بازگشت

نذر سالانه هزار دينار به امام صادق


حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: كسي كه كار خود را با لطف و مدارا انجام دهد به آن چه از مردم متوقع است نائل خواهد شد.

مردي از حدود خراسان كه از محبان خاندان اهل البيت عليهم السلام بود از ثروت و نعمت فراواني برخوردار بود و هر سال هزار دينار نذر امام صادق عليه السلام كرده بود و همسرش كه دخترعمويش بود نيز ثروت زيادي داشت و چون شوهرش دوستدار اهل البيت عليهم السلام بود روزي به او گفت: اي پسر عمو امسال خيلي آرزوي طواف خانه كعبه را دارم چه مي شود كه مقدمات سفر مرا فراهم كني تا همچنانكه در اينجا انيس تو هستم در سفر در كجاوه نيز جليس تو باشم. شوهر تقاضاي او را پذيرفت و مقدمات سفر او را نيز فراهم كرد. آن زن صالحه براي خانواده و فرزندان امام صادق عليه السلام هداياي نفيسي از جواهرات و پارچه و غيره همراه برداشت و شوهرش نيز هزار دينار طلاي احمر براي نذري كه داشت داخل كيسه اي كرد و به همسرش سپرد و زن كيسه را با مقداري پارچه در صندوقي گذاشت و عازم شدند بالاخره بعد از طي مسافتهاي طولاني به مدينه رسيدند و شوهر خواست كه به خدمت امام صادق عليه السلام برسد. كيسه زر را از همسرش طلب كرد و زن هر چه جستجو كرد كيسه زر پيدا نشد به شوهرش گفت: تمامي وسائل موجود است به غير از كيسه زر كه شما نذر حضرت كرده بودي. و هر دو مأيوس شدند و شوهر مقداري از زيورآلات همسرش را به امانت و گرويي نزد افراد قافله گذاشت و هزار دينار از آنان گرفت تا نذرش را ادا كند. و سپس آن را نزد حضرت آورد و با كمال احترام و تواضع از حضرت اجازه خواست كه همسرش به حضور خانواده امام مشرف شود.

حضرت اجازه دادند و بعد فرمودند: اين كيسه را بردار كه ما آن كيسه را گرفتيم. آن مرد گفت: يابن رسول الله كيفيت گرفتن آن چگونه است؟ كه غير از من و همسرم كسي از آن اطلاع ندارد. حضرت فرمود: ما براي آن وجه مراجعه كننده اي داشتيم و اجنة خدمتكار ما هستند وقتي در كاري عجله باشد از آن ها استفاده مي كنيم آن ها هم به سرعت كار را انجام مي دهند و يكي از آن ها كيسه زر را از ميان وسائل همسرت برداشت و آورد و آن را براي امري مصرف كرديم. وقتي خراساني اين سخن را شنيد موجب افزايش بصيرت و ايمان او نسبت به اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گرديد و كيسه را برداشت و دينارهايي را كه قرض گرفته بود به رفقاي خود پس داد و جواهر آلات همسرش را از گرويي بيرون آورد و به منزل خود برد. وقتي برگشت ديد همسرش در حال احتضار است از كنيز خدمتگذارش سؤال كرد چه شده است؟ گفت: هنوز ساعتي نگذشته است كه او درد دل شد و احوال او بسيار متغير شد.

وقتي خراساني آثار موت را بر چهره همسرش ديد چشم هايش را پوشانيد و بيرون رفت تا مقدمات كفن و دفن را آماده كند و بعد از خريد سدر و كافور و بقيه چيزهاي لازم خدمت امام صادق عليه السلام آمد و مسئله فوت همسرش را به اطلاع حضرت رسانيد و از امام خواهش كرد كه براي خواندن نماز ميت بر سر جنازه همسرش تشريف بياورند.

حضرت فرمود: من براي سلامت و صحت همسر تو دو ركعت نماز خواندم و او را دعا كردم نگران نباش او هم اكنون در خانه نشسته است و خدمتگذاران به او خدمت مي كنند وقتي به خانه بروي آن چه گفتم براي تو روشن مي شود وقتي خراساني به خانه آمد ديد همسرش كاملا سالم است و بعد از چند روز از حضرت اجازه گرفته و عازم مكه شدند و بالاخره به مكه رسيدند. روزي با همسرش در حال طواف كعبه بود اتفاقا امام صادق عليه السلام نيز در حال طواف بود ناگهان نظر همسر خراساني به امام افتاد از نهايت شوق مدهوش شد و از شوهرش پرسيد اين مرد كيست؟

شوهرش گفت: او امام صادق عليه السلام است. زن گفت: به خدا قسم همين مرد بود كه من او را ديدم كه دست به پاي عرش زد و شفاعت مرا نمود تا روح مرا به من برگرداندند.