بازگشت

ظاهر شدن دريايي عجيب در داخل دريا


داود رقي مي گويد: نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه مرد پيري پيش آن حضرت آمد و گفت: «اي فرزند رسول خدا! به من خبر ده كه علم شما به كجا رسيده است؟»

حضرت فرمود: «سؤال شما به چه رسيده است؟»

او گفت: «به من خبر بده از اين دريا و بگو كه در آن چيست؟»

حضرت فرمود: «دوست داري بشنوي يا ببيني؟»

گفت: «دوست داريم ببينم.»

پس امام صادق عليه السلام با قضيبي [1] كه در دست داشت برخاست و رفتيم تا به كنار دريا رسيديم. آن حضرت،قضيب را به دريا زد و. گفت: «اي درياي موج زننده و اطاعت كننده از پروردگار خود! براي ما ظاهر كن آن چه را كه در تو مي باشد.»

پس دريا شكافته شد و درياي ديگر پيدا شد كه سفيدتر از برف و نرمتر از مسكه و شيرين تر از عسل بود. من گفتم: «جانم فداي تو باد اين آب براي كيست؟»

حضرت فرمود: «براي قائم عليه السلام و اصحاب وي مي باشد، بدرستي كه قائم عليه السلام اين آب كه بر روي زمين است را غايب گرداند تا از آن هيچ نيابد، آن گاه به خدا تضرع كنند، پس براي ايشان اين آب را ظاهر گرداند تا از آن بياشامند.»


در اين هنگام به آسمان نگاه كردم، اسباني با زين و لجام و بال مشاهده كردم. عرض كردم: «فداي تو شوم اين اسبان براي كيست؟»

حضرت فرمود: «بيا قائم آل محمد صلي الله عليه و اله و اصحابش.»

عرض كردم: «آيا مي شود كه من نيز بر اين اسبان بنشينم؟»

حضرت فرمود: «اگر از ياران او باشي مي نشيني.»

گفتم: «آيا مي توانم از آن آب بياشامم.»

حضرت فرمود: «اگر شيعه ي او باشي مي آشامي.»

سپس بار ديگر، قضيب را به دريا زد و دريا به حال اول خود بازگشت. [2] .


پاورقي

[1] شاخه ي قطع شده ي درخت يا شمشير بسيار تيز.

[2] خلاصة الأخبار.