چشم انتظار
در مدينه بينِ كوچه بهرِ مادر ناله كردم
چشم خود را با سرشكم منزلِ صد ژاله كردم
ياد مادر كرده پيرم
كوچه را در بر بگيرم
همچو زهرا مادر خود
از خدا خواهم بميرم
سيد المظلوم ـ حضرت صادق
آتش غم در حريم خانه ام تا زد زبانه
من به ياد مادرِ خود اشكِ چشمم شد روانه
از برايت دل فكارم
مادرِ چشم انتظارم
همچو تو پهلو شكسته
من غريب اين ديارم
سيد المظلوم ـ حضرت صادق
در سراي زندگاني رنج و غربت حاصلم شد
عاقبت در اين زمانه زهرِ منصور قاتلم شد
ناله هايم بي اثر شد
سينه ام پر از شرر شد
بعد عمري شيعه سازي
مزد من زهرِ جگر شد
سيد المظلوم ـ حضرت صادق
بارالها شد نصيبم در غريبي ام بميرم
در كنارِ قبرِ مادر منزلي ديگر بگيرم
اهل بيتم در نوا شد
خانه ام كرب و بلا شد
من چه گويم از عدويم
روز و شب بر من جفا شد
سيد المظلوم ـ حضرت صادق