خورشيد بقيع
جلوه ي جنت به چشم خاكيان دارد بقيع
يا صفاي جنت افلاكيان دارد بقيع
گر چه باشمع و چراغ اين آستان بيگانه است
الفتي بامهر وماه آسمان دارد بقيع
گر حصار كعبه را جبريل درباني كند
صد چو موسي و مسيحا پاسبان دارد بقيع
گر چه مي تابد بر او خورشيد سوزان حجاز
از پر و بال ملائك سايبان دارد بقيع
بشكند بار امانت گر چه پشت كوه را
قدرت حمل چنين بار گران دارد بقيع
تا سرو كارش بود با عترت پاك رسول
كي عنايت با كم و كيف جهان دارد بقيع
اين مبارك بقعه را حاجت به نور ماه نيست
در دل هر ذره خورشيدي نهان دارد بقيع
اينكه ريزد از در و ديوار او گرد هلال
هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقيع