بازگشت

اكثريت دليل حقانيت نيست


هشام




يكي از خصوصيات بارز هشام صراحت لهجه و حاضر جوابي بود. او سخنان مخالف و موافق را ميشنيد و پس از بررسي نظر خود را آشكارا بيان ميكرد. روزي ابوعبيده معتزلي به هشام گفت: دليل درستي اعتقاد ما و بطلان اعتقاد شما اين است كه طرفداران ما بسيار و پيروان شما اندكند. هشام بيدرنگ گفت: با اين سخن ما را نكوهش نميكني; بلكه بر حضرت نوح خرده ميگيري. او 950 سال پيامبري كرد و شب و روز قومش را به سوي خدا فراخواند; ولي جز گروهي اندك به وي ايمان نياوردند. بنابراين، اكثريت دليل حقانيت نيست.


خواستگاري




روزي يكي از دوستانش به نام عبدالله بنزيد اباضي، كه از گروه خوارج بود، از دخترش فاطمه خواستگاري كرد و گفت: بين ما هميشه دوستي و محبت برقرار است براي تقويت اين پيوند ميخواهم دخترت فاطمه را خواستگاري كنم. هشام بيدرنگ گفت: او زن باايماني است. عبدالله مراد هشام را دريافت و ديگر تقاضايش را تكرار نكرد. هشام با اين جمله كوتاه به او فهماند كه ازدواج يك زن باايمان با مرد بي ايمان جايز نيست.


هشام ترازوي امامت و الگوي شيعيان




امام صادق(ع) ميفرمود: «هشام بنحكم مراقب و نگهبان حق ما و مؤيد صدق ما و نابودكننده نظرهاي باطل دشمنان ماست. كسي كه از او پيروي كند، از ما پيروي كرده است و كسي كه با او مخالفت كند، با ما مخالفت ورزيده است»


هشام در محضر امام كاظم (ع)




پايههاي اعتقادي و شخصيت والاي علمي هشام در مكتب امام صادق(ع) استوار شد. چون پيشواي ششم به شهادت رسيد، هشام به امام كاظم(ع) روي آورد; از محضر آن معصوم والامقام كامياب شد و در شمار شاگردان و ياران آن حضرت جاي گرفت. او نزد هفتمين امام(ع) چنان جايگاهي يافت كه تاريخ نگاران وي را از كارگزاران مطمئن و مورد عنايتخاص آن حضرت شمردهاند. امام هفتم(ع) به هشام بنحكم توجه خاص داشت و او را متصدي كارهاي شخصياش قرار داده بود. حسن فرزند علي بنيقطين ميگويد: هر گاه حضرت موسي بنجعفر(ع) براي رفع نيازهاي شخصي يا عمومي چيزي لازم داشت، به پدرم (علي بنيقطين) مينوشت: فلان چيز را خريداري يا تهيه كن و بايد متصدي اين كار هشام بنحكم باشد.




هشام ميگويد: امام هفتم براي من پيام فرستاد: در اين ايام كه مهدي (سومين خليفه عباسي) بر سر كار است مواظب باش و از سخن گفتن بپرهيز; زيرا خطر جدي تهديدت ميكند. هشام به فرمان امام عمل كرد و از خطر نجات يافت تا آنكه مهدي عباسي درگذشت و بار ديگر اوضاع به حال عادي برگشت.


مقام علمي هشام بن حكم




شاگرد ممتاز مكتب اهل بيت(ع) نه تنها در علوم نقلي و عقلي سرآمد عصر خويش بود; بلكه هر گاه احساس ميكرد حمايت از اسلام به تحصيل علوم ديگر نياز دارد، با جان و دل در پي آن ميشتافت و دانشي تازه ميآموخت. او در مقام فتوا، يك فقيه پرهيزكار، در مقام مناظره و دفاع از اعتقادات شيعه يك متكلم ورزيده و در علم حديثيك محدث ممتاز و مورد اعتماد راويان معروف شيعه بود. كتابهاي حديثي مختلف به رشته نگارش كشيد و شاگردان بسيار تربيت كرد.




متكلم مجاهد و خستگيناپذير قرن دوم هجري، علاوه بر فقه و اصول و كلام و فلسفه و علم حديث، در علوم روانشناسي و ساير دانشهاي رايج عصر خويش اطلاعات گستردهاي داشت. عبدالله نعمه مينويسد: يحيي بنخالد برمكي، وزير هارونالرشيد، با حضور دانشمندان مختلف، نشستهاي علمي و تخصصي برگزار ميكرد. در يكي از نشستها، كه هشام بنحكم نيز حضور داشت، پس از گفتگو و بحث در موضوعات مختلف علمي، يحيي گفت: درباره «عشق» هم سخن بگوييد. حاضران هر يك در حد معلومات خويش مطالبي بيان كردند و سخنانشان به وسيله منشيان وزير ثبتشد. وقتي نوبتبه هشام بنحكم رسيد، با بياني شيرين مطالبي بيان كرد كه حاضران بياختيار لب به تحسين گشودند