بازگشت

مثل او زاده نشده!


يكي از فرهيختگان سده دوم هجري عبدالملكبن اعين، برادر زرارةبن اعين، راوي معروف است. متأسفانه با آنكه تعريف ها و توصيفات ارزندهاي از وي در لسان شريف امام صادق(ع) و انديشمندان شيعه و سني شده، ولي چهره وي بر برخي از رجاليون پوشيده مانده است. هرچند مقاله حاضر بحثي رجالي نيست اما تا اندازهاي زواياي گوناگون زندگي عبدالملك را بررسي نموده و به علل تضعيف وي از سوي پاره اي رجاليون اهل سنت اشاره كرده و به گونه اي نسبتا مفصل درباره (خاندان) اعين سخن ميگويد.




عبدالملك، برادر زراره، راوي معروف، از جمله اصحاب بزرگ حضرت صادق(ع) و از دودمان اعين بود. براي شناخت عبدالملك لازم است اندكي درباره اين خاندان معروف سخن بگوييم:


ويژگيها:




آلاعين بزرگترين خاندان علمي شيعي در شهر كوفه بود. بسياري از افراد اين (خاندان) از اصحاب ائمه و راويان بزرگ و فقها بوده اند و كمتر شخصيتي از آنان است كه ناقل حديث نباشد. راويان اعين بالغ بر شصت تن بوده اند.(1) علامه بحرالعلوم با ذكر اين نكته كه مدايح آلاعين فراوان است، در وجه تمايز آنان با ديگر خاندانهاي كوفه خصايص ذيل را عنوان كرده است: بزرگترين خاندان شيعي؛ عظيمالشأنترين آنها؛ عالمترين خاندان به طوري كه در ميانشان محدّث و فقيه و اديب و قاري فراوان بوده است؛ ديرپاي ترين آنها، چه نخستين افراد اين طايفه در عصر حضرت سجاد(ع) و آخرينشان در اوايل غيبت صغرا ميزيسته اند.




آلاعين علاوه بر ربودن گوي سبقت در ميادين دانش، در جنبه هاي سياسي نيز فعاليت داشتند، به طوري كه قرائن نشان ميدهد خواب خوش را از چشمان حكام اموي و عباسي ربودند. حجاجبن يوسف ثقفي، وقتي براي زمامداري به عراق آمد، نگراني خود را از اين دودمان ابراز نمود: «با وجود يك مرد از آلاعين، حكومت براي ما هموار نميشود.»


نژاد آلاعين




در اين كه اين خاندان از چه نژادي است، اختلاف وجود دارد. برخي ميگويند: جد آنان يعني سُنْسُنْ از قبيله غسّان از نژاد عرب بود، كه در صدر اسلام به روم رفت و در آنجا در مسلك راهبان درآمد. سُنْسُنْ فرزندي به نام اعين داشت. ظاهرا در جنگي كه ميان روم و مسلمانان صورت گرفت، اعين توسط مسلمانان اسير شد، آنگاه يك نفر از قبيله بنيشيبان او را خريداري كرد، سپس تربيت و فرزندخوانده اش نمود. پس از مدتي اعين در سايه تربيت پدرخوانده اش قرآن را حفظ كرد و در ادبيات عرب چيره دست شد. روزي پدرخوانده به او گفت: آيا ميخواهي از نظر نژادي تو را به قبيله خودم ملحق سازم؟ اعين نپذيرفت. زماني كه اعين بزرگ شد، سنسن از روم آمد و ملاقاتش كرد. عده اي با توجه به گزارشي گويند كه اعين از مردم خطه فارس بود. پس از ديدار اميرالمؤمنين(ع) به دست حضرت اسلام آورد. ميان راه با گروهي از بنيشيبان برخورد كرد. آنان پس از گرفتن پيمان «ولا» او را آزاد كردند.


اسامي خاندان




بر كساني كه از نسل اعين پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامي ذيل اطلاق گرديده است: آلاعين. شَيباني. به سبب ارتباطي كه ميان اعين و قبيله بنيشيبان ايجاد شد، او و خاندانش به اين قبيله منسوب شدند. زراري. زراري يعني منسوب به زارةبن اعين. نخستين بار اين نسبت در كلام امام هادي(ع) خطاب به يكي از نوادگان بكيربن اعين به نام محمدبن سليمان يا پدرش سليمانبن حسنبن جهمبن بكير، جد پدري ابوغالب ديده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعايت تقيه، نام اصليش را نبرد و او را به زراره، عالمترين شخصيت آلاعين منسوب ساخت تا تجليلي از مقام شامخ زراره شده باشد. امام در اين باره فرمود: زراري را خدا حفظ كند. از آن لحظه بر افراد اين خاندان، زراري اطلاق گرديد. بكريّون پيش از آن كه عنوان زراري بر آلاعين اطلاق گردد، به بكريون مشهور بودند.


فرزندان اعين




در تعداد فرزندان اعين اتفاق نظر وجود ندارد. برخي آنان را هشت تن بدين اسامي ميدانند: عبدالملك، حمران، زراره، بكير، عبدالرحمان، قعنب، مالك و مليك. بعضي به جاي دو نفر آخر، عبدالاعلي، عيسي، ضريس و سميع را ذكر كرده اند. عده اي به جاي عيسي و عبدالاعلي، موسي و مليك را ذكر نمودهاند.


فضيلتهاي عبدالملك




نخستين شيعه آلاعين




سنسن، جد عبدالملك راهب مسيحي بود. طبيعي بود اعين نيز مسيحي باشد. بر اثر جنگي كه ميان مسلمانان و روم رخ داد، اعين توسط مسلمانان اسير شد. سپس يك نفر از قبيله بني شيبان او را خريد و توسط او مسلمان شد. علامه شيخ محمد تستري گفته است اعين سني بود و به تبع او، فرزندانش سني بوده اند، سپس جمعي از آنان شيعه شدند. بنابراين ميتوان به نادرستي خبر علي بن سليمان، عموي پدري ابوغالب زراري مبني بر اينكه اعين از مردم خطه فارس بود كه به قصد زيارت اميرالمؤمنين(ع) و مسلمان شدن توسط او وطنش را ترك كرد،پي برد.




احتمال ديگر اين است كه اعين در آغاز شيعه و جزو دوستداران اميرالمؤمنين(ع) بود، ولي بعدا به واسطه فضاي خفقان آلودي كه خلفا به وجود آوردند، جزو كساني شد كه به حضرت پشت كرد و مذهب خود را عوض نمود. وقتي ازدواج كرد و داراي اولاد شد، آنان نيز به مسلك اهل تسنن گرايش پيدا كردند، ولي وقتي به رشد كافي رسيدند، بسياري از آنان حقيقت را دريافتند و در مسلك دوستداران و شيعيان اميرالمؤمنين(ع) درآمدند.




طبق برخي اخبار، نخستين شيعه آلاعين، عبدالملك بود. او توسط صالحبن ميثم رهنمون گشت، سپس برادرش حمران به دست ابوخالد كابلي در اين سلك درآمد. طبق گزارشي ديگر، نخستين فرزند اعين كه پيرو آلعلي عليهم السلام شد، امالاسود، خواهر عبدالملك بود. گويند ابوخالد كابلي در اين اقدام مؤثر بود.


جايگاه عبدالملك نزد امام صادق(ع)




برادر عبدالملك به نام زراره كه از فقهاي طراز اوّل شيعه در قرن دوم و سوم هجري بود گويد: امام صادق(ع) بعد از مرگ عبدالملك فرمود: «خداوندا! ما اهل بيت در نظر ابوضريس بهترين خلق تو بوديم. پس او را در روز قيامت در زمره محمد ـ كه صلوات تو به او باد ـ قرار ده!» سپس امام فرمود: آيا او را در خواب ديدهاي؟ عرض كردم: خير. امام فرمود: سبحانالله! مثل ابوضريس كجاست؛ مانند او هنوز به دنيا نيامده است!




ازدعاي فراوان امام صادق(ع) در حق وي و فرستادن رحمت بر او و درخواست از خداوند مبني بر قرار دادن عبدالملك در زمره آلمحمد(ص) در روز قيامت و اين كه فرمود: «مثل ابوضريس هنوز به دنيا نيامده است»، استفاده ميكنيم عبدالملك فردي موثق بود، بلكه در اعلا درجه وثاقت بود، زيرا صدور چنين مدايح و واكنشهايي توسط امام در حق كسي كه عادل و موثق و امين نيست، نامعقول ميباشد، زيرا ائمه اطهار عليهمالسلام اهل مبالغه و مغالطه نبودند.


مقصود امام از اينكه به طور مطلق فرمود: مثل عبدالملك هنوز زاده نشده است، مماثلت و مشابهت در ورع و تقوا و ديانت و صلاح است كه مورد نظر خدا و رسول و ائمه و ديگر بندگان برگزيده الهي است.




اگر امام(ع) مشابهت خاصي را در نظر داشت، حتما تصريح ميكرد و وجه شباهت را بيان ميفرمود. اين مطلب بر كساني كه داراي ذوق و سليقه درست و مستقيم هستند و لسان اهل بيت رحمت را ميفهمند، پوشيده نيست. اگر به اين سخنان، شهادت علماي بزرگ مبني بر مستقيم و پايدار بودن عبدالملك در دين و مذهب، و گواهي امام باقر(ع) را كه «عبدالملك از نجات يافتگان و سرپرست مردم و خزانه داران در وقت ظهور امام زمان(ع) است،» اضافه كنيم، ترديدي باقي نميماند كه او را در شمار شخصيت هاي عادل و موثق عنوان كنيم