بازگشت

شخصيت ممتاز علمي


شخصيت علمي امام صادق عليه السلام



در دوره امامت امام صادق عليه السلام مسلمانان بيش از پيش به علم و دانش روي آوردند و در بيشتر شهرهاي اسلام بويژه در مدينه، مكه، كوفه، بصره و ... مجالس درس و مناظره هاي علمي داير و از رونق خاصي برخوردار گرديد.



در اين زمان با استفاده از فرصت به دست آمده امام صادق عليه السلام توانست نهضت علمي فرهنگي پدرش امام باقر عليه السلام را ادامه داده و علوم و معارف اهل بيت را بيان كرده در همه جا منتشر كند. سفرهاي اجباري و اختياري امام به عراق و به شهرهاي حيره ، هاشميه و كوفه و برخورد با اربابان ديگر مذاهب فقهي و كلامي نقش بسزايي در معرفي علوم اهل بيت و گسترش آن در جامعه داشت.



آن حضرت با استفاده از فرصت به بازسازي و نوسازي فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شيفتگان مكتب حق از بصره، كوفه، واسط، يمن و نقاط مختلف به مدينه سرازير شدند و چون پروانگي دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق عليه السلام تجمع كردند. در دانشگاهي كه امام بوجود آورده بود شاگردان بزرگي همچون هشام بن حكم - محمد بن مسلم- ابان بن تغلب - هشام بن سالم - مومن الطاق - مفصل بن عمر - جابر بن حيان و... تربيت كرد كه هر يك از آنها شخصيتهاي بزرگ علمي و چهره هاي درخشاني بودند كه خدمات شاياني انجام دادند.



شاگردان دانشگاه امام منحصر به شيعيان نبوده بلكه پيروان اهل تسنن نيز از مكتب آن حضرت برخوردار مي شدند. بزرگان اهل سنت چون مالك بن انس، ابوحنيفه، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، ابن جريح، روح ابن قاسم و... ريزه خوار خوان دانش بيكران او بودند. شايد نتوان در تاريخ همانند مدرسه امام صادق مدرسهاي فكري يافت كه توانسته باشد نسلهاي متوالي را تحت تأثير خود قرار دهد واصول و افكار خود را بر آنها حاكم سازد و مردمي متمدّن و فرهيخته با موجوديّتي يگانه بنيان نهاده باشد. اشتباه است اگر بخواهيم دستاوردهاي اين مدرسه را فقط محدود به كساني كنيم كه در آن به تحصيل علم پرداخته باشند بلكه دستاوردهاي اين مدرسه در انديشههايي است كه درجامعه ايجاد كرد ودر مردان پرورش يافتهاي كه سيماي تاريخ را دگرگون ساختند و تمدّني را پديد آوردند كه تا قرن هايي دراز پايدار و پا برجا بود.



شمار كساني كه مستقيما از افكار و انديشههاياين دانشگاه سيراب شدهاند به چهار هزار تن ميرسيده است و زمانياهميت اين مسئله براي ما روشن ميشود كه بدانيم اين مدرسه در آگاهي بخشي به مردم مسلمان دوران خود و نيز مسلماناني كه تا امروز از پي آنها آمدهاند، نقش اول داشته و اينكه فرهنگ اصيل اسلامي تنها از اينچشمه فيّاض جريان گرفته است.

جز مكتب امام صادق هيچ مدرسه و مكتب فكري اسلامي باقي نماند كه از كيان و وحدت و اصالت خود در تمام ابعاد زندگي محافظت كند.



پيروان اين مكتب، به اين مدرسه و افكار آن كاملاً اعتماد داشتند و همين اعتماد بود كه آنان را به نگاهبانياز اين مكتب و چهره ويژه آن در طول قرنها وا ميداشت تا آنجا كه آنان رواياتي را كه در اين مدرسه ميشنيدند دهان به دهان بازگو ميكردند و اگرچيزي مينوشتند تا هنگامي كه از كساني كه اين روايات را از امام نقلميكردند اجازه مخصوص نميگرفتند، به نشر آنها همّت نميگماردند.



فرهنگ اسلامي، اعم از شيعي و سُني، بر پيشوايانمعاصر با امام صادقعليه السلام، همچون پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنّتكه مسلمانان تنها بر مذاهب آنان تمسّك كردهاند، تكيّه داشته استو دريابيم كه اكثر اين پيشوايان انديشههاي ديني خود را از اين مكتب بهره گرفتهاند تا آنجا كه ابن ابيالحديد ثابت كرده است كه علم مذاهبچهارگانه اهل سنّت در فقه، به امام صادق بازگشت ميكند و مورّخ مشهور، ابو نعيم اصفهاني در اين باره گفته است: شماري از تابعان از امامصادق روايت نقل كردهاند از جمله: يحيي بن سعيد انصاري، ايوبسختياني، ابان بن تغلب، ابو عمرو بن علاء و يزيد بن عبداللَّه بن هادو همچنين پيشوايان برجسته از او نقل حديث كردهاند. كساني همچون: مالك بن انس، شعبه حجاج، سفيان ثوري، ابن جريح، عبداللَّه بن عمر،روح بن قاسم، سفيان بن عيينه، سليمان بن بلال، اسماعيل بن جعفر،حاتم بن اسماعيل، عبد العزيز بن مختار، وهب بن خالد، ابراهيم بنطهمان ومسلم بن حجاج نيز در صحيح خود به احاديث نقل شده از آن حضرت احتجاج كرده است،اگر ما از تمام اين امور آگاهي يابيم آنگاه به درستي خواهيم دانست كه فرهنگ اصيل اسلامي تنها و تنها به امام صادق و مدرسهاي كه او بنيان گذارد، باز ميگردد