بازگشت

النص علي امامته


روي عن الفيض بن المختار قال: قلت لأبي عبدالله (عليه السلام):

خذ بيدي من النار، من لنا بعدك؟

فدخل عليه أبوابراهيم (عليه السلام) - و هو يومئذ غلام - فقال: هذا صاحبكم، فتمسك به [1] .

و عن معاذ بن كثير، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قلت له: أسأل الله الذي رزق أباك منك هذه المنزلة أن يرزقك من عقبك قبل الممات مثلها.

فقال: قد فعل الله ذلك.

قال: قلت: من هو - جعلت فداك -؟

فأشار الي العبد الصالح [2] و هو راقد فقال: هذا الراقد - و هو غلام - [3] .

و عن عبدالرحمن بن الحجاج - في حديث - قال: دخلت علي جعفر ابن محمد في منزله فاذا هو في بيت كذا - في داره، في مسجد له - و هو يدعو و علي يمينه موسي بن جعفر يؤمن علي دعائه.

فقلت له: جعلني الله فداك قد عرفت انقطاعي اليك و خدمتي لك، فمن ولي الناس بعدك؟

فقال: ان موسي قد لبس الدرع و ساوي عليه.

فقلت له: لا أحتاج بعد هذا الي شي ء [4] .



[ صفحه 710]



و عن المفضل بن عمر قال: ذكر أبوعبدالله (عليه السلام) أباالحسن (عليه السلام) - و هو يومئذ غلام - فقال: هذا المولود الذي لم يولد فينا مولود أعظم بركة علي شيعتنا منه.

ثم قال لي: لا تجفوا اسماعيل [5] [6] .

أقول: قوله (عليه السلام): «... لم يولد فينا مولود أعظم بركة...» لعله باعتبار كثرة نسله بالنسبة الي غيره من أئمة أهل البيت (عليهم السلام)، فقد جاء في بعض التواريخ ان أولاده و بناته تجاوزوا الستين، و قد انتشروا في البلاد الاسلامية و كانوا سببا لنشر الاسلام الصحيح المتمثل في مذهب أهل البيت (عليهم السلام) بشكل واسع في أرجاء المعمورة.

و الظاهر ان هذا الأمر لا يحدث لغيره (عليه السلام).

و لعل هناك بعض البركات التي كانت لوجوده (عليه السلام) و قد خفيت علينا أو أخفاها الظالمون والله العالم.

و عن ابراهيم الكرخي قال: دخلت علي أبي عبدالله جعفر بن محمد الصادق (عليهماالسلام) و اني لجالس عنده، اذ دخل أبوالحسن موسي بن جعفر (عليهماالسلام) و هو غلام، فقمت اليه فقبلته و جلست فقال أبوعبدالله (عليه السلام): يا ابراهيم أما انه صاحبك من بعدي، أما ليهلكن فيه أقوام، و يسعد فيه آخرون، فلعن الله قاتله و ضاعف علي روحه العذاب، أما ليخرجن الله من صلبه خير أهل الأرض في زمانه سمي



[ صفحه 711]



جده، و وارث علمه، و أحكامه و فضائله [و] معدن الامامة، و رأس الحكمة يقتله جبار بني فلان، بعد عجائب طريفة، حسدا له، و لكن الله (عزوجل) بالغ أمره، و لو كره المشركون، يخرج الله من صلبه تكلمة اثني عشر اماما مهديا، اختصهم الله بكرامته و أحلهم دار قدسه، المنتظر للثاني عشر منهم كالشاهر سيفه بين يدي رسول الله (صلي الله عليه و آله) يذب عنه.

قال: فدخل رجل من موالي بني امية فانقطع الكلام، فعدت الي أبي عبدالله (عليه السلام) احدي عشر مرة اريد منه أن يستتم الكلام، فما قدرت علي ذلك، فلما كان قابل السنة الثانية دخلت عليه و هو جالس فقال: يا ابراهيم هو المفرج للكرب عن شيعته، بعد ضنك شديد، و بلاء طويل و جزع و خوف، فطوبي لمن أدرك ذلك الزمان، حسبك يا ابراهيم.

قال ابراهيم: فما رجعت بشي ء أسر من هذا لقلبي، و لا أقر لعيني [7] .

و روي أن الامام موسي بن جعفر (عليه السلام) تكلم يوما بين يدي أبيه (عليه السلام) فأحسن، فقال له: يا بني الحمد لله الذي جعلك خلفا من الآباء، و سرورا من الأبناء، و عوضا عن الأصدقاء [8] .

أقول: النصوص المروية حول امامة الامام موسي بن جعفر (عليه السلام) كثيرة، و قد ذكرناها في موسوعة الامام الصادق (عليه السلام).


پاورقي

[1] الكافي: ج 1 ص 307 ح 1.

[2] من ألقاب الامام الكاظم (عليه السلام).

[3] الكافي: ج 1 ص 308 ح 2.

[4] الكافي: ج 1 ص 308 ح 3.

[5] «لا تجفوا اسماعيل» بالتخفيف من الجفاء نقيض الصلة، اي أنه و ان لم يكن اماما لكنه ابن امامكم، و لابد من اكرامه و احترامه و رعايته... (مرآة العقول).

[6] الكافي: ج 1 ص 309 ح 8.

[7] اكمال الدين: ص 334 ح 5. منه بحارالأنوار: ج 48 ص 15.

[8] عيون أخبار الرضا: ج 2 ص 127 ح 4. منه بحارالأنوار: ج 48 ص 24.


آمار مقتولين به دست حمزه سيد الشهدا


در منابع اهل سنت تعداد مقتولين به دست حمزه سيد الشهدا نُه نفر ذكر شده است كه در ميان اين عده، افرادي هستند مستقلا به وسيله آن حضرت و افراد ديگر به اشتراك او و حضرت علي، اميرمؤمنان (عليه السلام) به هلاكت رسيده اند و تنها در يك مورد از سعد بن وقاص به عنوان شريك آن بزرگوار ياد شده است.

لازم است قبل از بيان آمار و معرفي اين مقتولين به اين مطلب توجه شود كه بر



[ صفحه 345]



اساس دلايل تاريخي، اين تعداد بخشي از كساني هستند كه به وسيله حضرت حمزه به هلاكت رسيده اند نه همه آنها، ولي عدم ذكر همه مقتولين و يا اختلاف نظر در مورد آنان، همانند اختلاف نظر در آمار مقتولين به وسيله اميرمؤمنان (عليه السلام) كه بعضي از مورخان بيشترين كشته شدگان و بعضي ديگر تنها بيست و دو تن را از آنِ آن حضرت دانسته اند. با در نظر گرفتن حقايق موجود تاريخي چندان مهم نيست؛ زيرا اگر همه مقتولان دراين جنگ مشخص و منعكس مي گرديد نظر مورخان در مورد هر دو بزرگوار تغيير مي كرد. به هر حال با اينكه آمار دقيق از آن مقتولين به دست دو بزرگوار در دست نيست ولي دلائل مسلم تاريخي نقش اساسي آنها را در پيروزي جنگ بدر ثابت نموده است و در اين جنگ شكست دشمن در مرحله اول به دست اميرمؤمنان و سپس به دست حضرت حمزه آنگاه به دست ساير افراد سپاه توحيد به وقوع پيوسته است، آنهم نه همه افراد سپاه؛ زيرا طبق مضمون صريح قرآن تعدادي از صحابه از اول حركت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از مدينه، از اين برخورد ناخشنود و از ورود به صحنه جنگ شديداً مضطرب و نگران بودند. [1] و تاريخ هم گوياي اين واقعيت است كه بعضي از صحابه در ميدان جنگ يا نقشي نداشتند و يا داراي نقش كم رنگي بودند.


پاورقي

[1] انفال: 5.


سعيد بن الحارث


المدني، عده الشيخ من أصحاب الامام زين العابدين عليه السلام [1] .


پاورقي

[1] رجال الطوسي.


طلاقة الوجه


و أمر (ع) بمقابلة الناس بطلاقة الوجه و البشري بهم قال (ع): «البشر الحسن، و طلاقة الوجه مكسبة للمحبة، و قربة من الله، و عبوس الوجه، و سوء البشر مكسبة للمقت، و بعد من الله...» [1] .


پاورقي

[1] تحف العقول (ص 296).


تلافي نكنيد


حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:

هر كس (رفتار) شخص نابخرد (نسبت به خود) را با نابخردي تلافي كند به رفتاري كه (از جانب نابخرد) با او شده رضايت داده است؛ زيرا از نمونه ي او پيروي كرده است. [1] .


پاورقي

[1] كافي: 2 / 322 / 2، ميزان الحكمه: ج 11، ح 17758.


افلاك و عناصر


آن خداوند است كه آسمان را آفريده و ماه و خورشيد را به حركت انداخت و ستارگان فراواني اطراف او تبعيت آنها در فلك مي كردند



[ صفحه 464]



و شب و روز آفتاب و سايه سرما و گرما به وجود مي آورند و دائما در جريان و تحول و تطور و گردش هستند و به وسيله باد حرارت و برودت را و همچنين يبوست و رطوبت و خشكي را تعديل مي نمايد و با ابرها كه زير فرمان باد حركت مي كند باران مي بارد و به وسيله باران ارزاق عمومي مخلوق تأمين مي شود - علف - براي خوراك عمومي چهارپايان سبز مي شود آنها در مراتع چرا مي كنند گوشت پيدا مي كنند آدمي از آن تغذيه مي نمايد درخت ها رشد نموده ميوه مي دهد مايه عيش انسان مي گردد - حبوبات مي رويد باعث تنوع اغذيه آدميان مي شود انگور و زيتون - خرما. باغها را سرسبز مي سازد و از تمام ذرات و جودي آنها از ريشه و برگ و ساقه - غوره - ميوه رسيده و خشك شده آنها حتي از چوب خشك و ذغال و خاكستر آن مي توان استفاده كرد - گلها و رياحين با الوان و انواع گوناگون چه منظره زيبائي فرحبخش و روح افزا به وجود مي آورد از انعام و حيوانات اهلي و پشم و مو و برشان اثاث خانه و متاع زندگي فراهم مي كنند - با توجه اين نكات آنچه در زمين است يا خورنده است يا خورده شده آكل است يا مأكول و آنچه عقل مي فهماند اين است خالق تمام اين موجودات خداي يگانه است كه براي اشتهاي تمام معده را مهياي جذب و قبول غذا مي كند و رگها را براي گردش آن نرم و مهيا مي سازد و روده ها را براي حركت دادن فضولات آن آماده مي سازد و اگر خالق مأكول غير از خالق آكل بود باز اختلاف و فساد در علت مبقيه رخ مي داد و اختلالي در نظم عمومي به هم مي رسيد.

طبيب خوب فهميدم و يقين دارم كه تمام اين اوصاف از خالق مدبر حكيم است و گواهي مي دهم كه او يگانه و منزه و مستحق ستايش و عبادت است اما چيزي كه هنوز براي من حل نشده اين سمومي است كه قاتل آدميان و حيوانات است من شك دارم كه سموم را آيا خدا آفريده است يا نه و اگر نبود آيا بهتر نبود؟!

امام (ع) - آيا هنوز شك داري كه آنچه آفريده شده مخلوق خداوند است.

طبيب بلي ولي خداوند چيز بد و مضر را خلق نمي كند.

امام (ع) من باز هم به سبب همين هليله تو را به اين حقيقت هم راهنمائي مي كنم.

طبيب چگونه است.

امام (ع) آيا نباتي را مي شناسي كه براي خلق ضرر نداشته باشد؟

طبيب بلي.



[ صفحه 465]



امام (ع) كدام است

طبيب آنها كه طعامها و غذاي عمومي قرار مي گيرند.

امام (ع) آيا اگر رنگ و طعم اين غذاها عوض شود موجب درد و هيجان مرض مانند جذام و برص و سل و زردي و غيره نمي گردد.

طبيب آري تا تميز و لطيف و تازه و بي عيب است طعام خوبي است.

امام (ع) اين كه گفتي برخلاف گفته يك طبيب است زيرا وقتي غذا را خوردي در معده فعل و انفعال مي شود و كثرت خوراك و تأليف آن با هم موجب ناراحتي مي گردد نه اصل خوراك.

طبيب آري چنين است.

امام (ع) آيا نباتي را مي شناسي كه بي فايده باشد.

طبيب آري.

امام (ع) كدام است؟

طبيب نباتات مسموم كه سم داخل دوا مي كند و موجب امراضي كه فرمودي مي شود.

امام (ع) اكنون بگو بدانم - كدام نبات سمش بيشتر از تمام سموم است؟

طبيب ترياق است.

امام (ع) راست است ترياق سخت ترين سموم است اما مي داني براي مار گزيده عقرب زده و ساير هوام و موذيان جز ترياق دواي آن نيست؟ فقط ترياق است كه دفع فاسد با فسد مي كند.

طبيب صحيح است - سمهاي تلقيحي حيوانات كشنده را جز ترياق نمي شود دفع كرد.

امام (ع) بنابراين سم ها هم مخلوق خداوند است ولي ضرر آن در مقدار خوردن آن است هر كس بيش از حد معين بخورد مسموم مي شود و اين مسموميت ها در غذاهاي عادي هم كه بيشتر از مقدار معين مصرف شود ايجاد مي گردد.


چرا دشنام مي دهي


امام صادق عليه السلام با يكي از اصحاب كه هميشه ملازم آن حضرت بود به بازار رفتند براي غلام كفش بخرند داخل بازار غلام گم شده او هر چه به عقب نگاه كرد غلام را نديد - چند بار او را صدا زد جواب نشنيد - غلام در گوشه ي مشغول تماشا بود و سر خود را به عقب برنمي گرداند صداي خواجه خود را بشنود - تا آن معركه تمام شد غلام خود را رسانيد كه آن شخص ملازم امام با كمال خشونت گفت:

مادر فلان كجا بودي؟

تا اين جمله از دهان او خارج شد امام صادق عليه السلام با كمال تعجب دست بلند كرد فرمود اين چه سخني بود گفتي؟ سبحان الله چرا به مادرش دشنام دادي؟ من خيال مي كردم تو مردي متقي هستي و تملك نفس خود را داري امروز معلوم شد از ورع و تقوي دوري - ديگر همراه من مباش آن مرد ملازم عرض كرد يابن رسول الله اين غلام سندي است و مادرش هم اهل سند است مسلمان نيست.

امام ششم فرمود مي داني غير مسلمان هم آدابي در ازدواج دارد كه نمي شود آنها را حرام زاده گفت - فرمود استغفار كن و ديگر همراه من مباش و ديگر كسي نديد كه او همراه امام برود - اين ناسزا او را براي هميشه از ملازمت امام ششم جدا ساخت [1] .


پاورقي

[1] كافي ص 324 ج 2 وسائل ص 477 ج 2.


از وصاياي امام صادق


حضرت امام صادق عليه السلام وصاياي بسياري دارد به اكثر اصحاب و به تمام اولاد خود و احفاد و رجال خاندان خويش وصيت مي فرموده كه براي نمونه مختصري از آن نقل مي شود.


الفقهاء 08


بعد أن اتفقوا علي العمل بهاتين الروايتين و ما في معناهما، اختلفوا و أطالوا الكلام و الاختلاف في أن المراد هل هو خفاء الأذان و الجدران بحيث لابد من اجتماعهما معا، أو يكفي خفاء أحدهما، و لو افترض أن أحدهما كان أبعد مدي من الآخر فماذا نصنع؟ هل نأخذ بالقريب أو البعيد، أو نحتاط. و علي افتراض الأخذ بأحدهما هل نأخذ به مخيرين بدون الرجوع الي المرجحات، أو لابد من الترجيح، و علي افتراض عدم وجود المرجح فما هو العمل؟ و ذكروا هنا كلاما فيه علم و صناعة، كتقييد كل من المفهومين بمنطوق الآخر، و لكن لا فائدة كبيرة من ورائه.

و الذي نعتقده أن مراد الامام الأول و الأخير ان الانسان لا يصير مسافرا الا اذا بعد قليلا عن البلد، بحيث يعد في نظر الناس أنه ذهب و سافر، كما أن المسافر يصير حاضرا اذا دنا و قرب منه، و لذا يهنئونه بالعودة سالما متي أوشك علي الدخول و الوصول، و ان لم يدخل بعد، و قد عبر الامام عليه السلام عن هذا المدي القريب بخفاء الاذان تارة، و الجدران أخري علي سبيل التقريب و التسامح الذي يغتفر فيه التفاوت اليسير، فهما - اذن - علامتان علي هذا المدي، و ليسا من الأسباب الشرعية، و عليه يكتفي باحداهما، و لا يشترط اجتماعهما معا، و لا داعي للاحتياط و التحفظ.

و اذا شك في بلوغه الي حد الترخيص بقي علي ما كان من التمام و الامساك في الذهاب، و القصر و عدم الامساك في الاياب، عملا بالاستصحاب.



[ صفحه 267]




الزمان و المكان


يجوز القتال في زمان دون زمان، و في مكان دون مكان، أو المكان الذي لا



[ صفحه 256]



يجوز القتال فيه فهو المسجد الحرام الا اذا ابتدأ المعتدي بالقتال، قال تعالي: (و لا تقاتلوا عند المسجد الحرام حتي يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين). [1] و المكان الذي يجوز القتال فيه ابتداء للدعوة الي الاسلام هو ما عدا المسجد الحرام.

أما الزمان الذي لا يجوز القتال فيه الأشهر الحرم، و عددها أربعة: ذوالقعدة، و ذوالحجة، و المحرم، و رجب الا اذا ابتدأ المعتدي فيها بالقتال، فيجوز الدفاع حينئذ، قال تعالي: (فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم). [2] .

و في الآية 193 البقرة: (الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم) أي ان الذي يستحل قتالكم في الشهر الحرام استحلوا انتم أيضا قتاله في هذا الشهر قصاصا له علي اعتدائه. و يجوز القتال في غير هذه الأشهر.


پاورقي

[1] البقرة: 190.

[2] التوبة: 6.


اشتباه الموطوءة


قال الفقهاء: اذا وطئت غنمة، ثم دخلت في قطيع الغنم، و لم تعرف قسم



[ صفحه 380]



القطيع الي القسمين، ثم اجريت القرعة عليهما، فيسلم القسم الذي لم تخرج عليه القرعة، و تعاد القرعة ثانية علي القسم الذي وقعت، و هكذا تعاد القسمة و القرعة، حتي يبقي شاتان، فيقرع بينهما، و تذبح و تحرق الشاة التي عينتها القرعة، و استدلوا علي ذلك بروايات عن أهل البيت عليهم السلام منها أن الامام عليه السلام سئل عن رجل أتي علي قطيع غنم، فرأي الراعي ينزو علي شاة منها، فلما أبصره خلي سبيلها، فدخلت في الغنم.. فقال الامام عليه السلام: ان عرف الغنمة ذبحها و أحرقها، و ان لم يعرفها قسم الغنم نصفين، و ساهم بينهما - أي أقرع - فاذا وقع السهم علي أحد النصفين فقد نجا النصف، و لا يزال كذلك، حتي يبقي شاتان فيقرع بينهما، فأيتهما وقع السهم عليها ذبحت و احرقت، و نجا سائر الغنم.


نفقة الزوجة


تجب نفقة الزوجة علي زوجها، حتي ولو كانت غنية، اجماعا و نصا، و منه قوله تعالي: (و علي المولود له رزقهن و كسوتهن)، [1] و المولود له هو الزوج، و ضمير «هن» عائد الي الزوجات.

و قوله سبحانه: «الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من أموالهم). [2] .

و قال الامام الصادق عليه السلام: «حق المرأة علي زوجها أن يشبع بطنها، و يكسو جلدها، و ان جهلت غفر لها».


پاورقي

[1] البقرة: 232.

[2] النساء: 33.


سارق الاكفان


من حفر قبرا، و سرق كفن الميت أقيم عليه الحد، قال الامام الباقر أبوالامام جعفر الصادق عليهماالسلام: يقطع سارق الموتي كما يقطع سارق الأحياء.. و سئل عن رجل نبش امرأة فسلبها ثيابها، و نكحها؟ قال: ان حرمة الميت كحرمة الحي، تقطع يده، لنبشه، و سلبه الثياب، و يقام عليه الحد في الزنا، فان أحصن رجم، و ان لم يكن أحصن جلد مئة.


في يوم النيروز


بحارالأنوار 12 / 43، ح 35: أقول روي الشيخ أحمد بن فهد في المهذب و غيره بأسانيدهم عن المعلي بن خنيس، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:....

يوم النيروز هو اليوم الذي كسر فيه إبراهيم عليه السلام أصنام قومه.


الصراط المستقيم


تفسيرالعياشي 1 / 24، ح 26 - 25: عن داود بن فرقد، عن أبي عبدالله عليه السلام قال:...

(اهدنا الصراط المستقيم) يعني أميرالمؤمنين صلوات الله عليه.


لا تسألهم الأجرة


[عوالي اللآلي 4 / 71، ح 42: و روي عن الصادق عليه السلام أنه قال:...].

من احتاج الناس اليه ليفقههم في دينهم فيسألهم الأجرة كان حقيقا علي الله تعالي أن يدخله نار جهنم.


هؤلاء أصحاب جعفر


أصول الكافي 2 / 223-222، ح 5: محمد بن يحيي، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن سنان، عن عبدالأعلي قال: سمعت أبا عبدالله عليه السلام يقول:...

انه ليس من احتمال أمرنا التصديق له و القبول فقط، من احتمال أمرنا ستره، و صيانته من غير أهله، فأقرئهم السلام و قل لهم: رحم الله عبدا اجتر مودة الناس الي نفسه، حدثوهم بما يعرفون و استروا عنهم ما ينكرون.

ثم قال: والله ما الناصب لنا حربا بأشد علينا مؤؤنة من الناطق علينا بما نكره، فاذا عرفتم من عبد اذاعة فامشوا اليه وردوه عنها فان قبل منكم و الا فتحملوا عليه بمن يثقل عليه، و يسمع منه.

فان الرجل منكم يطلب الحاجة فيلطف فيها حتي تقضي له، فالطفوا في حاجتي كما تلطفون في حوائجكم، فان هو قبل منكم و الا فادفنوا كلامه تحت أقدامكم و لا تقولوا: انه يقول و يقول، فان ذلك يحمل علي



[ صفحه 192]



و عليكم، أما والله لو كنتم تقولون ما أقول لأقررت أنكم أصحابي، هذا أبوحنيفة له أصحاب، و هذا الحسن البصري له أصحاب، و أنا امرؤ من قريش قد ولدني رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و علمت كتاب الله، و فيه تبيان كل شي ء بدء الخلق و أمر السماء و أمر الأرض، و أمر الأولين و أمر الآخرين، و أمر ما كان و أمر ما يكون، كأني أنظر الي ذلك نصب عيني.


معني فرمايش خدا: «پس گروهي از شما كافريد و گروهي مؤمن» چيست؟


حسين بن نعيم صحاف گويد: از امام صادق - عليه السلام - درباره ي معني فرمايش خدا: (فمنكم كافر و منكم مؤمن) [1] «پس گروهي از شما كافريد و گروهي مؤمن» سؤال نمودم.



[ صفحه 246]



حضرت فرمود: خداوند عزوجل ايمان آنها را به وسيله ي محبت و موالات ما اهل بيت شناخت، و كفر ورزيدن ديگران به آن شناخت، روزي كه ميثاق و عهد و پيمان گرفت در حالي كه همه ي ذرات در صلب حضرت آدم صلوات الله عليه بودند.

و از او سؤال نمودم درباره ي فرمايش خدا: (أطيعوا الله و أطيعوا الرسول فان توليتم فانما علي رسولنا البلاغ المبين) [2] «اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را؛ و اگر روي گردان شويد، رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه اي ندارد».

حضرت فرمود: به خدا قسم؛ هلاك نشدند آنان كه قبل از شما بودند، و هلاك نمي شود تا زماني كه قائم ما قيام كند، مگر به خاطر اينكه ولايت ما را ترك نمودند، و حق ما را انكار كردند، و رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - از دنيا خارج نشد مگر پس از آنكه حق ما را بر تمامي افراد اين امت واجب و لازم كرد، و خداوند هر كس را كه بخواهد به سوي راه راست هدايت مي كند. [3] .


پاورقي

[1] سوره ي تغابن آيه ي 2.

[2] سوره ي تغابن آيه ي 12.

[3] اصول الكافي: ج 1 ص 426، بحارالأنوار: ج 23 ص 380 ح 68.


حديث 290


2 شنبه

التودد نصف العقل.

دوستي كردن با مردم، نيمي از خرد است.

بحار، ج 75، ص 208


ابو هارون إسحاق الجرجاني


أبو هارون إسحاق الجرجاني.

إمامي لم أوفق إلي معرفة أحواله.

المراجع:

رجال الطوسي 150 وفيه أسند عنه. معجم رجال الحديث 3: 30. جامع الرواة 1: 79. مجمع الرجال 1: 184. أعيان الشيعة 3: 267. خاتمة المستدرك 781. تنقيح المقال 1: 111. منتهي المقال 49. منهج المقال 51.


شعيب بن ميثم التمار (الأسدي)


شعيب بن ميثم التمار، الأسدي بالولاء، الكوفي.

إمامي.

المراجع:

رجال الطوسي 217. تنقيح المقال 2: 87. خاتمة المستدرك 811. معجم رجال الحديث 9: 33. رجال البرقي 29. نقد الرجال 168. توضيح الاشتباه 183. جامع الرواة 1: 401. مجمع الرجال 3: 193. منتهي المقال 161. تهذيب المقال 3: 209.


محمد بن عبد الله بن سهل


محدث ضعيف الحال.

المراجع:

رجال ابن داود 176 وفيه ينقل عن رجال الطوسي بأنه أسند عنه. تنقيح المقال 3: قسم الميم: 144. جامع الرواة 2: 142. المراجع المذكورة أعلاه تنقل اسمه عن رجال الطوسي والنسخة التي عندي خالية من ذكره. إتقان المقال 229.