بازگشت

مردي كه سعادت هدايت داشت


حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: خرد و زيبايي چهره و شيوايي در كلام را هر كس داراست، كامل است.

و حديثي طولاني از عمر بن يزيد نقل مي كند كه حاصلش اين است كه:

هشام بن حكم عقيده ي جهميه را داشت، (جهميه اتباع جهم بن صفوان از فرق جبريه هستند) و در آنها هم خبيث و پليد بود. خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيد؛ حضرت مسأله اي از او پرسيد؛ متحير ماند و مهلت گرفت و چند روزي به فكر جواب بود و نتوانست جوابي تهيه كند. باز به حضرت رجوع كرد و حضرت جوابش را فرمود و مسأله ي ديگري از او پرسيد كه دليل بر بطلان مذهبش بود. هشام غمگين و حيران بيرون رفت و چند روزي را در حيرت و سرگرداني به سر برد و دوباره اجازه ي ورود خواست. حضرت پيغام داد در حيره (نزديك نجف) بايستد من مي آيم. هشام خشنود و مسرور زودتر رفت و آن جا ماند تا حضرت سوار استري به آن جا وارد شد. هشام گفت: چون به من نزديك شد منظره ي او به طوري مرا ترساند كه نتوانستم حرف بزنم و زبانم بسته شد. حضرت مدتي توقف كرد و ماندن ايشان رعب و حيرت مرا زياد مي كرد. هنگامي كه مرا به اين حالت ديد. از آن جا رفت. من دانستم اين حالتي كه به من دست داد چيزي جز امري از جانب خدا نبود و از آن پس هشام از عقيده خود برگشت و به حضرت صادق عليه السلام گرويده و دين حق را اختيار كرد.