بازگشت

امام از ديدگاه رؤساي مذاهب اربعه و بزرگان اهل سنّت




رسالت امام صادق(عليه السلام) در ميان ائمه اطهار(عليهم السلام) رسالتي است كه با توجه به خصوصيات زماني خويش ميتوان در نوع خود كمنظير دانست. نقش آن امام بزرگوار در ايجاد يك انقلاب فرهنگي در سطح جهان اسلام بگونهاي كه همه مذاهب اسلامي را تحت تأثير خود قرار دهد از نكات قابل توجه در شخصيت و زندگي آن امام بزرگوار است. سيره عملي و علمي امام(عليه السلام) باعث شد كه امام صادق(عليه السلام) در ايفاي نقش خود يعني انقلاب فرهنگي در جهان اسلام موفق نشان دهد. تأثيرپذيري ائمه اربعه اهل سنت از آن شخصيت ارزنده از لابلاي نوشتهها و آثار تاريخي و كلامي و تفسيري اهل سنت بوضوح نمايان است اين مقاله درصدد است تا غور و تعمق در منابع اصيل اهل سنت هم جايگاه و مكانت امام(عليه السلام) را روشن نمايد و هم با اين كار گامي هر چند كوچك در جهت تقريب مذاهب اسلامي و ايجاد بستر مناسب براي پذيرش فقه جعفري در ميان مذاهب اسلامي فراهم نمايد.

علي هذا در دو بخش عملي و علمي شخصيت آن بزرگوار را مورد ارزيابي قرار ميدهيم.



مبارزه منفي با ظلم و ظالم

امام صادق(عليه السلام)همچون سائر اجداد طاهرينش پرچم مبارزه با ظلم را هيچگاه بر زمين نگذاشت و از مظلومين حمايت مينمود اما شكل مبارزه امام صادق(عليه السلام) مبارزه با شمشير نبود، او قلم و زبان خويش را در اين مسير به كار ميگرفت و گاه كه سكوت خود را ميشكست آشكارا خلافت بني عباس را به نقد ميكشيد محمد بن احمد بن عثمان بن قايماز الذهبي (متوفاي 748 هـ.ق) مينويسد: انّ ابا جعفر المنصور وقع عليه ذباب فذبه عنه فالح فقال لجعفر لم خلق الله الذباب؟ قال ليذل به الجبابرة

تعبير امام(عليه السلام) از منصور دوانيقي به جبابره با توجه به اينكه آن صحنه مربوط به او بود نشان ميدهد كه منصور را طاغوت معرفي نموده و دستگاه خلافت را با يك جمله كوتاه به نقد كشانده است. و يا در حمايت از قيامهاي علويان همچون قيام زيدبن علي بن الحسين براي تجليل و تكريم از رهبر قيام از هر فرصتي استفاده مينمود. امام صادق(عليه السلام) با بينش و دورانديشي منحصر به فرد خود نيك ميدانست كه قيام و انقلاب با شمشير در آن مقطعي كه جامعه با يك خلاء جدي فرهنگي روبرو بود نتيجهاي در بر نخواهد داشت و همه قيامها را محكوم به شكست ميديد تاجائي كه پيش بيني قيام زيد بن علي بن الحسين عموي خود را نيز كرده بود لذا هيچگاه خود وارد اين ميدان نشد. ابن خلدون در مقدمه تاريخش پس از ذكر قيام زيد مينويسد: كان جعفر الصادق اخبرهم بذلك كله و هي معدودة في كراماته

امام صادق(عليه السلام) به زيد بن علي بن الحسين از آينده قيام خبر داد و اين مطلب در زمره كرامات امام صادق(عليه السلام)شمرده شده است.

علل و عوامل اين سكوت امام(عليه السلام) را در چند چيز ميتوان جستجو كرد.

1ـ علم امامت، و اطلاع عميقي كه نسبت به وقايع حال و آينده و گذشته داشتند، و اين علم همان چيزي بود كه از سرچشمههاي صفاي باطني امام(عليه السلام) فوران ميزد ابن خلدون با اذعان به همين حقيقت است كه درباره علم جفر وقتي سخن ميگويد مينويسد: اعلم ان كتاب الجفر كان اصله انّ هارون بن سعيد العجلي و هو راس الزيديه كان له كتاب يرويه عن جعفر الصادق(عليه السلام) و فيه علم ما سيقع لاهل البيت علي العموم و لبعض الاشخاص منهم علي الخصوص وقع ذلك لجعفر و نظائره من رجالاتهم علي طريق الكرامة و الكشف الذي يقع لمثلهم من الاولياء .

بدان كه كتاب جفر متعلق به هارون بن سعيد عجلي از بزرگان زيديه، كتابي است كه او از امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت كرده است و در آن كتاب آنچه كه در آينده براي عموم اهلبيت(عليهم السلام) رخ ميدهد ذكر شده است و براي بعضي از اشخاص نيز بطور اختصاصي از وقايع آينده آنان خبر داده شده است. اين علمي است كه از امثال امام جعفر صادق(عليه السلام)ميتواند سر بزند علمي كه به طريق كرامت و كشف از چون او قابل ظهور است.



هدفمند بودن خط امامت

در حركتهاي مكتبي و هدفدار هميشه عقربه به سمت آن هدف نشانه رفته و همه برنامههايشان را با آن ميسنجند. وضعيت اسفبار فرهنگي در جامعه آن روز، فاصله و شكاف عميقي كه با آرمانهاي اصيل مكتب در جامعه ايجاد شده بود از يك سو و از سوي ديگر فقدان يك تحليل و بينش عميق فرهنگي و سياسي، امام را بر آن داشت تا دست به يك انقلاب فرهنگي بزرگي بزند كه محصول آن انقلاب حفظ مكتب اصيل اسلام از اوهام و خرافات و تبيين دائرة المعارف ارجمند فقه اسلام بود حضور فقيهان بزرگي در مذاهب اهلسنت و تشيع در مكتب علمي آن بزرگوار نتيجه همين خلاء فكري و فقهي در جهان اسلام بود. بنابر اين انقلاب فرهنگي را بر انقلاب سياسي مقدم ميپنداشت و جز او كسي نميتوانست دست به اين انقلاب عظيم فرهنگي بزند.



مقابله با انحرافات فكري در جامعه اسلامي

شرايط زماني و موقعيت سياسي عصر امام صادق(عليه السلام) بگونهاي بود كه جامعه اسلامي پس از يك تقابل جدي بين بني اميه و بنيعباس و مشغول بودن حاكميت به مسائل داخلي و حفظ خود در زمان امام باقر(عليه السلام)باعث شد فضاي سياسي جامعه اسلامي را كمي از حالت انقباض خارج نموده و زمينه مباحث فكري، ترجمه كتب از دانشمندان يوناني و گسترش بحث و مناظره ميان افكار نو ظهور الحادي تحت عناوين دهريون و پيدايش نحلههاي مختلف مذهبي در درون جامعه اسلامي فراهم شود اين مهم به نوبه خود موجب گرديد يك تهاجم همه جانبه فكري و عقيدتي عليه اسلام شكل بگيرد. پرواضع است كه امام جعفر صادق(عليه السلام) به عنوان شخصيتي فرهنگي و مذهبي از اولاد رسول خد(صلّي الله عليه وآله) كه امامت امت را به عهده داشت اولي به دفاع در مقابل اين هجوم فرهنگي بود لذا استراتژي خط امامت در اين برهه از تاريخ اسلام امام صادق(عليه السلام) را بر آن داشت تا زمينههاي بسط و گسترش يك مكتب فكري براي تبيين اسلام ناب محمد(صلّي الله عليه وآله) را فراهم نمايد تا هم پاسخگوي شبهات فكري باشد و هم پديد آورنده يك دائرةالمعارف جامع فقهي و حقوقي بر اساس كتاب خدا و سنت نبوي(صلّي الله عليه وآله) . باز بودن اين فضاي فكري و طرح سئولات بصورت آزادانه حتي در مورد خداوند نشان از همين حقيقت است كه توانست شكوفايي كلام اسلامي را بدنبال داشته باشد.

رُوي أنَّ قدرياً دخل علي الصادق جعفر بن محمد(عليهم السلام) فقال له: يا بن بنت رسول الله! تعالي الله عن الفحشاء؟ فقال له جعفر الصادق: يا اعرابي و جل ربنا أن يكون في ملكه ما لايشاء، فقال القدري: يابن بنت رسول الله أيحب ربنا أن يعصي؟ قال: يا أعرابي أفيعصي ربنا قهراً؟ قال... آنقدر سؤال كرد تا اينكه دارد فأفحم القدري و بهت و لم يجد جواباً .

روايت شد كه مردي قدري مسلك بر امام جعفر صادق وارد شد و پرسيد اي پسر دختر پيامبر آيا خداوند از فحشا مبراست؟ فرمود: اي اعرابي منزه است خداي ما در ملكش چيزهايي باشد كه او نخواهد. (اشاره به صفات سلبيه).

مرد قدري مسلك پرسيد: اي پسر دختر پيامبر آياپروردگار ما دوست دارد كه عصيان شود؟ فرمود آيا خداي متعال قهراً مورد عصيان قرار ميگيرد؟ سئولات ديگري تابدانجا كه قدري مبهوت و متحير شد و پاسخي به سخنان جعفر الصادق(عليه السلام) نداشت.

شخصيت علمي آن امام به گونهاي بود كه چون او ميتوانست حلاّل مشكلات و معضلات فكري باشد.

ابوالوفاء (متوفاي 775 هـ.ق) در طبقات الحنفية مينويسد: عن ابي يوسف ان الامام (ابا حنيفه) كان يفتي في المسجد الحرام اذ وقف عليه الامام جعفر الصادق بن محمد بن الباقر رضيالله عنهما و عن آبائهماالكرام فقطن الامام فقام فقال يا ابن رسول الله لو علمت اول ما وقفت لما قعدت و انت قائم فقال(عليه السلام) اجلس و افت الناس علي هذا ادركت آبائي .

ابوالوفاء در كتاب طبقات الحنفية نقل ميكند: از ابويوسف كه امام حنيفه در مسجد الحرام فتوا ميداد كه ناگاه امام جعفر صادق فرزند امام محمد باقر(رضي الله عنه) توقفي در آنجا كرد امام ابوحنيفه از جاي خود بلند شد و ايستاد و گفت: اي پسر پيامبر اگر ميدانستم موقعي كه شما در اينجا توقف كرديد هرگز من نمينشستم در حالي كه تو ايستاده باشي، پس امام صادق(عليه السلام) گفت: بنشين و فتوا بده كه همانا تو پدران مرا درك كردهاي .

اين روايت تاريخي مبين اين معني است كه بزرگاني چون ابوحنيفه در برابر مقام علم و دانش و شخصيت آن بزرگوار تعظيم ميكردند.

امام(عليه السلام) بگونهاي بود كه بعضي از جعال از نام او براي نقل روايات مجعوله سوء استفاده ميكردند و يا اينكه در صدد تخريب شخصيت آن فرزانه دهر بودند صاحب وفيات الاعيان (متوفاي 681 هـ.ق) نقل ميكند: ابوالبختري از شعراي مشهور عصر خود از اهالي بصره و از موالي بني ليث بن بكر است و تفكر معتزلي داشته است اين شخص روايتي را به دروغ به امام صادق(عليه السلام) نسبت ميدهند كه او درباره پيامبر(صلّي الله عليه وآله) چنين گفته است: معافي تميمي لب به اعتراض ميگشايد و ميگويد: ويل وغول لابي البختري***اذا توافي الناس للمحشر من قوله الزور و اعلانه***بالكذب في الناس علي جعفر والله ما جالسه ساعة***للفقه في بدو ولا محضر

ولارآه الناس في دهره***يمّر بين القبر والمنبر

واي و مرگ بر ابوالبختري آن هنگام كه در محشر احضار و بازخواست ميشود از گفتار كذبي كه در ميان مردم به جعفر صادق نسبت داده است شخصيتي كه به خدا قسم لحظهاي براي فقه نشسته و در محضر مردم حاضر نبوده و مردم او را نميديدند جز اينكه بين مرقد مطهر پيامبر(صلّي الله عليه وآله) و منبر در حركت بود...

بعد از اين قتيبه در كتاب معارف نقل ميكند كه: «كان ابوالبختري ضعيفاً في الحديث» و از احمد نيز نقل ميكند كه: ما روي هذا الا ذاك الكذاب ابوالبختري

اين نقل تاريخي نشان ميدهد كه جايگاه شخصيتي امام جعفر صادق(عليه السلام)در موضوعات مهم ديني حاكي از همين جايگاه فكري صادق آل محمد(صلّي الله عليه وآله) است.

ابن تيميه در كتاب منهاج السنة مينويسد:و قد استفاض عن جعفر الصادق انه سئل عن القرآن خالق هو أم مخلوق؟ فقال: ليس بخالق و لا مخلوق و لكنه كلام الله و هذا مما اقتدي به الامام احمد في المحنه.

فان جعفر بن محمد من ائمة الدين باتفاق اهل السنة .

بطور مستفيض وارد شده از امام صادق كه از آن جناب سئوال شد: آيا قرآن خالق است يا مخلوق؟ امام(عليه السلام)فرمود: نه خالق است و نه مخلوق، و لكن كلام و سخن خداست. و اين نظريهاي است كه امام احمد در المحنه به آن اقتدا كرده است چون جعفر بن محمد از پيشوايان ديني است به اتفاق اهل سنت.

اين حكايت از جايگاه و مكانت امام صادق(عليه السلام) نزد بزرگان اهل سنت است ابن حجر آنجا كه از امام باقر(عليه السلام)سخن ميراند ميگويد: و خلف ستة اولاد افضلهم و اكملهم جعفر الصادق و من ثم كان خليفته و وصيه و نقل الناس عنه من العلوم ما سارت به الركبان و انتشر صيته في جميع البلدان. و روي عنه الائمه الاكابر كيحيي بن سعيد و ابن جريج و السفيانين و ابيحنيفه و شعبه و ايوب السجستاني .

ابن حجر ميگويد: از امام باقر(عليه السلام) شش فرزند ذكور بجاي ماند كه افضل و كاملترين آنها جعفر صادق(عليه السلام)بود به همين خاطر جانشين پدر و وصيي او بود و مردم علومي را از او نقل و روايت كردهاند كه سواران با آن سير ميكنند و آوازه جبروتش در تمام بلاد پيچيده و از او بزرگاني چون يحيي بن سعيد و ابن جريح و السفيانين و ابوحنيفه و شعبه و ايوب سجستاني نقل روايت كردهاند.

تعبير ابن حجر «انتشر صيته في جميع البلدان» نشان ميدهد كه امام صادق(عليه السلام) تنها در حجاز از شهرت بر خوردار نبوده بلكه آوازه علم دانش و شخصيت او تمام بلاد اسلام را پر كرده بود.

شهرستاني در ملل و نحل ميگويد: «ابيعبدالله جعفر بن محمد الصادق هوذو علم عزيز فيالدين و ادب كامل فيالحكمة» .

«ابي عبدالله جعفر بن محمد الصادق صاحب علم محكمي در دين و داراي تربيت كاملي در حكمت بود».

گستره علوم صادق آل محمد(صلّي الله عليه وآله) بگونهاي بود كه صاحب وفيات الاعيان (متوفاي 681 هـ . ق) دربارهاش چنين مينويسد: «جعفر الصادق احد ائمة الاثني عشر علي مذهب الامامية، و كان من سادات اهل البيت و لقب بالصادق لصدقه في مقالته، و فضله اشهر من ان يذكر و له كلام في صنعة الكيمياء و الزجر و الفال، و كان تلميذة ابوموسي جابر بن حيان الصرفي الطرسوسي قد الف كتابا يشتمل علي الف ورقه تتضمن رسائل جعفر الصادق و هي خمس مائه رسالة».

امام صادق يكي از ائمه اثني عشر نزد شيعيان است از بزرگان اهلبيت است و بخاطر صداقت در گفتارش به صادق لقب يافت. فضيلت و مقام او بالاتر از آن است كه ذكر شود. او داراي سخناني در علم كيميا و زجر (تفأل به پرندگان) وفال ميباشد شاگردش جابرابن حيان كتابي با هزار صفحه تأليف كرده كه متضمن و در برگيرنده رسالههاي امام صادق است و آن پانصد رساله است.

اشاره اين نويسنده قرن هفتم به رسالههاي «خمسمائة» از امام صادق(عليه السلام) بيانگر وجود رسائل بسياري از امام در موضوعات مختلف و متنوع ميباشد كه معالاسف به مرور زمان و تحت عوامل مختلف سياسي و اجتماعي، جامعه اسلامي از آن گنجينههاي ارزشمند ديني بيبهره مانده است.

چه ميتوان گفت درباره شخصيتي كه وارث همه فضائل و كمالات انبياء الهي بوده حقيقتي كه ابوبكر بن احمد بن محمد بن قاضي شهبه بدان اعتراض نموده و ميگويد سيدالعلماء و وارث خيرالانبياء جعفر الصادق رضيالله عنه

«سرور علماء و وارث بهترين پيامبران امام جعفر صادق رضيالله عنه است».



جامعيت علمي امام صادق(عليه السلام)

بسياري از شخصيتهاي علمي آن عصر را اگر نگاه كنيم در علوم خاصي تبحري داشتهاند چون فقه، تفسير، ادبيات، عقائد و كلام و... اما شخصيت امام صادق(عليه السلام) بگونهاي بود كه در همه علوم سرآمد بود و جامع همه علوم و فنون بود.

در علم كيميا (شيمي)جابر ابن حيان از شاگردان برجسته آن امام همام است. جابر بن حيان از شخصيتهايي است كه طبق نقل ابن نديم برخي او را متخصص در علم فلسفه و منطق و برخي ديگر در علم كيميا ميدانند اما شيعه بيشتر او را از ياران امام صادق(عليه السلام) ميدانند اين اختلافات ناشي از اين است كه امر خود را مكتوم نگه داشته بود و در مسائل عقيدتي كمتر اظهار نظر ميكرد .

اعتراف ابن تيميه و استفاده از تعبير «اقتدا به او» نشان از جايگاه علمي امام صادق(عليه السلام) نزد بزرگان اهل سنت است.

اگر چه تلاشهاي زيادي براي تحقير شخصيت آن امام عظيمالشأن صورت ميگرفت ولي هيچگاه خورشيد وجودش در پس ابرهاي ظلمت و تاريكي پنهان نماند و چه در روزگار خويش و چه امروز هميشه به عنوان مشعلدار دين و مكتب جلوه نمايي نموده است.

دشمن به بهانههاي مختلف مترصد اين هدف شوم بود اما هيچگاه موفق نشد. احمد بن علي بن حجر عسقلاني شافعي مينويسد: حكيم بن عياش كلبي اعور از شعراي بنياميه بوده كه دائماً اشعارش بنيتميم را هجومي كرده است وكميت ابن زيد اشعار او را رد مينموده و پاسخ داده است. اين مرد كسي است كه به بهانههاي مختلف ابزار شعر و ادب را به عنوان اهرمي عليه اهل بيت عصمت و طهارت بكار ميگرفته او مينويسد: روي الكوكبي في فوائده باسناده: انّ رجلا جاء الي جعفر الصادق فقال هذا حكيم بن عياش الكلبي ينشد الناس هجاءكم بالكوفه، فقال(عليه السلام): هل علقت منه بشيء؟ قال: نعم، قال: صلبنا لكم زيداً علي راس نخلة و لم أر مهدياً علي الجذع يصلب .

كوكبي در فوائد با اسناد خود روايت كرده كه مردي به حضور امام صادق(عليه السلام) آمد به او گفتند اين حكيم بن عياش كلبي است كه در ميان مردم كوفه اشعاري عليه شما ميسرايد امام(عليه السلام) فرمودند: آيا بر اشعار آن... تعليقيهاي داري؟ گفت: بله اين شعر را در مقابلش سرودم كه به صليب برديم ما بخاطر شما زيد را بر بالاي چوبه دار برديم ولي من نديدهام كه مهدي(عليه السلام) بر شاخه نخل به صليب كشيده شود.

نمونه ديگر اين تهاجم شخصيتي به اين عالم آل محمد(صلّي الله عليه وآله) را در كتاب تاريخ حلب ميبينيم او چنين نقل ميكند كه: سالم بن علي بن تميم الكفر طابي، نحوي معروفي است كه به ابنالحمامي شهرت داشت نسبت به ادبيات عرب فرد عارف و آشنائي بود «و كان سنّي المذهب» اين مرد با شيعيان حلب در روز عاشورا مشاجرهاي پيدا كرد كه منجر به فتنه و آشوب بين شيعه و سني شد. او تا توانست از ابزار شعر عليه امام صادق(عليه السلام) سود جست، وي مينويسد: والابيات هذا لابن تميم فيالكفر معضلة لم يأتها قبله من البشر لقوله فيالامام جعفر الصادق زين الائمه الزهر بانه كان في امامته يوقع مثل القيان باالوتر لذا برئ الله قبح صورته فاصبحت عبرة من العبر .

اين ابيات ابن تميم در كفر و ضلالت معضلي است كه قبل از آن از بشري سر نزده است بخاطر سخني كه عليه امام جعفر صادق زيور ائمه انور گفته است، و لذا خداوند با زشتي صورتش از او تبري جست و عبرتي براي ديگران شد اين گوشههايي از تهاجم به اين شخصيت والاي جهان اسلام است كه بزرگان علماي اهل سنت با اعتراف به اين حقيقت تلخ با تجليل از شخصيت آن امام به دفاع از او برخاستهاند.



مقام زهد و تقواي امام صادق(عليه السلام)

او چنان مستغرق در درياي معرفت الهي بود كه گرايش او به دنيا قابل تصور نيست. شهرستاني در ملل و نحل به نحو زيبايي مقام زهد و تقواي امام(عليه السلام) را ميستايد و ميگويد: ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق هوذو زهد بالغ في الدنيا و ورع تام عن الشهوات... و يفيض علي الموالين اسرار العلوم... ولا نازع احداً في الخلافه قط و من غرق في بحرالمعرفة لم يطمع في شط و من تعالي الي ذروة الحقيقة لم يخف من حط و قيل من آنس باالله توحش عن الناس و من استأنس بغيرالله نهبه الوسواس .

ابو عبدالله جعفر بن محمد الصادق داراي زهد بالايي در دنيا و ورع و تقواي تام از شهوات است... منازعه با احدي در امر خلافت نكرد و كسي كه به قلههاي حقيقت بالا رفته از بالاي بلندي نميهراسد و گفته شده كه كسي كه با خدا انس گرفت از غير خدا وحشت ميكند و كسي كه به غير خدا انس بگيرد مورد هجوم وسوسهها قرار ميگيرد.

او حقيقتاً مستغرق در درياي عبوديت و بندگي بود بقول عطار نيشابوري در تذكرة الاولياء اين يكي دوازده است و آن دوازده يكي.

كرامات صادره از آن بزرگوار تا بدانجاست كه ابن خلدون درباره كتاب جفر كه به هارون بن سعيد العجلي منسوب است ميگويد: كان له كتاب يرويه عن جعفر الصادق و فيه علم ما سيقع لاهل البيت علي العموم و لبعض الاشخاص منهم علي الخصوص وقع ذلك لجعفر و تطائره في رجالاتهم علي طريق الكرامة و الكشف الذي يقع لمثلهم من الأولياء .

«اين سخن ابن خلدون مبين اين معناست كه شخصيت معنوي و عرفاني امام(عليه السلام) با بينش و بصيرت ولايي تا بدانجا رسيده بود كه وقايع نظام تكوين و حوادث و پديدههاي آن احاطه داشته و به مرحله كشف شهود باطني نائل آمده بود و اين حاكي از اوج مقام تقوا و معنويت او و قدر و منزلت او نزد خداوند است».

و هم او درباره اخبار امام صادق(عليه السلام) از جريان قيام زيد بن علي و عبدالله صاحب نفس زكيه در حجاز ميگويد كان جعفر الصادق اخبرهم بذلك كله و هي معدودة في كراماته .

ظهور كرامات از آن بزرگوار معلول زهد و تقواي آن صادق آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) بوده كه گوشههايي از آن از لابلاي كتب تاريخي به چشم ميخورد.

ائمه اطهار(عليهم السلام) از نظر بندگي در منتهاي قله رفيع عبوديت و بندگي بودند آنهم عبادتي كه با معرفت همراه بود عبوديت و بندگي آن رادمردان معلول همان چيزي است كه خود امام صادق(عليه السلام) در آن فراز نورانيشان به فضيل بن عياض ميفرمايند كه: العبوديه جوهرة كنهها الربوبية.

اتصال آن حضرت به منبع ربوبي بود كه آثار خضوع و خشوع در حالات بندگي، آنان را هويدا مينمود.

اين حقايق هرچند اندك كه از لابلاي كتب و منابع عامه در خصوص شخصيت ارزنده امام صادق(عليه السلام)صادر شده است گوياي اين واقعيت كه خورشيد نوراني ولايت هرگز در پشت ابرهاي تيره پنهان نميماند و انسانهاي منصفي هستند كه اجازه نميدهند دستهاي ننگين حكام جور و ظلم اين نور را پنهان نمايند.