داغ جانسوز
دوباره در ماتم نشسته مكتب ما
از داغ جانسوز رئيس مذهب ما
امام صادق امام صادق
در دل ما محفل ماتم فزون است
ديده ما سينه ما لبريز خون است
از خون دل اين آب و گل آلاله گون است
نشسته آه و حسرت و غم بر لب ما
بر غربت شيخ الائمه ديده گريد
بر آن تن از زهر و غم كاهيده گريد
با ياد قبرش اين دل غمديده گريد
باشد طواف قبر پاكش مطلب ما
وقتي شرر زد زهركين بر پيكر او
آتش گرفت و سوخت از پا تا سر او
شد بسته با دست شهادت دفتر او
داغش بود هم مجلس روز و شب ما
يارب از آن مظلوم عدل آيين چه ديديد
كاين سان قباي ظلم بر قدش بريدند
سجاده را از زير پاي او كشيدند
مسموم از كين شد رئيس مذهب ما
روز عزاي صادق آل رسول است
خون جگر جاري از چشمان بتول است
آه ملال از دل بكش مهدي ملول است
در ماتمش خيزد ز دلها يا رب ما