرزندان امام حسن مجتبي - عليه السلام -، در حالي كه هر دو اولاد رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - هستند، و هر دو نواده ي او و هر دو سيد جوانان اهل بهشتند؟
حضرت فرمود: موسي و هارون هر دو پيامبر مرسل بودند، و هر دو برادر، با اين حال خداوند پيامبري را در صلب (و فرزندان) هارون قرار داد نه موسي، و هيچ كس حق نداشت بگويد: چرا خدا چنين كرد؟
امامت خلافت و جانشيني از ناحيه ي خداست و كسي حق ندارد بگويد: چرا آن را در صلب امام حسين - عليه السلام - قرار داد نه در صلب امام حسن - عليه السلام -؟ زيرا خداوند در كارهايش حكيم است و از كارهايش هرگز سؤال نمي شود، بلكه او است كه از كارهاي مردم سؤال مي كند، و حق چنين كاري را دارد. [5] .
پاورقي
[1] تفسير العياشي: ج 2 ص 72، بحارالأنوار: ج 25 ص 253 ح 9.
[2] سوره ي احقاف آيه ي 15.
[3] علل الشرايع: 79، بحارالأنوار: ج 25 ص 254 ح 14.
[4] سوره ي زخرف آيه ي 28.
[5] اكمال الدين: 204، معاني الأخبار: 126، الخصال: ج 1 ص 146، بحارالأنوار: ج 25 ص 260 ح 25.
حديث 342
5 شنبه
تفكر ساعة خير من عبادة سنة.
لحظه اي فكر كردن، بهتر از يك سال عبادت كردن است.
بحار، ج 68، ص 327
اسماعيل بن بشار (البصري)
إسماعيل بن بشار، وقيل يسار البصري.
محدث إمامي. روي عنه أبان بن عثمان، ومعاوية بن عثمان، ومحمد بن علي القرشي وغيرهم.
المراجع:
رجال الطوسي 153. تنقيح المقال 1: 130. خاتمة المستدرك 781. معجم رجال الحديث 3: 95 و 114. جامع الرواة 1: 93. نقد الرجال 43. مجمع الرجال 1: 228. أعيان الشيعة 3: 314. توضيح الاشتباه 58. منتهي المقال 54. منهج المقال 55. تهذيب المقال 1: 375. لسان الميزان 1: 444.
[ صفحه 159]
صبيح القرشي (الكوفي)
صبيح القرشي، وقيل الغرشي، وقيل العرشي، وقيل العرسي، الكوفي.
[ صفحه 148]
من حسان محدثي الإمامية، وقيل من المجهولين.
المراجع:
رجال الطوسي 220 وفيه أسند عنه. تنقيح المقال 2: 97. خاتمة المستدرك 813. معجم رجال الحديث 9: 101. جامع الرواة 1: 411. مجمع الرجال 3: 211. منتهي المقال 164. منهج المقال 182. إتقان المقال 197 وفيه صبيح بن القرشي.
محمد بن أبي عمارة الكوفي
محمد بن أبي عمارة الكوفي.
إمامي.
المراجع:
رجال الطوسي 306. تنقيح المقال 2: قسم الميم: 61. خاتمة المستدرك 839. معجم رجال الحديث 14: 275. نقد الرجال 284. جامع الرواة 2: 50. مجمع الرجال 5: 116. منتهي المقال 253.