بازگشت

توسل به ائمه و زنده شدن برادر


حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: روح مؤمن پس از آن كه به امر الهي قبض شد در قالبي كه شبيه جسد اصلي دنياي او است استقرار مي يابد. افراد با ايمان در عالم بعد از مرگ متنعمند. مي خورند و مي نوشند و موقعي كه شخصي بر آنان وارد مي شود او را به همان صورتي كه در دنيا بود، مي شناسند.

روايت شده است كه دو برادر از اهل كوفه به زيارت مي رفتند و چون به ميان بيابان رسيدند يكي از آنها از شدت تشنگي وفات كرد. ديگري متحير بر بالين او نشست و نمي دانست كه چه كند و پناه به حق سبحانه و تعالي برد و از اهل بيت حضرت رسالت راه نجات مي خواست و يك يك ائمه را مي خواند تا آن كه به امام ناطق جعفر بن محمدالصادق عليه السلام رسيد. نگاه كرد و مردي را پيش خود ايستاده ديد. مرد پرسيد: حالت چگونه است؟ گفت: برادرم فوت كرده و من نمي دانم در اين بيابان چه كنم. آن مرد تكه عودي به او داد و گفت: اين را در ميان دو لب برادرت بگذار. جوان آن عود را در ميان دو لب وي نهاد، در همان لحظه به فرمان حضرت ذوالجلال برادرش زنده شد. از وي پرسيد كه تشنه است، گفت: نه، سپس به اتفاق به كوفه رسيدند.

بعد از مدتي برادري كه دعا مي كرد اتفاقا به مدينه رفت و به خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيد. چون چشم حضرت به او افتاد فرمود: حال برادرت چگونه است؟

پاسخ داد، سلامت است. آن حضرت فرمود: آن پاره عود را كه از ساق عرش آمده بود چه كردي؟ گفت: يابن رسول الله چون برادرم زنده شد من از شدت خوشحالي آن را فراموش كردم. حضرت فرمود: آن وقت كه تو دعا مي كردي و از ما كمك مي خواستي، برادرم خضر پيش ما حاضر بود. او را پيش تو فرستادم و آن پاره عود را كه از ساق عرش آورده بودند پيش شما آورد. هنگامي كه برادرت زنده شد، عود به ما رسيد. بعد از آن حضرت خادم را طلبيد و فرمود تا آن پاره عود را حاضر كردند و به آن شخص نشان داد.