موكب يار




غم نپايد كه دگر موكب يار آمده است

گلعذاري كه بود رشك بهار آمده است



موج درياي كرم گوهري آورده برون

كز فروغش همه دلها به قرار آمده است



از گلستان بقا يك گل بي خار دگر

از ره لطف به منزلگه خار آمده است



نور او پيش تر از خلقت اين عالم بود

عالم از يمن قدومش چو بهار آمده است



ليك در هفدهم ماه ربيع الاول

پرده از چهره ي اين مه به كنار آمده است




نور زهراست كه پرتو فكند بار دگر

شاخ طوبي است دگر بار به بار آمده است



آمد آن شاه كه از قدرت دانائي او

لشكر كفر و جهالت به فرار آمده است



نور زهرا و علي را مرج البحرين است

يا بود روح محمد كه دو بار آمده است



بهر آزادي و خوشبختي ابناء بشر

ششمين اختر مسعود تبار آمده است



صابر و فاضل و طاهر لقب مشهورش

ليك بيش از همه صادق به شمار آمده است



جعفري نام شده مذهب اثني عشري

چون كه او مظهري از هفت و چهار آمده است



غرق امواج گنه كي شود اين كشتي دل

كه چنين موج شكن كوه وقار آمده است



وقت آن شد كه حسان عرض كني حاجت خويش

چون كه سلطان كرم بهر نثار آمده است