شور غم


بنال اي دل كه شور غم بپا شد

مدينه سر به سر ماتم سرا شد

بدشت سينه بذر غم بكاريد

كه سوگ حضرت صادق بپاشد

ز طوفان حوادث كشتي علم

به امواج بلا بي ناخدا شد

چراغ روشن بزم محبت

خموش از صرصر جور و جفا شد

امام صادق از بيداد منصور

شهيد مكتب صدق و صفا شد

ز ابر ديده جاري همچو باران

سرشك ماتم اهل ولا شد

ز غم آيينه دلها شكسته

قلوب اهل دل ماتم سرا شد

مدينه در عزاي جانگدازش

به غم بنشسته و محنت فزا شد

به درياي بلا از موج غمها

دمادم )حافظي( طوفان بپا شد