بازگشت

تعامل امام صادق (ع) با جريان زيديه


قيام زيد:



در دورا ن حيات امام صادق عليه السلام حوادث سياسي مهمي رخ داد كه از جمله ي آنها جنبش علويان (قيام زيد بن علي در سال 122و قيام محمد بن عبد الله بن حسن و برادرش ابرهيم در سال هاي 145 و146 هجري) وجنبش عباسيان بود كه به دنبال آن حكومت اموي سقوط كرد و عباسيان روي كار آمدند. جدايي عباسيان و علويان نيز كه زمينه هاي آن قبل از رسيدن آل عباس به حكومت آماده شد از جمله حوادثي است كه در زمان آن حضرت به وقوع پيوست.



حركتي كه زيد بن علي بن الحسين عليه السلام آغاز كرد تاكيدي براهميت علويان در ميان مردم عراق بود. زيد بن علي برادر امام باقر عليه السلام بود و با توجه به اهميت زيادي كه امام باقر از لحاظ علمي در جامعه داشت موقعيت چشمگيري براي زيد و حركت انقلابي او به وجود نيامد اگر چه در شمار محدثان بود و به سبب علوي بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.



در برخي روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و امام صادق عليهم السلام بوده است چنانكه از او نقل شده كه مي گفت: «جعفر امامنا في الحرام والحلال» (كفايه الاثر، ص 327)



و در روايتي از امام صادق عليه السلام در باره زيد آمده است:



«خدا او را رحمت كند مرد مومن و عارف و عالم و راستگويي بود كه اگر پيروز مي شد وفا مي كرد و اگر زمام امور را در دست مي گرفت، مي دانست آن را به دست چه كسي بسپارد» (عيون اخبار رضا، ج1 باب 25)



پس از قيام زيد و به خصوص روي كار آمدن بني عباس، بني الحسن از بني الحسين جدا شدند و به بهانه زيد، فرزندش يحيي را روي كار آوردند. اينها به تدريج گروهي از شيعيان را نيز دور خود جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان اطلاق گرديد. در ميان جعفري ها و زيديه اختلاف شديدي آغاز شد كه در جريان آن زيديها امام صادق عليه السلام را آماج ايراد اتهامات قرار دادند. زيديان امام صادق را متهم مي كردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام اين اتهام را از خود رد كرده فرمود: «ولي من نمي خواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم» (تهذيب، ج2، ص43)



روش تعامل امام صادق با سردمداران اموي و عباسي



فشار سياسي بر شيعيان:



در دوران امام صادق عليه السلام تنها در دهه سوم قرن دوم هجري آزادي نسبي وجود داشت كه حتي در همان دهه نيز فعاليتهاي آن حضرت و شيعيان تحت كنترل بود اما پيش از آن در دوران امويان كه در سال 132 سقوط كردند وپس از آن به وسيله منصور عباسي شديدترين فشار ها عليه شيعيان اعمال مي شد به طوري كه جرئت هرگونه ابراز وجودي از آنها سلب شده بود. فشار سياسي بر اهل بيت و شيعيان طوري بود كه مشايخ شيعه حتي مجال نقل حديث ائمه را نداشتند. اصحاب امام به منظور صيانت از گزند منصور مجبور بودند به طور كامل تقيه نموده و مواظب باشند تا كوچكترين بي احتياطي از آنان سر نزند. اين محدوديت سبب مي شد تا علوم اهل بيت و فتاواي فقهي آنان تا حدودي متروك بماند.



تاكيد هاي مكرر امام صادق عليه السلام بر تقيه خود دليل آشكاري بر وجود چنين فشار سياسي بود. خطر هجوم بر شيعه چنان نزديك بود كه امام براي حفظ آنان ترك تقيه را مساوي ترك نماز اعلان فرمود. از جمله امام به معلي بن خنيس فرمود: «اسرار ما را پنهان دار و آن را به همه كس نگو، خداوند كسي را كه اسرار ما را پنهان داشته و آن را برملا نسازد در دنيا عزيز مي دارد» (وسايل الشيعه، ج9،ص465)



آزادي نسبي كه در پايان دوره اموي و ابتداي راه عباسيان ايجاد شد فرصتي بود كه امام صادق عليه السلام نيز همانند پدر بزرگوارشان امام محمد باقر به تربيت شاگرد و نشر دين و حقايق آن بپردازند. امام صادق در اين دوره تا حدودي توانست با توجه به شرايط روز دوران خويش به اهداف خود دست يابد و بتواند بزرگترين دانشگاه اسلامي را در آن روزگار تاسيس كند. با توجه به خلا باز سياسي كه به وجود آمده بود امام دست به مبارزه فرهنگي زدند و مناظره هايي با سران فرق نيز داشتند. با توجه به گسترش عقايد انحرافي امام صادق عليه السلام شاگرداني تربيت كردند و به بلاد اسلامي فرستادند كه اين خود تاثير بسزايي در جلوگيري از گسترش عقايد انحرافي داشت