قطعه و مفرد
ارث
اين آتشي كه شعله زده بينِ خانه ام
ارثي بُوَد كه ز مادر به من رسيد
كفن
كفن ها بر بدن پيچيد و فرمود:
خدايا بي كفن جدّم حسين است
آتش
ياد آن روز كه در خانه ام آتش افتاد
سر به ديوار زده نام تو را سر دادم
مزد
ز دستِ كينه ي دشمن كجا كنم فرياد
ببين جماعت دنيا چگونه مزدم داد
شقايق
شيعه بي قرآن ناطق گشته است
جسمِ صادق چون شقايق گشته است