بازگشت

استجابت دعاي حضرت در كوه ابوقبيس


حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: بهترين و محبوب ترين برادران من كسي است كه عيوب مرا به من اهداء كند و نقايصم را تذكر دهد.

ليث بن سعيد روايت مي كند كه در سال صد و سيزدهم از هجرت من به زيارت خانه خدا رفتم. چون به مكه معظمه رسيدم، بعد از نماز عصر بالاي كوه ابوقبيس رفتم، ديدم كه مردي بر بالاي آن كوه نشسته و مشغول خواندن دعا بود و در دعا لفظ يا رب يا رب را مكرر مي فرمود تا آن كه نفس او منقطع مي شد. سپس لفظ يا الله يا الله را مكرر مي فرمود تا آن كه نفس او منقطع مي شد. پس لفظ يا حي يا حي را مي گفت تا آن كه نفس او منقطع مي شد. پس لفظ يا رحيم يا رحيم را مي گفت تا آن كه نفس او قطع مي گرديد. پس لفظ يا ارحم الراحمين را هفت نوبت فرمودند: نفس آن حضرت منقطع شد.

بعد از آن گفت: اللهم اني اشتهي من هذا العنب فاطعمنيه اللهم و أن تردي قد اخلقا.

يعني بار خدايا! به انگور رغبت دارم و مي خواهم كه مرا انگور بخوراني. خدايا! بردها و جامه هاي من كهنه شده است. ليث گويد كه هنوز كلام آن شخص تمام نشده بود كه ديدم زنبيلي پر از انگور پيش او حاضر گرديد و در آن فصل در تمام زمين انگور وجود نداشت.

پس ديدم دو جامه از برد تازي بسيار نيكو نيز جلوي او حاضر گرديد. چون آن شخص اراده كرد كه انگور ميل فرمايد به خدمت او عرض كردم كه من شريك توام فرمود: از چه راه؟ گفتم: به اين خاطر كه تو دعا مي كردي و من آمين مي گفتم. پس فرمود: پيش بيا و انگور بخور و چيزي را پنهان نكن. من جلو رفتم و از آن انگور سير خوردم و هرگز در مدت عمر مثل آن انگور نخورده بودم و آن انگور اصلا دانه نداشت. هر چه از آن انگور خورديم، از آن چه در زنبيل، بود هيچ كم نشد. بعد آن شخص فرمود: يكي از اين دو جامه را نيز بردار. در جواب گفتم: من به اين جامه ها نيازي ندارم. فرمود: پس به كناري پنهان شو تا من جامه ها را بپوشم. من به كناري رفتم. او جامه ها را پوشيد و راهي مكه گرديد و من پشت سرش مي رفتم تا اين كه به مكاني رسيد، مردي به خدمت او آمد و از او جامه خواست. ايشان هم جامه هاي كهنه را به وي عطا فرمود. من از پشت سر آن فقير رفتم و از او پرسيدم اين شخص چه كسي بود كه اين جامه را به تو عطا فرمود؟ گفت: او امام جعفرالصادق عليه السلام بود. ليث گويد: من بعد از شنيدن اين سخن، پشت سر آن حضرت به راه افتادم تا شايد چند سخن از آن حضرت بشنوم ولي هر چه سعي كردم ايشان را نيافتم.