ربيع است (ولادت)
ربيع است و دل بر جمال تو شايق
نه بر لاله و ارغوان و شقايق
ربودي تحمل زمن گل ز بلبل
چو ليلي زمجنون و عَذرا ز وامق
به بوي خوش گل شود مست بلبل
به بوي تو ديوانه بيچاره عاشق
نه چون خط نيكويت اندر رياحين
نه چون سنبل مويت اندر حدايق
نه زيباست با قامتت شاخ طوبي
نه لايق به سرو قدت نخل باسق
تويي دوحه بوستان معارف
تويي گلبن گل ستان حقايق
تويي عقل اقدم تويي روح عالم
محيط دواير مدار مناطق
تويي منطق حق و فرمان مطلق
إلي الحقِ داعٍ و بالحق ناطق
إمام الهدي صالح بعد صلح
دليل الوري صادق بعد صادق
حليفُ التُّقي جعفر بن محمد
كثير الفواضل عظيم السوابق
دليل حقيقت لسان شريعت
اما طريقت بكل الطرائق
ز منصور مخخذول چندان بلا ديد
لقد كان تنهدُّ منه الشواهق
سر اهل ايمان سرو پاي عريان
بسي رفت در محفل آن منافق
نگويم ز گفت شنودش كه بودش
كَسَمُ الأفاعي و حد البوارق
چنان تلخ شد كامش از جور اعدا
كه شد سم قاتل بر او شهد فايق